• ۱۴۰۳ جمعه ۲۷ مهر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5473 -
  • ۱۴۰۲ سه شنبه ۱۲ ارديبهشت

گفت‌وگو با پوريا گل‌محمدي درباره آخرين مجموعه شعرش

نمي‌توانم جداي از جامعه معاصر شعر بنويسم

مريم آموسا

«زن‌ها از دوست داشته شدن خسته نمي‌شوند» نام آخرين كتاب پوريا گل محمدي، شاعر و جامعه‌شناس است كه ازسوي نشر آواي كلار منتشر شده است. اين مجموعه شعر در ۱۹۲ صفحه با شمارگان ۱۰۰۰ نسخه و قيمت ۴۵ هزار تومان در انتشارات آواي كلار راهي بازار شده است.
گل‌محمدي جز اين، سه مجموعه شعر ديگر هم دارد به نام‌هاي «اينجا هيچ خياباني بي‌طرف نيست»، «شب باش اما كسي را سياه نكن» و «با صداي بلند به تو فكر مي‌كنم» كه از اينها اولي نامزد جايزه كتاب سال شعر ايران- خبرنگاران شده بود. او دو كتاب گفت‌وگو هم درباره شعر دارد؛ يكي «شعر و شاعري در ايران باستان و ميانه» كه گفت‌وگويي است با دكتر ابوالقاسم اسماعيل‌پور و ديگري «فنون شاعري» گفت‌وگويش با شمس لنگرودي است. گل‌محمدي دبير گروه جامعه‌شناسي ادبيات در انجمن جامعه‌شناسي ايران است. صفحه ادبيات و كتاب «اعتماد» از اين پس بخشي را به گفت‌وگو با شاعران نوپرداز فارسي اختصاص خواهد داد. گفت‌وگو با پوريا گل‌محمدي، اولين گفت‌وگو از اين سري مصاحبه‌هاست. 

    ‌با توجه به فعاليت شما به عنوان دبير در گروه جامعه‌شناسي ادبيات؛ جامعه‌شناسي ادبيات با جامعه‌شناسي در ادبيات چه تفاوت‌هايي با هم دارند؟
«جامعه‌شناسي ادبيات» و «جامعه‌شناسي در ادبيات» را نبايد با هم اشتباه بگيريم. البته ما در جامعه‌شناسي ادبيات با هر دو كار داريم. جامعه‌شناسي در ادبيات به مسائل مطرح شده اجتماعي در اثر ادبي مي‌پردازد. مثلا اعتياد، سرقت، خودكشي، پرخاشگري، زن‌آزاري، آزادي و نكات ديگر. به نوعي با محتواي كتاب‌ها كار داريم. در جامعه‌شناسي ادبيات ما به وضعيت ادبيات در جامعه مي‌پردازيم مانند توليد لوازم چاپ، وضعيت چاپ، پخش، فروش، اقتصاد نويسنده و ناشر و با نوعي كميت توليدات ادبي كار داريم. ادبيات به صورت خواسته يا ناخواسته هميشه به مسائل جامعه پرداخته و جامعه به خصوص جامعه ايران در طول تاريخ تحت تاثير متقابل ادبيات و جامعه در شعر بوده است. 


    ‌ارتباط ادبيات و جامعه‌شناسي را در جامعه چطور مي‌بينيد؟ واقعيت اين است كه بخش زيادي از اهالي ادبيات 
به خصوص دانشجويان و نويسندگان خلاق از جايگاه و نقش جامعه‌شناسي در ادبيات آگاهي لازم را ندارند. اين موضوع در اهالي جامعه‌شناسي هم ديده مي‌شود. ادبيات ايران به خصوص شعر تا پيش از مشروطه متعلق به قصرها و افراد خاص بود و كمتر به مسائل اجتماعي به شكل روز مي‌پرداخت. آنچه ديده مي‌شود مسائل ديني، عرفاني، پند و اندرز، مدح شاهان، وصف طبيعت، سخن از احساسات و عشق است. اما بعد از مشروطه ادبيات از كاخ‌ها بيرون آمد و در ميان عموم مردم رواج پيدا كرد. شاعران از زبان فاخر دور و به زبان عامه نزديك شدند و بيان مسائل اجتماعي در شعر گسترش پيدا كرد. البته اين نياز زمان بود و شعر راهي روزنامه‌ها شد. تغيير ذهن شاعران محصول تغييرات اجتماعى - سياسى ايران دوره مشروطه بود. تقريبا با سه شاعر گروه در اين زمان روبه‌رو هستيم. گروه اول سنتي هستند و سعي دارند با همان زبان و قالب گذشته شعر بگويند. گروه دوم ميانه‌رو هستند كه سعي مي‌كنند با قالب سنتي به بيان مسائل روز جامعه بپردازند مانند: اديب‌الممالك فراهاني و بهار. گروه سوم سعي دارد با قالب‌هاي جديد به بيان مسائل روز بپردازد مانند: ميرزاده عشقي، نسيم شمال و عارف. ما در اين دوره با «شعر گزارشي» روبه‌رو هستيم كه محصول شاعر-خبرنگاران است. در اين شعر مسائل جامعه به صورت گزارشي موزون مطرح و در روزنامه‌ها و نشريات منتشر مي‌شود. فراموش نكنيم كه ادبيات اجتماعي مشروطه ريشه در آزاديخواهي مردم و موضوع آزاديخواهي نقش كليدي در تغييرات و تحولات دارد. 


   ‌كدام شاعران معاصر بيشتر به مسائل اجتماعي در شعرشان مي‌پردازند؟ 
مسائل اجتماعي در شعر فروغ و شاملو بسيار به‌روز و فراوان است. من فروغ را يك شاعر اجتماعي و شهري مي‌دانم. به اندازه‌اي كه مسائل جامعه شهري در شعر فروغ است در شعر ديگران نيست. 
   ‌به شعر خود شما بپردازيم. در شعر شما ما با مسائل اجتماعي در لايه‌هايي عاشقانه و نمادين روبه‌رو هستيم. جامعه و مسائل آن در شعر شما چه جايگاهي دارند؟
من بدون توجه به جامعه معاصر خودم نمي‌توانم شعر بگويم. اگر آزادي داشته باشم مستقيم حرفم را مي‌زنم و اگر نداشته باشم از نمادها و نشانه‌ها استفاده مي‌كنم. جامعه و وقايع آن تاثير زيادي در من و شعر من دارند. مدام تلاش مي‌كنم با شعرم در توسعه پايدار جامعه نقش داشته باشم. سعي مي‌كنم از زبان پيچيده دوري كنم و مسائل اجتماعي خودم را با زبان ساده شاعرانه بيان و به قول قديمي‌ها از سهل ممتنع استفاده كنم. در شعر به مسائلي توجه دارم كه مساله روز جامعه و كشور خودم و جهان باشد. من به خوبي مي‌دانم كه شعر نبايد تنها مصرف داخلي داشته باشد و محدوده‌اي كوچك را پوشش دهد، بر همين اساس مسائل جامعه جهاني و به خصوص كشورهاي همسايه را هميشه درنظر دارم و در شعر بيان كرده‌ام. ما در بسياري از دردها مشترك هستيم، به خصوص با كشور افغانستان. «در عراق جنگ است/ در سوريه جنگ است/ در افغانستان جنگ است/ جهان همه با هم در جنگ هستند/ اما من با تو در صلح به سر مي‌برم/ تنها با خودم مي‌جنگم/ دوست نداشتنت را هم دوست دارم، اينجا خاورميانه است/ هر كشوري را بغل مي‌كنم/ يك نفر خودش را در من منفجر مي‌كند» 


   ‌ در مجموعه شعر تازه «زن‌ها از دوست داشته شدن خسته نمي‌شوند» دنبال چه هستيد؟
اين مجموعه ادامه شعرهاي قبلي من است با پختگي بيشتر و قالب آزاد. اتفاقاتي در اين مجموعه افتاده كه منتقدان بايد آن را بيان كنند و من منتظرم تا ببينم نظر مخاطبان و منتقدان چيست. به‌طور كلي سعي كرده‌ام موضوعات اجتماعي، سياسي و عاشقانه جهان امروز را در شكلي مستقيم و گاه لايه‌هاي نمادين بيان كنم. من هدفم گفتن شعر توسعه يافته است، شعري كه همه جوانب ساختاري و محتوايي را به شكلي متوازن درنظر بگيرد. براي رسيدن به يك شعر توسعه يافته نياز به آزادي است و آزادي براي من به عنوان شاعر بسيار مهم و كليدي است. «شاعر كه نباشد/ حرف‌هاي زيادي نگفته مي‌ماند/ حرف‌هايي مثل آزادي/ حرف‌هايي مثل دوستت دارم/ حرف‌هايي مثل دلم برايت تنگ است/ دنيا بدون شاعر/ با گلوله حرف مي‌زند/ در خيابان‌هايش تانك راه مي‌رود» 


   ‌عشق در مسائل سياسي و اجتماعي شعر شما چه جايگاهي دارد؟
عشق علاوه بر اينكه داراي استقلال است و جايگاه خودش را دارد، مي‌تواند مانند جاذبه عمل كند و مخاطب را به سمت شعر بكشد و مسائل دردآور اجتماعي را به شكلي قابل تحمل‌تر به تصوير بكشد. آسيب‌هاي اجتماعي مانند قتل، خودكشي، مهاجرت، دزدي، تكدي‌گري، زن‌آزاري، كودك‌آزاري و فقر همگي تصاوير تلخ هستند و دردآور. نمي‌توان مدام از اين مسائل حرف زد و توقع داشت همه مردم هم مدام به اين حرف‌ها گوش كنند. اين مسائل بايد در قالب هنري و حرفه‌اي بيان شود. به نظر من چاشني عشق و دوست داشتن مي‌تواند اين داروي تلخ را به خورد جامعه بدهد و سلامتي افراد را تضمين كند. عشق اميد به زندگي را در بدترين شرايط افزايش مي‌دهد «هميشه پس از جنگ/ كودكاني متولد مي‌شوند/ كه عاشقانه‌تر زندگي مي‌كنند». تركيب عشق و مسائل اجتماعي و سياست در شعر تاثير بيشتر و موفق‌تري بر مخاطب دارد. البته اين كار خيلي هم ساده نيست و اين تركيب بايد متناسب و متوازن باشد تا باعث گمراهي جامعه و مخاطب نشود ما نبايد درد و رنج را آنقدر زيبا و دوست داشتني به تصوير بكشيم كه مخاطب داشتن آسيب و درد را افتخار و خوشبختي تصور كند يا مردم به جاي آنكه به حل درد و آسيب توجه كنند به گفتن به‌به و چه‌چه اكتفا كنند و فقط شعر را ببينند و ذهن‌شان از نياز جامعه به حل معضل و مشكل دور شود. شعر بايد توسعه يافته باشد و جامعه را به سمت توسعه پايدار ببرد. اتفاقا اين روزها در گروه جامعه‌شناسي ادبيات انجمن جامعه‌شناسي ادبيات به همراه دكتر «مهرداد ناظري»، دكتر «امير بختياري» و جمعي از دوستان در حال گفت‌وگو در مورد «ادبيات توسعه‌گرا» هستيم. شعر و ادبيات توسعه‌گرا بايد خودش را از خرافات و جهل و ناداني نجات دهد و شاعرش انديشمندانه حرف بزند. 


   ‌و حرف آخر اينكه شاعر امروز براي بهتر نوشتن چه كارهايي بايد بكند؟
 اگر شاعر بخواهد موفق شود بايد علاوه بر آينده‌نگري، شاعر معاصر عصر خودش باشد. ما امروز در شهرها زندگي مي‌كنيم و زندگي امروز و نيازهاي امروز ما با گذشته فرق دارد. امروز زبان و كلمات خودش را مي‌خواهد. شاعر امروز بايد با زبان روز خودش حرف بزند و براساس دنيايي كه زندگي مي‌كند، انديشه كند و بنويسد. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون