درد زيستن و رنج مردن، در ميانه نابودي و نوزايي
شايد نوشتن من با قلم و نوشتن او با دوربين در فرآيندي اجتماعي سبب فهم بهتر درد و رنجي شود، در جامعه سرشار از درد و رنج ، سوتهدلان هم بايد گردهم آيند و با هم بينديشند تا درد و رنج به جاي قدرت نابودكنندگي در سويه نوزايي قرار گيرد.
4- داويد لوبروتون انسانشناس معاصر فرانسوي كه به پديده بدن انسان به مثابه يك برساخت اجتماعي مينگرد، در اثر ارزنده اخيرش يعني «درآمدي بر انسانشناسي در رنج در ميان نابودي و نوزايي» كه با ترجمه دانشورانه دكتر ناصر فكوهي به فارسي درآمده است به ابعاد اين مساله به خوبي ميپردازد. از نظر او «درد همچون بيماري و مرگ، بهايي است كه انسان بايد براي بعد كالبدي وجود خود بپردازد... و رنج كاري است كه خود با درد خود ميكند. بنابراين هر دردي يك رنج هم هست زيرا بر تمام وجود فرد منعكس ميشود و از اين رو اخلاقي نيز هست. درد هرگز فقط به تغييري كه درون يك اندام اتفاق ميافتد محدود نميشود، بلكه به رابطهاي شخصي بين او و دردش ربط دارد. رنج حسي است كه درد به فردي كه نسبت به آن آگاهي ندارد، ميدهد. به اين ترتيب درد بدون رنج معنا ندارد، ولي ميتواند در وضعيتهايی سبب شود كه انسان به آنچه دوست دارد نزديك شود. درد، ترجمان رياضي يك بيماري نيست، بلكه یک معنا يعني يك رنج است، ما دردي فيزيكي نداريم كه بازتابي در رابطه انسان با جهان نداشته باشد. درد همواره دگرگوني خويشتن و عاملي براي دگرديسي است.
5- در انسانشناسي درد و رنج ميگويند كه بدن به راهي تبديل ميشود كه ما ساير روابطمان با جهان را بيازماييم و سازشهاي گذشتهمان را با جامعهاي كه آن را بيعدالت و نابرابر ميدانيم به ياد آوريم و به همين روال ميتوان گفت در جامعهشناسي درد و رنج هم «جامعه» ظرفيتي براي سنجش روابط اجتماعي، نظام اقتصادي و قدرت سياسي است. امروز جامعه ايراني از احساس بيعدالتي، نابرابري و فروبستگي سياسي درد ميكشد و سخت نگران حيات اكنون و فرداي خويش است. هر انديشهورز و كنشگري چه در حوزه مدني باشد و چه در حوزه سياسي، باید به اين درد به جد وقع نهد و از آن رنج ببرد، وجوه حس همدردي و فهم همدلانه در برابر رنج مردم لازمه درمانگري اجتماعي و سياسي و فراهم آوردن فرصتهاي تابآوري و نوزايي است. مرگ در كمين است، اما كسي نميداند كي ميآيد و چه كسي را ميبرد. زندگي هم همراه دستيافتني هر فرد و جامعه بيمار و رنجور هست، بايد صدايش را شنيد و سيمايش را ديدني كرد.