خاطرات طاعون تا ابد باقي ميماند
سازمان بهداشت جهاني اعلام كرده وضعيت همهگيري كرونا تمام شده و حالا كرونا، بيماري عادي شبيه بقيه بيماريهاست. هشتگ «پايان كرونا» در توييتر فارسي داغ شده و آنچه ميخوانيد منتخبي از اين توييتهاست:
«مایا شرفی رو كرونا از ما گرفت و نبودن بهموقع واكسن، همين دوسال پيش. پس ما به خاطر آرزوي مايا و براي دل مادرش زمين بازي كوچكي در كهنانيكشبالا ساختيم و اسمش رو گذاشتيم: مايا. اما آيا واقعا روزي اون همه مرگ و رنج كرونا رو فراموش ميكنيم؟ بعيده واقعا بعيده»، «پاندمي كرونا تموم شد ولي من ديگه مادر ندارم مثل وقتي كه جنگ تموم شد و من برادر نداشتم»، «كرونا رسما تمام شد. خبر خوشي براي همه دنياست. ياد همه از دست رفتگان و به خصوص آنها كه ميشد با واكسن يا تمهيدات ديگر زنده بمانند»، «تمام نشده. فقط از حالت اورژانس درآمده. حالت اورژانسي بالاترين سطحي است كه سازمان بهداشت جهاني جهت ايجاد توجه و پيگيري جزييات گسترش و تلفات به يك بيماري ميتواند دهد. وگرنه همچنان كرونا وجود دارد و آدم ميكشد ولي مثل خيلي بيماريهاي ديگر قرار است برخورد شود»، «وضعيت اضطراري كرونا هم تموم شد گويا. همه چيز اين بيماري عجيب و ترسناك بود. يكياش شدت ايزوله كردن بيمار. وقت بيماري و مرگ، زماني كه بيش از هر وقت به حمايت عاطفي نياز داري بايد كل مسير رو تنها طي ميكردي. از لحظه اول در اتاقت حبس ميشدي و تا لحظه آخر بستگانت حتي نميتونستن در بيمارستان به بخش ويژه نگهداريات نزديك شن. حتي قبل از مرگ نميتونستي صورت پرستارها و پزشكها رو ببيني. يكي ديگهاش بيقاعدگي و احتمالات. اينكه دنبال دليل مرگ و درگيري ريه آدمها ميگشتي و گاهي جواب اين بود هيچ بيماري زمينهاي نداشت. سالم بود و جوان بود و مرد. تقدير توييتها و پستهاي آخر شبكههاي اجتماعي همه مردهها. كساني كه مينوشتن ديگه واقعا بايد برم بيمارستان. شكل دفن حتي و مناظر رعبانگيزش و بعد هم كه وضع سياه ما. روزهاي بيواكسن، صفهاي طولاني براي يك كپسول اكسيژن. گاهي فكر ميكنم كسايي كه نديدن چطور خاطرههاي ما رو باور كنن يادم مياد وقتي مادرم اولين دوز واكسن رو زد و من بيرون سالن بودم. سالن داشت از حجم جمعيت و دعواها منفجر ميشد. زنگ زد گفت بالاخره موفق شدم ولي اون وسط خورده بود زمين. خيلي كودكانه بغض كرده بودم»، «تو بيمارستان با درگيري ريه با خسخس نفس ميكشيدم، درد شديد كليه داشتم و استخوان درد، پسرم پشت گوشي ميگفت خوابم نميبره بيا مامان، بغل ميخوام نفس ميكشيدم با خسخس فقط دعا ميكردم بيمادر نمونه باز بتونم بغلش كنم»، «اولين عيدي كه ترس كرونا همهجا رو برداشت، حتي خونه خالهام نرفتيم، چون شوهرخالهام ديابت داشت و بايد مراقبتر ميبوديم. همون فروردين پشت فرمون سكته كرد و بعد چند روز كما فوت شد. خيلي ناراحتم كه كروناي لعنتي نذاشت حتي آخرين ديدار داشته باشيم. حتي نشد مراسم ختم عادي براش برگزار شه»، «با خبر توليد واكسن كرونا گريه كردم. از خوشحالي براي نجات بقيه و حسرت نرسيدن بهزاد قشنگ و جوانم بهش. امروز هم از خبر پايان همهگيريش گريه كردم. كرونا در من حفره عميق و هميشگي شد كه تاريكيش ناپيداست»، «الان كه پايان همهگيري كرونا اعلام شد، از اون كارخونه واكسنسازي كه تو پيك كروناي دلتا تازه داشتن با لودر ساختمونش رو گودبرداري ميكردن چه خبر؟»، «چقدر خانوادهها را داغدار كرد كرونا يادمه بعد از يك سال و اندي كه واكسن كمكم زياد شد رفتيم باغ رضوان يكي از همين قطعههاي جديد پر بود از عكسهاي جوونا اغلب متولد ۶۵ تا ۷۵ بودن، مشخص بود كه اغلب فوتيهاي كرونا هستن خيلي غمانگيز بود»، «آلبر كامو: طاعون براي آنهايي كه كسي را به خاطرش از دست دادهاند، تا ابد ادامه دارد... سازمان جهاني بهداشت پايان كرونا را به عنوان يك وضعيت اضطراري جهاني اعلام كرد»، «دوستان عزيز! پايان كرونا اعلام نشده، پايان پاندمي كرونا اعلام شده، بازم اگه مريض ميشي اون ماسك رو بزن و جلو دهنت رو موقع سرفه و عطسه بگير» و «پايان وضعيت اضطراري كرونا اعلام شد ولي چه روزهايي بر ما گذشت.»