• ۱۴۰۳ جمعه ۱۸ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5480 -
  • ۱۴۰۲ چهارشنبه ۲۰ ارديبهشت

درباره هنر و دانش حميد سمندريان

تئاتر، تسكين دردهاي قرن

مريم آموسا

ارديبهشت‌ماه در تاريخ تئاتر ايران با نام حميد سمندريان گره خورده؛ استاد مسلم و يكي از مهم‌ترين وكليدي‌ترين شخصيت‌هاي هنر نمايش ايران. سمندريان از سرآمدان نسلي از كارگردانان نامدار نمايش چون عباس جوانمرد، علي نصيريان، بهرام بيضايي، ركن‌الدين خسروي، آربي اوانسيان به‌ شمار مي‌رود كه تئاتر را در ايران دهه ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ به جايگاه مهمي رسانيدند و فصل جديدي را در نمايش ايران ايجاد كردند. استاداني كه هر يك شاگردان بسياري تربيت كردند و به نوعي تئاتر ايران امروز وامدار آنهاست. سمندريان 9 ارديبهشت سال 1310 در خانواده‌اي مذهبي در خيابان مولوي تهران متولد شد؛ او در دوره تحصيل در دبيرستان در كلاس‌هاي تئاتر و هنرپيشگي استادان حسين خيرخواه و صادق شباويز شركت كرد و همزمان نواختن ويولن را نزد استاد ذوالفنون آغاز كرد. او كه وجودش با هنر آميخته شده بود با اينكه علاقه به بازيگري موجب شد كه قدم به صحنه نمايش بگذارد اما هرگز بازيگر نشد، او كارگرداني بود كه با اينكه شانس بازيگري داشت و كارگردان‌هاي بزرگي چون كيارستمي و بيضايي به او پيشنهاد بازيگري دادند، اما هرگز نپذيرفت. اما زماني كه تصميم گرفت وارد عرصه نمايش شود ويلنش را بوسيد و براي هميشه كنار گذاشت.  او درباره علاقه‌اش به بازيگري مي‌گويد: «علاقه من اول به بازيگري بود و براي ورود به تئاتر نيز از بازيگري شروع كردم. قبل از اينكه به ديدن تئاترهاي تهران و لاله‌زار بروم، در مراسم و ميهماني‌ها و عروسي‌ها با ديدن برنامه‌هاي مطرب‌هاي روحوضي با بازيگري آشنا شدم، چون برايم دنيايي پرتنوع به وجود مي‌آورد؛ جو عروسي‌ و سازهايي مثل ويولن و تار و تنبور... ديدن آن سازها براي گرايش به موسيقي نيز در من علاقه به وجود مي‌آورد، پس اصلا قبل از اينكه بدانم در دنيا كارگرداني وجود دارد، با بازيگري آشنا شدم.» سمندريان با اينكه همواره حسرت بازيگري در دلش ماند و در لحظاتي از زندگي هنري‌اش حتي به بازي برخي از شاگردانش رشك برد اما تمركزش را روي كارگرداني گذاشت چون معتقد بود كه تئاتر خلق كارگردان است. البته سمندريان به گفته خودش آن‌قدر در ترديد اينكه خودش نيز در نمايشي نقشي را ايفا كند يا نه ماند، تا اينكه فرصت بازي را از دست داد چون تصور مي‌كرد از نظر بدني ديگر نتواند خودش برخي نقش‌هايي كه دوست داشت را بازي كند. سال 1332 به آلمان سفر كرد و تحصيلات آكادميك خود را در كنسرواتوار عالي موسيقي و هنرهاي نمايشي هامبورگ تحت تعليم يكي از برجسته‌ترين اساتيد تئاتر اروپا ادوارد ماركس آغاز كرد. اواخر دهه 30 به دعوت وزارت فرهنگ و هنر به ايران بازگشت و همزمان فعاليت‌هاي تئاتر و تدريس خود را آغاز كرد. سمندريان در كار با بازيگران و شاگردانش صميميت و خلوص خاصي داشت و آموزه‌هاي خود را با دلسوزي و احساس مسووليت به شاگردان بي‌شمارش در آموزشگاه‌هاي هنري ايران منتقل كرد. 
وي با دانشجويانش رابطه‌اي نزديك و صميمانه برقرار مي‌كرد. در اولين روز درس نام ده‌ها دانشجو را به خاطر مي‌سپرد. آنها را «تو» خطاب مي‌كرد و همگي را به نام كوچك صدا مي‌زد. استعداد هر شاگرد را به ‌خوبي مي‌شناخت، به زودي با آنها دوست مي‌شد، در جريان زندگي خصوصي‌شان قرار مي‌گرفت و گاه مانند مددكار يا روان‌كاوي مهربان به سخن‌شان گوش فرا مي‌داد.
او در طول سال‌هاي فعاليتش نمايش‌هايي همچون «دوزخ» اثر سارتر، «اشباح» اثر ايبسن، «مرده‌هاي بي‌كفن و دفن» اثر سارتر، «باغ وحش شيشه‌اي» اثر تنسي ويليامز، «آندورا» اثر ماكس فريش، «نگاهي از پل» اثر آرتور ميلر، «كرگدن» اثر يونسكو، «مرغ دريايي» اثر چخوف، «ملاقات بانوي سالخورده»، «بازي استريندبرگ»، «فيزيكدان‌ها»، «ازدواج آقاي مي‌سي‌سي‌پي» از نوشته‌هاي دورنمات و ... را به صحنه برد. سمندريان بارها و بارها تمرين نمايش «گاليله» اثر برشت را آغاز كرد و همواره مي‌گفت اين نمايش وصيت‌نامه هنري‌اش خواهد بود اما هرگز فرصت اجراي اين اثر را پيدا نكرد و اين آرزو كه از سال 1360 دغدغه او بود، ناكام ماند. سمندريان با اينكه ميان اجراهايش گاه فاصله 10 ساله افتاده بود اما دلش و جانش با هنر نمايش گره خورده و مي‌گفت: «وضعيت براي همه تئاتري‌هايي كه تئاتر را شروع مي‌كنند، مبهم است. شايد براي عده‌اي كه از اول مطمئن هستند يا اطمينان تقريبي دارند كه با روابطي وارد بازار كار خواهند شد، اينگونه نباشد. حالا من چرا اين كار را مي‌كنم براي اينكه اعتقاد دارم تئاتر با يك چرخش، باز به سوي رشد مي‌رود و اگر آنگونه شد، آن وقت نمي‌گويم كه به اين دليل كه نااميدي جوانان را فرا گرفته بود، ما هم كنار رفته بوديم و به تئاتر سرويس نداديم. من مي‌خواهم ياد تئاتر را زنده نگه دارم. من مي‌خواهم با شوق ترسيم بازي مارتين هلد يا مارلون براندو يا تحليل نقشي در «ازدواج آقاي مي‌سي‌سي‌پي» يا تحليل نمايشنامه‌اي، ارتباط خودم را با تئاتر نگه دارم اگرچه با نخي بسيار باريك و نامريي. من از تئاتري بودن استعفا نداده‌ام و فعلا از بخشي از كار كنار كشيده‌ام كه عنان آن به دست كساني بوده است كه به هزار دليل خوش ندارند در تئاتر اتفاقي بيفتد!» سمندريان تئاتر را انعكاسي از آنچه در واقعیت اتفاق مي‌افتاد مي‌دانست و مي‌گفت: «اگر ما حالا بخواهيم روزگار خودمان يعني روزگار ترور، قتل، خودكشي، يقه‌دراني، بيكاري جوان‌ها و انسان‌هاي به پوچي رسيده را در اين قرن نااميدي ببينيم، شايد اين تنها تصوير كوچكي باشد از واقعيتي كه در حال اتفاق افتادن است، پس تئاتر هم زير تاثير قرار مي‌گيرد. امروز تكنولوژي اخلاقيات را ويران كرده و در نتيجه همين تكنولوژي ذات تئاتر را نيز زير تاثير خودش قرار داده است؛ نور ليزر در تئاتر حرفي براي گفتن ندارد!‍ با همه اين اضطراب‌هاي بشري و جنجال‌هاي زندگي ماشيني امروزي، تئاتر نفس مي‌كشد چون به گفت‌وگو با زبان هنر نياز داريم. چون در اين مسابقه كه زندگي به سرعت جلو مي‌رود، باز هنر از زندگي پيشي مي‌گيرد و جلوتر قرار مي‌گيرد و تئاتر تسكيني است براي اين قرن پرهياهو!» 22 تيرماه سال 1391 حميد سمندريان كه از او به عنوان پدر تئاتر مدرن ايران ياد مي‌شود، بعد از مدتي بيماري و پس از ۸۱ سال زندگي، صحنه نمايش را ترك كرد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون