سفر به گرانادا و بازديد از الحمرا
محمد نيكوفر
الحمرا بسيار زيبا و چشمنواز است، اما بلاشك موقعيت آن به عنوان يك مركز توريستي در اروپا در استقبال از آن بسيار موثر بوده است. جمعيت شهر اصفهان 10 برابر گرانادا است. اصفهان يك گنجينه بزرگ فرهنگي-تاريخي است، اما تعداد توريستهاي اصفهان به دليل همان موقعيت جغرافيايي و عوامل ديگر، در مقايسه با گرانادا غيرقابل مقايسه است. بدون اغراق درآمد توريستي شهر گرانادا حدود
100 برابر شهر اصفهان باشد. به فرض محال اگر مكان جاذبههاي توريستي اصفهان و گرانادا را عوض ميكردند، شايد درآمد توريستي گرانادا از اين هم بالاتر ميرفت.
به دوران حكومت اعراب در اسپانيا فكر ميكنم. هنوز به ماجراي عبور سپاه مسلمين از تنگه جبلالطارق و حضور هفت يا هشت قرني آنها در اروپا ميانديشم. آنها با استفاده از آب چشمهها و احداث باغات مصفا در الحمرا آن را مانند يك بهشت روي زمين همسانسازي نمودهاند. تالارها، حرم، حمام مخصوص خليفه. از خود ميپرسم آيا قرار بوده خليفه يا نماينده خليفه شام با زندگي در اين قصر باشكوه، قسط و عدالت را به اروپا بياورد؟!
متن غالب در طراحي داخل قصرهاي الحمرا: «لا غالب الا الله» است. يورخن ميزبان من در گرانادا كه قبلا با دوچرخه به اصفهان سفر كرده و اصفهان را ديده است، ميگويد شايد هنر معماري در الحمرا از هنر معماري مساجد اصفهان الهام گرفته باشند. در جواب ميگويم؛ من متخصص نيستم، اما فكر ميكنم معماري الحمرا بيشتر اسلامي- عربي و شبيه كارهاي هنري شمال آفريقا و مراكش است تا شبيه آثار اسلامي- ايراني. مضافا بر آنكه دوره شكوفايي هنر معماري در اصفهان در دوره صفويان بوده و قدمت آن بيش از 400 سال نيست، اما دوره تسلط و حكمراني اعراب در اسپانيا به 7 تا 13 قرن قبل بازميگردد. حتي طرح كاشي ستونها كاملا متفاوت است (البته آثار واقع در مسجد جامع اصفهان؛ منبر و محراب اُلجايتو كه در دوره ايلخانان ساخته شده است را بايد استثنا كرد).
زمان آن رسيده تا با گرانادا خداحافظي کنم. يك شهر زيبا و پر از خاطره و برخورداري از همنشيني با يك دوست خوب. با كمك و مشورت يورخن در مورد انتخاب نقطه پايان اين تور پرماجرا به اين نتيجه رسيدم كه بهتر است سفر را همچنان ادامه داده، سپس فاصله بين كوردوبا و سويا را با قطار طي نموده و بعد از سويا به سمت مرز پرتغال ركاب بزنم. با كمك موثر وي بليت قطار و نيز بليت بازگشت هواپيما از ليسبون را به صورت آنلاين همانجا در خانه وي رزرو و پرينت گرفتم و آماده ميشوم تا به سمت شهر كوردوبا سفر جديدي را آغاز نمايم. در آخرين ساعات باقيمانده گشتي در شهر زده و هنگام غروب به اتفاق يورخن براي تماشاي غروب آفتاب به سمت ارتفاعات غربي گرانادا ميرويم.
صبح خيلي زود سهشنبه بعد از يك خواب آرام و دلچسب وسايل را پشت دوچرخه بسته و خود را آماده سفر ميكنم. يورخن نيز خودروي خود را آماده ميكند تا به بندر مالاگا برود. به اتفاق آخرين صبحانه را خورده و با يكديگر خداحافظي ميكنيم. جالب توجه است كه بهرغم فوت همسر و فقدان شريك زندگي برنامه و كار خويش را بدون وقفه و روي برنامه انجام ميدهد. وقتي روي جاده قرار ميگيرم هنوز آفتاب طلوع نكرده است. بايد 10 تا 20 كيلومتر ركاب زده و سپس از يك شيب تند بالا بروم. نقشه مسير راحتي را به من نشان ميدهد، اما در اسپانيا شما هيچگاه ركابزني راحتي نخواهيد داشت. تصميم گرفتهام كه با توجه به گرماي هوا يك برنامه ثابت را در اسپانيا اجرا کنم؛ شروع حركت در قبل از طلوع آفتاب تا ساعت 9:30 يا 10 صبح، بعد از آن استراحت در يك مكان خنك تا ساعت 6 بعدازظهر و نهايتا ركابزني تا قبل از غروب آفتاب. با اين برنامه نخواهم توانست بيش از 50 تا 60 كيلومتر در روز ركاب بزنم. اين روش در روز اول به خوبي عمل ميكند. بعد از آن سربالايي تند به يك دهكده خيلي كوچك كنار جاده ميرسم و توقف ميكنم. از آنجا كه توقف طولانيمدت است، زيرانداز و بالش براي استراحت خويش در زير سايه درختان تدارك ميبينم. در روزهايي كه مهمان خانه دوستان بودم، چندين بار تركيب آب، نمك و شكر درست كرده و نوشيدهام و در اين روزهاي گرم هيچگاه از نوشيدن غفلت نميورزم. بهوقت نياز از فروشگاههاي جنب پمپبنزينها آب سرد خريدهام. معمولا از نيم تا 1.5 يورو يك بطري آب را عرضه ميكنند. من تاكنون حدود 20 يورو فقط براي خريد آب آشاميدني در اسپانيا هزينه كردهام.
در ايستگاههاي پمپبنزين روي جاده در اسپانيا معمولا در كنار يا داخل فروشگاه يك دستشويي رايگان در دسترس است. اسپانياييها برخلاف اكثر كشورهاي اروپايي در اين مورد چندان اقتصادي عمل نميكنند.