• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5490 -
  • ۱۴۰۲ سه شنبه ۲ خرداد

اصلاحات، پايان يك راهبرد و تداوم يك آرمان

حسين نوراني‌نژاد

اوايل اسفند 1375 بود. هنوز 20 سالم تمام نشده بود كه در هيجان كانديداتوري آقاي خاتمي در انتخابات، به نشست او در دانشگاه شريف رفتم.
خيلي زود به مراسم رسيدم و درحالي كه كسي را نمي‌شناختم، نزديك تريبون جايي براي خودم دست و پا كردم.
از بين كساني كه از رفت و آمدهاي‌شان معلوم بود جزو برگزاركنندگان مراسم است، مجيد فراهاني چهره‌اش برايم آشناتر بود. فكر كردم عكسش را در روزنامه‌اي، جايي ديده‌ام. كنار مجيد، سعيد حجاريان نشسته بود. بعدها شنيدم كه آن روز حجاريان به او گفته بود: «مجيد فكر نمي‌كرديم بگيره، اما گرفت.»
واقعا گرفته بود و معلوم بود كه موجي جدي در حمايت از خاتمي پيش روست، اما نه آنقدر كه تصور رييس‌جمهور شدنش را داشته باشيم. اين رويا چنان دور بود كه از گل آقا نقل مي‌شد «بنويسيم خاتمي، بخوانيم ناطق». از حضور در مراسم و شنيدن سخنان خاتمي هيجان زيادي به سراغم آمد. كاغذي را پيدا كردم و رويش نوشتم: آقاي خاتمي، شما كه مي‌دانيد نمي‌گذارند رييس‌جمهور شويد، چرا كانديدا شديد؟ از مجيد فراهاني تقاضا كردم اين سوال را در پرسش و پاسخ بخوانند. كمكم كرد و كاغذ را به مجري رساند. وقتي مجري پرسش را خواند، آقاي خاتمي پاسخ داد: چه راي بياوريم و چه راي نياوريم، پيروزيم. اگر حافظه ضعيف من اشتباه نكند، فرداي آن روز تيتر يك روزنامه سلام همين جمله از آقاي خاتمي بود.
سيد خندان راي آورد و جرياني كه او نمايندگي و هدايت مي‌كرد، نسلي چون من را براي هميشه متاثر از خود ساخت.
حالا كه خودم دستي در جريان اصلاحات و يكي از احزاب آن دارم، وقتي به گذشته نگاه مي‌كنم، سرشار از حس افتخار و رضايت از مسيري هستم كه در زمانه خودش درست‌ترين تصميم ممكن مي‌دانستم و هنوز بابت مشاركت و همراهي با آن جريان، به خود مي‌بالم. اما سال‌هايي هم هست كه صراحتا مي‌نويسم و مي‌گويم اصلاحات دوم خردادي به پايان رسيد.
شايد بد نباشد كه در سالروز آن حماسه ماندگار، خيلي كوتاه اين حرف را تبيين كنم.
وقتي مي‌گوييم اصلاحات دوم خردادي به پايان رسيد، يعني راهبردي كه مبتني بر استفاده از ظرفيت انتخابات، عده‌اي را به قدرت برساند تا اين دولتمردان توسعه‌گرا و مدرن و دموكرات، كمك كنند به تقويت جامعه مدني و دموكراتيزاسيون و توسعه در ابعاد مختلف و به خصوص توسعه سياسي. اما جلوي اين مسير مسدود شد. هم با نظارت استصوابي نهاد انتخابات را تخريب كردند و هم با ابزارهاي ساختاري ديگر، نهادهاي انتخاباتي مانند مجلس و دولت را كم‌اثر كردند. در نتيجه، به‌رغم سابقه به مراتب موفق‌تر دموكراتيزاسيون از بالا در قياس با دموكراتيزاسي‌خواهي از پايين و از دل جنبش‌ها طبق تجارب مختلف جهاني، چاره‌اي جز شيفت به تداوم تلاش‌هاي اصلاحي از پايين و درون جامعه و پيوستگي بيشتر با جنبش‌هاي اجتماعي نماند. چيزي كه از همان سال‌هاي اوليه اصلاحات هم افرادي چون حجاريان گفتند اما جدي گرفته نشد و راستش را بخواهيد به نظرم هنوز هم توسط بسياري از چهره‌هاي قديمي و شاخص اصلاحات جدي گرفته نمي‌شود.
به همين دليل و دلايلي ديگر كه مجال گفتنش در اينجا نيست، معتقدم كه بين اصلاحات و اصلاح‌طلبان بايد تفاوت قايل شد، از اصلاحات دوم خردادي به معنايي كه گفته شد دست كشيد و مومن شد به اصلاح و تحولي ديگر كه از دل جامعه بجوشد، مسير خود را بسازد و تغيير در حاكميت و جامعه را توامان رقم بزند و نسبت به موانع واقعي پيش رو از جمله در ساختار حقوقي نظام، غفلت نكند.
اما اين هرگز به معناي دست كشيدن از ارزش‌ها و ريشه‌هاي گفتماني اصلاحات نيست. نكته بسيار مهم اين است كه امروز هم هر جرياني بخواهد نظر جامعه را جلب كند و از خود تصويري قابل اعتنا بسازد، ناگزير به تكرار همان تعابير آشنا در گفتمان خاتمي و اصلاحات است؛ گفت‌وگو، جامعه مدني، شهروند قدرتمند، حقوق شهروندي، جمهوريت، مدارا، دموكراسي و مجموعه مفاهيمي كه ذيل حقوق سياسي مدني تعريف مي‌شوند.
نقص اصلاحات در كم‌توجهي به حقوق اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي بود كه با دميدن دوباره آن به گفتمان اين جريان در قالب مفاهيمي چون فقرزدايي، عدالت آموزشي، اشتغال، بيمه‌هاي همگاني و... مي‌توان آن را نوسازي كرد.
ساده گفتم، چون اوج‌گيري اصلاحات در مواجهه ساده و بي‌پيرايه و مردمدارانه‌اش با جامعه شكل گرفت. اما هرگاه اين جريان نخبه‌گرا شد، از خاصيت جنبشي افتاد، ارتباطش با مردم قطع شد، حكومتي شد، اگر حكومتي نشد هم انتزاعي و نچسب شد، نيروهاي اصلي‌اش راننده‌داران غير قابل دسترس و عدد و رقم‌گو شدند و به زبان سياست اگر بگويم، بروكرات شدند.
اما اگر سري به خاطرات گذشته بزنيم، هرگاه سياست در اين جريان به دست نيروهاي ساده و در دسترس و آرمانخواه و دموكرات افتاد، توانست اقبال جامعه را هم برگرداند.
براي همين شايد هنوز آن شعار معروف سعيد حجاريان را بتوان سر داد كه «اصلاحات مرد، زنده باد اصلاحات» و البته شايد هم براي ري‌برندينگ اين جريان و تجديد آرمان‌هاي آن در قالب‌هاي نو، بتوان به واژگاني تازه‌تر فكر كرد.  اين تجديد خاطرات را تقديم مي‌كنم به سه عزيز: سيد محمد خاتمي، سيد مصطفي تاج‌زاده و سعيد حجاريان.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون