چهارمين گزينه دولت سيزدهم براي وزارت آموزش و پرورش
دري كه گويا بر همان پاشنه هميشگي ميچرخد
محمد داوري
ابراهيم رييسي در پايان دومين سال دولتش چهارمين گزينه موردنظرش را براي تصدي وزارت آموزش و پرورش به مجلس معرفي كرده است، ايشان در آغاز به كار دولتش دو گزينه معرفي كرد كه مجلس اصولگراي همسو با ايشان به هيچ كدام از آنها راي اعتماد نداد و گزينه سوم ايشان يعني يوسف نوري هم كه راي اعتماد گرفت آنقدر ناكارآمد بود كه عمر وزارتش از ميانگين عمر همه وزراي بعد از انقلاب كمتر بود و موجب بيثباتي در بزرگترين و مهمترين وزارتخانهاي شد كه با سرنوشت 15 ميليون كودك و نوجوان و دغدغه 30 ميليون مادر و پدري كه چشم به مدارس و كلاس درس و زمزمههاي محبت و مشق دانايي و توانايي دوختهاند بازي كرد و يكي از بيثباتترين سالهاي تحصيلي را رقم زد.
حالا درحالي كه يك سال تحصيلي پرالتهاب كه انتظار ميرفت بعد از دو سال و اندي سلطه كرونا، مدارس ثباتي نسبي پيدا كنند، متاسفانه دوباره با تغيير مديريت ارشد راس هرم اين دستگاه بيش از گذشته بيثباتي نگرانيها را ترويج داده و دانشآموزان و فرهنگيان و والدين نميدانند سال تحصيلي آينده چگونه سالي خواهد بود و اين نگرانيها متاسفانه اعتبار مدرسه و كلاس و معلم را دچار خدشه كرده است و نظام آموزشي ناكارآمد و فرسوده را بيش از هميشه ناكارآمدتر نموده است. گويا دولت ابراهيم رييسي نميخواهد صداي دانشآموزان و فرهنگيان را بشنود، در رويكرد اين دولت در حوزه آموزش و پرورش بر همان پاشنه قبلي ميچرخد، چراكه رضا مراد صحرايي همان ويژگيهاي گزينههاي اول و دومي را دارد كه هم با مخالفت شديد بدنه فرهنگيان و هم با راي عدم اعتماد مجلس مواجه شد نگاه پررنگ ايدئولوژيك و سياسي ايشان بزرگترين عاملي است كه مانع موفقيت او در وزارتخانهاي متشكل از دانشآموزان و فرهنگيان پويا با نگرشهاي تحولخواهانه و مطالبات مدني خواهد شد.
مگر براي موفقيت يك مدير ارشد استقبال افكار عمومي و سازماني دستگاه مربوطه مهم نيست؟! پس چرا آقاي رييسي در معرفي گزينهها به اين فاكتور مهم توجهي نميكند؟! چرا براي معرفي گزينه موردنظرش يك نظرسنجي از بدنه فرهنگيان يا حداقل از بدنه حوزه ستادي و كارشناسي انجام نميدهد؟!
متاسفانه به نظر ميرسد يا ارادهاي براي حل مسائل آموزش و پرورش در مجموعه حاكميت وجود ندارد يا حاكمان همچنان برداشت نادرستي از مجموعه دستگاه آموزش و پرورش دارند يا اينكه اين حوزه برايشان اولويت ندارد و سرمايهگذاري و تمركز در اين حوزه را با منافع جرياني خود همسو نميدانند، كه در هر صورت جاي تاسف دارد و آنچه قرباني اين بيتوجهيها و اولويت ندادنها و بيتدبيريها و بيثباتيها است، سرنوشت نسل فردا است كه 12 سال عمر خود را بايد در نظامي سپري كنند كه تضميني براي فرداي آنها نميتواند بدهد.
اميد است مجلس حالا كه سال تحصيلي جاري رو به پايان است صداي مطالبهگرانه فرهنگيان و دانشآموزان و والدين را بشنود و به صحرايي راي اعتماد ندهد و دولت را مجبور كند تا فردي توانمند و مورد اقبال بدنه اين مجموعه را معرفي كند تا از فرصت تابستان براي برنامهريزي براي سال تحصيلي آينده استفاده شود.