موسيقي پاپ اين سال های ایران در گفتوگو با حميد غلامعلي
موسيقي را عليه موسيقي ميشورانند
۹۹ درصد آثار پاپ توليدي، موسيقي پاپ را زير سوال بردهاند
سيمين سليماني
صدايش آشناست و براي بسياري از ما خاطرهانگيز؛ خيليها با كاراكتر آقاي حكايتي خاطره دارند و «زير گنبد كبود» همچنان در يادشان هست؛ بعضيهايمان فكر ميكرديم آقاي حكايتي است كه ميخواند، اما اين صداي حميد غلامعلي 20 ساله است كه هنوز از كودكيهايمان به گوشمان ميرسد. بعدها اما غلامعلي بيش از آن در موسيقي پاپ ايران درخشيد. خيليها هنوز قطعه به يادماندني «عاشقانه» را در صحنه و تيتراژ پاياني فيلم «غريبانه» احمد اميني با صداي او به ياد دارند. همچنين قطعات متعددي در آلبومهايش خصوصا در «قبيله عشق». توجه و اهميت دادن به اصول و كلام از ویژگیهای این خواننده است . او پشتوانه فكري را براي هر اثر خود يكي از ملزومات كار ميداند. سراغش رفتيم تا هم از خودبگويد، هم از سير تحول موسيقي پاپ در ايران تا به امروز و هم البته به سوال خيلي از دوستدارانش پاسخ بدهد؛ اينكه چرا حميد غلامعلي با وجود آنكه يكي از خوانندههاي تثبيت شده پاپ ايراني بعد از انقلاب است، مدتي از صحنه موسيقي دور بوده؟
آثار شما بعد از سالها همچنان ميان مخاطبانتان تازگي دارد و خيليها هنوز آنها را زمزمه ميكنند. بر خلاف خيلي از آثاري كه يكشبه گل ميكنند، اما بعد از مدتي ديگر از آنها خبري نيست. خودتان دليل و در واقع راز ماندگاري آثار موسيقايي را در چه ميدانيد؟
آثاري كه ماندگار ميشوند، اصول مشخصي دارند. اين آثار با انگيزه شنيده شدن مقطعي ساخته نميشدهاند. روي شعر، ترانه، تنظيم و همه اينها فكر ميشده و واقعا براي ساخت يك اثر احساس به خرج ميدادند. مساله مقطعي و گذرا بودن آثار، مختص كارهاي سفارشي است؛ كاري كه ميخواهند يك شبه توليد شود. زماني كه شاعر قصد دارد شعر يا ترانهاي بگويد بايد به حس دروني لازم برسد و اينطور نيست كه از قبل برنامهريزي كند و بگويد كه امشب ميخواهم شعر بگويم. بايد در يك لحظه خاص، حسي ايجاد شود و ترانهاي بگويد. در اين صورت است كه امكان ماندگاري آن ترانه فراهم ميشود. ترانههايي كه يكشبه معروف ميشوند، همان كارهايي هستند كه يكشبه توليد ميشوند. كاري سفارش داده ميشود و بعضا هم با هزينه بالا توليد ميشود و براي افرادي است كه با اسم و رسمشان فقط به دنبال بازار، ماركت و شرايطي براي شنيده شدن مقطعي كار هستند. كار را به اين شكل و همراه با جذابيتهاي ظاهري، توليد ميكنند ولي وقتي مفهوم و ساختار اين كارها را بررسي كنيد، متوجه ميشويد كه هيچگونه شرايطي براي ماندگار شدن ندارند و تنها به استفاده از ريتم و صداهاي خاصي كه در آن مقطع زماني طرفدار پيدا كرده، بسنده شده است. اين كار باعث ميشود اثر در همان مقطع شنيده شود و بعد از ظهور آثار جديد، كنار گذاشته ميشوند؛ چون ساختار كامل و درستي ندارند.
از مسائلي كه در دورههاي پيشين موسيقي پاپ مهم بود، بحث كلام است. صرفنظر از آثاري كه صرفا با منطق بازار توليد ميشدند، ما در آثار جدي پاپ آن دوره با كلامي حساب شده مواجه بوديم. در حالي كه متن بسياري از كارهاي امروز، درونمايههاي نازلي را دنبال ميكنند. دليل اين تغيير ذائقه در بحث كلام را چه ميدانيد؟
شايد خيلي نشود درباره اين موضوع صحبت كرد ولي سياستي پشت اين قضيه هست كه ميخواهد موسيقي را به چالش بكشد، چراكه ميگويند هرگاه خواستيد به هنري ضربه بزنيد، با خود آن هنر به آن ضربه بزنيد. براي اينكه نشود از موسيقي دفاع كرد، خودِ موسيقي را عليه موسيقي ميشورانند و [يك نوع] موسيقي اسلحهاي ميشود براي اينكه ديگر موسيقيها را نيز هدف قرار دهد. زماني كه از موسيقي صحبت ميشود، ميگويند اين چيزي است كه مردم گوش ميدهند. آيا چيزي كه مردم ميشنوند، قابل دفاع است؟ براي همين است كه نميشود از آثاري كه بدون ساختار درست، توليد شده، دفاع كرد و همينها هستند كه لطمه ميزنند و به سابقه و سلاحي عليه كل آثار موسيقايي تبديل ميشوند. من فكر ميكنم سياستي در كار است؛ چراكه از ابتداي انقلاب هميشه با موسيقي مخالفت ميشده و حتي هنوز هم بسياري از افراد بالادستي با موسيقي مخالفت ميكنند. اين نوعي سياست است كه ميخواهند كل موسيقي را زير سوال ببرند و متاسفانه اكثر كارهايي كه امروز توليد و شنيده ميشوند، از اين نوع موسيقي تبعيت ميكنند؛ ولي با اين وجود خوشحال هستيم كه افرادي هم هستند كه همچنان خوب كار ميكنند و آثاري قابل دفاع توليد ميكنند. كارهايي كه از ًنظر ساختار شعر، موسيقي، تنظيم و اجراي خواننده قابل دفاع است و حتي ميتوان گفت كه در سطوح بالا و بينالمللي قرار دارند.
چه كساني به نظر شما خوب كار ميكنند؟
راستش الان اسم همهشان را در ذهن ندارم ولي كارهاي آقاي همايون شجريان و آقاي عليرضا قرباني...
و در موسيقي پاپ چطور؟
در حوزه پاپ هم شرايط همينطور است و حتي بسيار سختتر. كساني كه از آنها صحبت شد از جمله آقاي همايون شجريان، غالب كارهايشان به شيوه موسيقي اصيل ايراني است ولي كارهاي تلفيقي هم داشتهاند؛ در حوزه موسيقي پاپ اوضاع سختتر است. شايد ۹۹ درصد كارهاي توليدي، كارهايي هستند كه موسيقي پاپ را زير سوال ميبرند. نه به لحاظ شعر، نه به لحاظ موسيقي، نه به لحاظ اجراي خواننده، هيچ كدام قابل دفاع نيستند. يعني وقتي صداي خوانندهاي در استوديو ضبط ميشود، بسيار خوب و تميز است ولي وقتي كه براي اجرا روي صحنه ميآيد، ميبينيم كه اصلا شرايط خوانندگي حتي در سطوح ابتدايي را هم ندارد. اينها با هزينه و تبليغ و... به اين شرايط دست پيدا كرده و آثاري هم توليد ميكنند ولي وقتي روي صحنه ميآيند، كارشان با چيزي كه شنيده شده، بسيار فاصله دارد. در موسيقي پاپ افراد بسيار كمي هستند كه همچنان خوب كار ميكنند ولي متاسفانه به آنها اجازه شنيده شدن داده نميشود. من معتقدم سياستي در كار است كه بيشتر كارهايي را مطرح ميكنند كه قابل دفاع نيستند و ساختار ضعيفي دارند.
و يكباره ميبينيم يكي از همين آثار غيرقابل دفاع، از نظر بعضيها ميشود نقطه عطف موسيقي!
بله متاسفانه، حالا از دوستدارانش بپرسيد كدام قسمت اثر نقطه عطف است؟ نه كلام، نه موسيقي و نه اجرا. وقتي كه اينها خوانندگان تراز اول جامعه كنوني باشند، بايد فاتحه موسيقي را خواند. من به عنوان عضو كوچك اين مجموعه تاكنون سعي كردهام حداقل اصولِ اوليه كار را رعايت كنم ولي خوشحالم كه افراد بسيار ديگري هم هستند كه اگرچه اسامي همه آنها در ذهنم نيست، مثل آقاي يغمايي يا آقاي اصفهاني كه مجدد فعال شدهاند يا بسياري از عزيزاني كه هم در عرصه موسيقي سنتي و هم در عرصه موسيقي پاپ و به نوعي تلفيقي كار ميكنند. اينها كساني هستند كه هنوز پرچم را بالا نگه داشتهاند.
در مجموع اميدي به بهتر شدن شرايط موسيقي هست؟
من فكر ميكنم مردم بايد هوشيارتر باشند؛ وقتي ميبينند به موسيقي به اين شكل ضربه ميخورد. البته بسياري از افراد را ديدهام و از بسياري ديگر نيز شنيدهام كه از اين شرايط ناراضي هستند و خودشان ميدانند و با وجود اينكه سواد موسيقي آنچناني ندارند ولي تشخيص ميدهند كه كدام موسيقي درست است ولي متاسفانه بين همين افراد هم كساني هستند كه همان آثار را گوش ميدهند در عين حال ميگويند اين موسيقي مبتذل و ضعيفي است. تا زماني كه اينطور باشد اميد ما هم كمرنگ ميشود. وقتي يك موسيقي خوب نيست نبايد به آن گوش داد. در عين حال مطمئنم زماني فرا خواهد رسيد كه مردم از اين نوع آثار خسته و دلزده ميشوند و دوباره سعي ميكنند به آثاري كه حداقل از نظر كلام قابل دفاع باشند، برگردند.
آثار شما مخاطبان زيادي داشت چرا سالها كمكار شديد و فعاليت جديدي نداشتيد؟
حس ميكردم كه ماموريت خود را انجام دادهام. در مقطعي كه كمتر فعاليت داشتم، اميدوار بودم افرادي كه ميآيند، راه درست را ميروند و خوشحال بودم از اينكه به عنوان كساني كه در اولين نسل بعد از انقلاب موسيقي پاپ را شروع كردند، سعي كرديم كار را طوري اجرا كنيم كه از نظر اصول و ساختار درست باشد ولي متاسفانه بعدها ديديم كه اين مسير به انحراف كشيده شد و يكي از دلايل آن هم اين بود كه به جاي اصل قرار گرفتن هنر، كمكم جنبه مالي مطرح شد. در واقع از زماني كه بهرهبرداري مالي جزو اصول موسيقي شد، آن را به صنعتي پولساز تبديل كرد و متاسفانه از آن موقع اوضاع ما هم خراب شد و موسيقي به بيراهه رفت.
هميشه ميگويند وقتي قصد داريد هنري را تقويت كنيد، سرمايه به آن تزريق كنيد ولي در حال حاضر به جاي اينكه سرمايه را به هنر موسيقي تزريق كنند، از آن برداشت سرمايه ميكنند؛ به شكلي كه مسير ما كاملا برعكس شده، چراكه بايد هزينه ميكردند كه موسيقيهاي خوب ساخته شوند. موسيقيهاي ضعيفي ساختند كه بتوانند از آن برداشت مالي كنند و دقيقا برعكس آنچه بايد، اتفاق افتاد و به همين دليل الان قراردادهايي عجيب و غريب با خوانندگاني كه كارشان اصالت ندارد، ميبندند كه مثلا ما شما را معروف ميكنيم به اين شرط كه تا ۵ سال آن چيزي كه ما ميگوييم را بخوانيد و هر كاري كه ما گفتيم، اجرا كنيد و حتي اگر اجازه نداديم نبايد روي صحنه برويد. حتي اسم هنري خواننده را هم تصاحب ميكنند و تا ۸۰، ۹۰ درصد از درآمد آنكه سود است، سهم سرمايهگذار ميشود. در اين حالت، خواننده از خودش هيچ ارادهاي نداشته و نميتواند تصميمي بگيرد. بايد ديگران براي او تصميم بگيرند و او فقط ميتواند مجري آن تصميم باشد و تصميمي هم كه يك تهيهكننده و سرمايهگذار كه پول در ميان گذاشته و نيتش هم برداشت مالي است، فقط به نفع اقتصاد خودش است نه هنر و اين مسائل. متاسفانه موسيقي را همان گروه به اين مسير هدايت ميكنند. از بالا هم، چنين سياستي به خاطر تخريب موسيقي وجود دارد.
اما در كشورهايي كه موسيقي نزد سياستگذاران آن جايگاهي درخور نام خود دارد، ميبينيم كه اگرچه به عنوان يك صنعت ديده ميشود و حتي پولساز هم هست اما فرم و محتوا نيز حفظ ميشود. درست است كه آن كشورها موسيقي سطح پايين هم دارند ولي موسيقي به صورت كيفي هم بهطور جدي دنبال ميشود. موسيقي هم به عنوان هنر ديده ميشود و هم از آن برداشت مالي ميشود، چون به هر حال يك كار، علاوه بر كيفيت، وقتي توجيه مالي هم داشته باشد، شرايط بهتري خواهد داشت...
بله در آن كشورها ابتدا روي كار سرمايهگذاري ميكنند، براي آن هزينه ميكنند، فقط تبليغات صِرف ندارد، كار قابل دفاع ميسازند و به موقع از آن برداشت مالي هم ميكنند. متاسفانه در اينجا شرايط برعكس است، فقط با تبليغات يك فرد را مطرح ميكنند. شب ميخوابيم و صبح بلند ميشويم و ميبينيم كل صفحات اجتماعي اينستاگرام و فضاي مجازي، از تصوير يك خواننده با كار جديدش پر شده است. مردمي هم كه سواد آنچناني در حوزه موسيقي ندارند، فكر ميكنند اين كار خيلي خوبي است و دنبال آن ميروند و خوانندهاش را دنبال ميكنند و هدف آن شخص هم اينطور به نتيجه ميرسد. بعضيها هم كه ظاهر خوبي دارند، به خاطر تيپ و استايل و چهره مطرح ميشوند. گويا موسيقي و خوانندگي و ساختار يك قطعه به خودي خود، تنها چيزي است كه كمترين اهميت به آن داده ميشود. به همين دليل هم 90 درصد كساني كه به عنوان خواننده مطرح هستند، اصلا سواد موسيقايي ندارند. به قول يكي از دوستان، فقط اگر لال نباشي، ميتواني خواننده شوي در اين حد خوانندگي در اين دوره فاجعه شده است.
از يك دورهاي به بعد اساسا خيليها كه خوب كار ميكردند و درخشيده بودند، در عرصه موسيقي كمرنگ شدند. خيليها كه كيفيت كار برايشان مهم بود ديگر كنار رفتند. فكر نميكنيد اين حضور كمرنگ به خودي خود به موسيقي ضربه ميزند؟ بهتر نبود امثال شما حضورتان را در اين شرايط كمرنگ نميكرديد؟
خب وقتي زورمان نميرسد اينطور ميشود. كسي كه سرمايهگذاري سنگيني روي اين موضوع ميكند، مطمئنا در تبليغات هم قويتر عمل ميكند. الان بسياري را ميشناسم كه فردي كار ميكنند، كارهاي خوبي هم انجام ميدهند ولي چون تبليغات كافي با سرمايه كافي انجام نميشود، كارهايشان اصلا شنيده نميشود. امروز، دوره تبليغات است و هر كسي بتواند بهتر كارهايش را تبليغ كند، بهتر شنيده ميشود در اينجاست كه متاسفانه پول حرف اول را ميزند.
يعني فقط سرمايه ميتواند روي ذائقه مخاطب تاثير داشته باشد؟
سرمايه نقش مهمي دارد ولي مشكل اصلي ما و تفاوتي كه با كشورهاي ديگر داريم، فقط بحث سرمايه نيست كه بگوييم آنها سرمايهگذاري اوليه درستي انجام ميدهند و ما نه! موضوع اصلي شناخت مردم ما از موسيقي خوب است كه هيچ جايي به آنها آموزش داده نشده كه موسيقي خوب چيست. مثلا با وجود اينكه از ابتداي دوران تحصيل در مدرسه، درسي به نام هنر تدريس ميشود ولي تنها چيزي كه آموزش داده نميشود، هنر است. در دوران ما نهايتا معلمي ميآمد سر كلاس كه اندكي نقاشي بلد بود يا خطش از بقيه معلمها بهتر بود و ميشد معلم هنر؛ از هر هنري هم در اين كلاسها صحبت ميشد جز موسيقي يا سينما. به همين دليل هم است كه اوضاع موسيقي و سينماي ما به اين شكل ميشود. متاسفانه در كشور ما مخاطبان پرطرفدارترين هنرهاي دنيا، به اين شكل به انحراف كشانده ميشوند، چون اطلاعات اوليه در مورد هنر به آنها داده نشده است. در مدرسه كه محل يادگيري درسهاست، با هنر به عنوان يك درس خيلي كم اهميت برخورد شده و محتواي درستي از آن به دانشآموزان آموخته نميشده است، بعد از انقلاب هم كه اين موضوع خيلي بدتر شد، حالا شايد قبل از انقلاب در برخي مدارس در زنگ هنر، گاهي نوازندگي ميشد و سازي هم ميزدند، اما بعد از انقلاب متاسفانه آن حداقل هم نبوده و تنها هنرهايي كه از آن اسم برده ميشد، فقط خوشنويسي و نقاشي بوده ولي موسيقي، سينما و نمايش هيچ جايگاهي در كتاب هنر نداشته است. وقتي ساختار به اين شكل باشد و پايه را بر اين مبنا بگذارند كه اين هنرها را مطرح نكنند، مردم از كجا بايد آموزش ببينند. همه مردم كه كلاس موسيقي نرفتهاند طبيعتا هيچ اطلاعات درستي هم از موسيقي ندارند و كار به اينجا ميكشد كه هر چيزي كه بيشتر به آنها ارايه شود آن را به عنوان كار شنيدني ميپذيرند و در جامعه رواج پيدا ميكند.
درباره آثارتان صحبت كنيم؛ از شما آثار زيادي هست خودتان با كدام ارتباط بهتري داريد و بيشتر با كدام هنرمندان به لحاظ هنري همكاري عميقتري داشتيد؟
در مقاطع زماني مختلف فرق ميكند. مثلا من كاري با شادمهر عقيلي دارم كه هم مورد علاقه خودم و هم شنوندهها بوده اما خب در مقطع دهه هفتاد كه بيشتر ميخواندم با محمدرضا عقيلي كارهايي دارم كه تا حدي آثار خوبي هستند و باز در همان دهه آثاري خواندم مثل موسيقي فيلم «غريبانه» يا فيلم «زخمي» كه مربوط به دهه هفتاد بوده و استاد فريبرز لاچيني آنها را ساخته بودند. بين كارهاي عاشقانهام مجموعه «قبيله عشق» مجموعهاي است كه ميبينم بيشتر مورد اقبال قرار گرفته و مردم آن كارها را ميشنوند و حتي بعضي جوانهايي كه در آن زمان نبودهاند، آنها را اجرا ميكنند و با توجه به علاقهاي كه دارند براي من هم ارسال ميكنند كه بشنوم و نظر بدهم. از ميانه دهه هشتاد و نود فعاليتم خيلي محدود شد و حدود ده تا پانزده سال اجرا نكردم اما از يكي، دو سال پيش با دكتر چراغعلي كار ميكنم كه واقعا كارهايي است كه خودم شخصا خيلي دوست دارم، چون ايشان از كساني بودند كه در ابتداي فعاليت مجدد موسيقي پاپ بعد از انقلاب از آهنگسازان فعال به شمار ميرفتند و با خيلي از فعالان اين موسيقي كار كردهاند. دغدغه اصلي ايشان موسيقي است نه اقتصاد؛ آن هم موسيقي روز يا جوانپسند و هنوز هم وقت زيادي را براي موضوع تنظيم درست آثار صرف ميكنند.
اثر جديد يا در درست ساخت هم داريد؟
يك آلبوم آماده كردهايم كه قرار بود پاييز سال گذشته ارايه شود، اما با توجه به شرايطي كه پيش آمد و اتفاقاتي كه در كشور افتاد، ترجيح داديم منتشرش نكنيم. البته يكي از قطعات آن به نام تقاص پخش شده است ولي نام آلبوم «پاييز بعد از تو» است و به همين علت بايد در پاييز يا نرسيده به پاييز منتشر شود. اميدواريم شرايط طوري باشد كه بتوانيم در پاييز پخشش كنيم البته نوع كار و قطعاتي كه ساخته شده، كاملا عاشقانه بوده و اصلا مساله بيزينس هم در آن مطرح نبود. چيزي است كه از نظر فضاي كار، شبيه به آلبوم قبيله عشق است. يكي از كارها، كاري است كه هنوز پخش نشده و براي فيلم گيجگاه ساخته آقاي عادل تبريزي اجرا شده است. بقيه هم قطعاتي است كه دلي اجرا كرديم و همين جا تشكر ميكنم از دكتر چراغعلي و دكتر سجاد عزيزي كه بدون هيچ چشمداشتي و فقط براي اينكه از نظر خودمان كار خوبي ساخته شود، آمدند و همكاري كردند، بدون اينكه حتي ريالي بگيرند. هر سه نفر براي دل و براي عشقمان اين كار را انجام داديم. ولي الان متاسفانه همه چيز پول شده است و براي انجام كار درست، بايد همه تيم، دلي كار كنند و به ماركت هم نبايد زياد توجه كنند اگرچه همه دوست داريم كه كارها شنيده شوند، اما دغدغه اصلي ما ماركت نبوده است؛ دغدغه ما همان موسيقي پاپ دهه پنجاه و دهه هفتاد بوده كه كيفيت، اهميت داشته و پيرو همان زمان اين مجموعه ساخته شده است.
متشكرم آقاي غلامعلي. پايانبندي اين گفتوگو با شما.
اينجا روي صحبتم با كساني است كه مشغول كار هستند و شنونده و مخاطباني دارند. موسيقي و در كل هنرِ هر كشوري مانند يك كتاب ميماند كه ما فعالان اين حوزه، هر كداممان به عنوان نويسنده بخشي از اين كتاب عمل ميكنيم؛ حالا ممكن است يك نفر يك خط بنويسد، يك نفر چند صفحه بنويسد يا شخصي يك بخش كامل را... مهم اين است كه بايد، همه سعي كنيم به سهم خودمان آن بخش را درست و خوب بنويسيم؛ بايد به ساختارها توجه كنيم و به فرم و محتوا اهميت دهيم و يادمان باشد كه اين كتاب را قرار است آيندگان بخوانند و چيزي كه براي آيندگان از موسيقي كشور باقي ميماند، همين كتابي است كه الان ما داريم مينويسيم. يادمان باشد كه فقط به فكر منافع شخصي و به فكر مطرح كردن خودمان نباشيم؛ اينجا نام هنر ايران است كه مطرح ميشود.
وقتي صداي خوانندهاي در استوديو ضبط ميشود، بسيار خوب و تميز است ولي وقتي براي اجرا روي صحنه ميآيد، ميبينيم كه اصلا شرايط خوانندگي حتي در سطوح ابتدايي را هم ندارد. اينها با هزينه و تبليغ و... به اين موقعيت دست پيدا كردهاند.
در موسيقي پاپ افراد بسيار كمي هستند كه همچنان خوب كار ميكنند ولي متاسفانه به آنها اجازه شنيده شدن داده نميشود. من معتقدم سياستي در كار است كه بيشتر كارهايي را مطرح ميكنند كه قابل دفاع نيستند و ساختار ضعيفي دارند.
به عنوان يكي از اولين نسل بعد از انقلاب موسيقي پاپ، خوشحال بودم كه سعي كرديم كار را طوري اجرا كنيم كه از نظر اصول و ساختار درست باشد ولي متاسفانه بعدها اين مسير به انحراف كشيده شد و يكي از دلايل آن هم اين بود كه به جاي اصل قرار گرفتن هنر، كمكم جنبه مالي مطرح شد. وقتي بهرهبرداري مالي جزو اصول موسيقي شد، آن را به صنعتي پولساز تبديل كرد و متاسفانه از آن موقع، اوضاع ما هم خراب شد و موسيقي به بيراهه رفت.