نقش معادن در بحران زيست محيطي ديار مارليك-2
بلكه سهل است بادهاي ويرانگر، حامل ريزگردهاي بيماريزا، به سوي روستا و روستاييان يورش آورده و هواي پاك و لطيف روستا را آلوده كرده؛ بهطوري كه فضاي روستا در بيشتر مواقع، همچون فضاي دلگير و غبارآلوده شعر اخوانثالث در شاهكار زمستانش شده، آنجا كه ميگويد:
«هوا دلگير... / زمين دلمرده، سقف آسمان كوتاه/ غبارآلوده مهر و ماه ... /»
علاوه بر اين موارد امروزه فعالان معدني چنان عرصه روستاها را با استفاده از حمايتها و رانتهاي دولتي، مورد تاخت و تاز خود قرار داده و بر خوان و نعمت خدادادي اين روستاها چنبر زده كه ديگر مجالي براي فعاليتهاي كشاورزي، باغداري و دامداري - كه شغل اصلي آبا و اجدادي اكثر روستاييان بوده و هست - باقي نمانده است. آنان در اين فعاليت اقتصادي فقط به فكر افزودن ارقام نجومي حسابهاي بانكي خود هستند و نيز به اين فكر كه در بهترين نقطههاي شمالي كلانشهرهاي كشور، ويلاهاي لاكچري داشته باشند و از تفريحات و سرگرميهاي مختلف و متنوع بهره ببرند و چنانچه نماز و روزهشان قضا شود، آبتني در آبهاي گرم و سرد دنيا و سفرهاي خارجي و ديدن سواحل زيباي آنان تعطيل نشود و هزاران فكر از اين نوع انديشهها و اگر گاهي با ژست خيرمآبانه در راستاي موجه جلوه دادن كار خود، تعدادي از افراد بومي را در معادنشان به كار بگيرند، اولا به هيچ وجه به آنان مطابق با قانون كار رفتار نميشود و ثانيا حقوق بخور و نميري در مقابل كارهاي سخت و زيانآور ميدهند. در صورتي كه امروزه ديگر همه پذيرفتهاند كه كار در معادن در ميان مشاغل مختلف، از همه سختتر و زيانبارتر است و كارگران بخش معدن با خطرات زيادي مواجه هستند. بنابراين بايد عليالقاعده و بهطور طبيعي از حقوق بالاتر و امتيازات بيشتري برخوردار باشند كه در حقيقت در عمل اينگونه نيست.
در پايان اگر بخواهيم عملكرد اين فعالان معدني در روستاهاي شهرستان باستاني رودبار را در كفه ترازوي نقد و داوري قرار دهيم؛ به اين نتيجه خواهيم رسيد كه آنان در طول اين چهار دهه كه از منابع طبيعي روستاها برداشت كردهاند و به الاف و الوف و تمام آمال و آرزوهاي خود رسيدهاند؛ هيچ طرح و پروژه عمران و آبادانياي در روستاها اجرا نكردهاند: نه پلي ساختهاند و نه جادهاي و نه مجموعه تفريحي و ورزشي براي جوانان و نه فضاي گردشگري براي اهالي و سياحان و نه در جهت تكميل و تقويت شبكههاي آبرساني روستاها مساعدتي كردهاند و هزاران نه ديگر! در صورتي كه آنها در اين مدت 40 سال، دستكم ميتوانستند چهار پروژه عمران و آباداني براي روستاها و ساكنان آن انجام بدهند و جبران گوشهاي از رنجهايي را كه بر مردم تحميل كردهاند، بنمايند. دريغ و درد از اجراي حتي يك پروژه عمراني! آيا به راستي مگر آنان شعر معروف سيف فرغاني را با رديف «نيز بگذرد» نديدهاند كه ميگويد:
زين كاروانسرا بسي كاروان گذشت
ناچار كاروان شما نيز بگذرد
هم مرگ بر جهان شما نيز بگذرد
هم رونق زمان شما نيز بگذرد