• ۱۴۰۳ جمعه ۲۷ مهر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5507 -
  • ۱۴۰۲ چهارشنبه ۲۴ خرداد

نقدي بر كتاب «كوررنگي» اثر شهاب لواساني

كارناوال تنهايي و مرگ

پيمان سرمستي

 

لوكاچ در جايي گفته بود: آلمان سرزمين اشتياق است و اين جمله در بستري كاملا فرهنگي و هنري قابل تعميم به امري نوشته ‌شده است؛ در هر فرم و ساختاري - شايد كه امر نوشتار همين سرزمين استعاري لوكاچ باشد- كه به يقين من هست.  مواجهه با متني به نام كوررنگي مرا به اشتياق چندين‌ سويه كشاند كه زبانِ ناخودآگاه را ميان اين ‌همه توليدات ادبي بالاخره پيدا كنم كه آرزوي نوشتن همان نوشتن است؛ همان چندصدايي بودنِ رمان خواننده و جهان نويسنده.  كوررنگي، كارناوال تنهايي و مرگ است. مرگي خوش‌قدوبالا با انگيزه فرم و ساختار رمان كه نه تقليد است نه تقلب، نه ساختار روايي مشهودگري دارد و نه پيراهن چندين ساله رمان را اندازه تاريخ نوشتن خود مي‌داند. نه كريه است و نه مُشك ختن. فستيوال نبودن است. روايت را مي‌شكند، در يك روز، در يك زبان جنون‌آميز كه كشمكش صورت‌برانگيز زبان در تمامي رمان بدون آنكه نويسنده بخواهد جولان مي‌دهد، خوش‌خرام.  كوررنگي يك تجربه جديد رمان نيست. زبان است. زبان در تناسبِ انديشه‌ شايد كه لازم به تجربيدن است، لازم به بازگويي مجدد است، در خاستگاه خودِ زبان.  نوشتارِ مدرنيته قابليتِ محذوفي در بطنِ خودش دارد و رمانِ كوررنگي چه چيزي را حذف مي‌كند؟ -روايت!  اين پاسخ به معناي روايت يعني زبان، يعني شهود، يعني تجربه است. شايد اين جمله ژرژ باتاي اينجا بي‌اهميت نباشد كه گفته بود: ادبيات به سمتِ خودش مي‌رود. حالا اگر كوررنگي به سمتِ روايت، به سمتِ زبان و حتي به سمت مخاطب مي‌رود، نوعي تجربه زيستي نوشتن نيست.  بيست و چهار بخش روايتي. بيست و چهار جنونِ انضمامي، با تكه‌هاي درشت و وسيع تنهايي انسان مدرن. اين كوررنگي است. حتي عنوان اين نوشتار گوشزد مي‌كند كه استعاره‌هاي بزرگ نويسنده قابل لمس و ويراني‌اند. اين دياسپوراي كوررنگي است. يعني استحاله رمان در زيست مجدد خواننده. من همين سطر از رمان را تضمين اين گفته مي‌دانم: 
آواز يك خواننده مرده كه هنوز مي‌خواند. 
شهاب لواساني تجدد مرگ‌ها را عيان مي‌كند. همچون كودكي كه سال‌ها به چشم خود مرگ ديده است و همچنان نه مي‌داند ايمان دارد و نه بالعكس.  رماني تك‌ساختاري، چون مرگ ساختاري واحد دارد. تنهايي ساختاري يگانه است. نقد انسان سيماني كمي دشوار به نظر مي‌رسد، اما همچنان معتقدم كه ادبيات كوهپايه‌هاي تصعيد و حسرت‌هاست. كوررنگي زندگي نزيسته ماست. مايي كه نمي‌بينيم يا نمي‌خواهيم خوب ببينيم. 
سطرهاي اعجاب‌برانگيزي در اين نوشتار -كوررنگي- ديده مي‌شود كه اين نزيستن را تازه مي‌كند. 
براي هر فرد مگر چند سه‌شنبه خاص وجود دارد؟ مگر چند عكس مي‌تواند براي حسرت‌هاي‌مان كافي باشد؟ نويسنده اگر بگويم عكاس است، نه اغراق است و نه دروغ خوبي گفته‌ام. واژه، عكس است. همين است كه سوزان سانتاك گفته بود: هر عكسي معناي اوليه، ثانويه و منفجره دارد. 
كوررنگي معناي بسيط ادبيات است. نوشتن احساس اعتراف‌هاست. اعتراف‌هاي دروني را، مبرهن و شفاف، در رمان بايد جست‌وجو كرد. بايد واكاوي كرد. انتهاي صورت بخشيدن به درونيات را امر نوشتار مي‌دانم و واگويه‌هاي كاملا بيروني و دروني در هيچ فرم ادبي، مگر رمان، قابل نمود نيست. كوررنگي همين اعتراف‌هاست. همين واگويه‌هاست.  مي‌خواهيم بگوييم آيا شخصي است؟ پاسخ شفاف: بله، شخصي است، چون واژه و كلمه شخصي است، زبان شخصي است. در صفحه بيست و چهار، پاراگراف آخر مي‌خوانيم: 
بهتر است حالا بلند شوم، با درد زانوهايم كه كم‌كم دارد پيداي‌شان مي‌شود.  اين جزييات راهبردِ خفيفِ بيماري اعتراف‌گونه انسان‌هاست كه جهان را هر قدر مطول بدانيم دردها هم به همان مقدار مطولند.  كوررنگي درد دارد. يك جاي نوشتار را به عفونت مي‌كشاند. عفونت دروني آدم‌هاي رمان شنيدني است و ديدني. دردِ رمان كوررنگي را مي‌پسندم و بگذاريد اين رمان باشد كه به ما امرونهي مي‌كند چگونه درد بكشيم.  شكل ديگر نوشتن در نيمه دوم قرن بيستم، تخيل بود. تخيلي كه پابه‌پاي زيست انسان، دغدغه‌مند بود و فراتر حتي از كلام، نقاشي، موسيقي و ... گام برمي‌داشت. ادبيات امري منزوي است كه به گمان من كوررنگي انزواي تمام لحظات من بوده است و هيچ خواننده‌اي اين مقدار از جنون و تصاوير را نمي‌تواند انكار كند، مگر آنكه در يك تفكر قديمي سربه‌هوا درگير مانده باشد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون