به «اعتماد» باور داريم
افشين اميرشاهي
امروز پنجهزاروپانصدوهفتمين شماره روزنامه اعتماد منتشر شد. بيستويك سال تمام. انتشار بيوقفه «اعتماد» براي همه ما اميدبخش است. چرا؟ چون در جامعهاي كه بنيانهاي اقتصادي، حرفهاي و حقوقي مطبوعات چندان قوي نيست، روزنامهاي متعلق به بخش خصوصي توانسته بيستويك سال بهطور مداوم روي دكه روزنامهفروشي برود. اين تمام ماجرا نيست. مساله مهمتر اينكه «اعتماد» برازنده نامش عمل كرده و توانسته صداي مردم باشد. نيك ميدانيم صداي مردم بودن به خصوص در سالهاي اخير چقدر دشوار بوده است. البته كه هميشه متعهد بودن به منافع شهروندان سخت و هزينهزا بوده است. اما از سال گذشته اين دشواريها دوچندان شده است. نكته مهم درباره روزنامه اعتماد، دارا بودن دو ويژگي همزمان تاثيرگذاري در كنار تداوم انتشار روزنامه است. روزنامههاي تاثيرگذار فراواني در همه اين سالها منتشر شدهاند كه متاسفانه دوام پيدا نكردند. حفظ تاثيرگذاري و دوام رسانه شايد يكي از سختترين كارهاي ممكن باشد. اينكه بتوان از حق و حقوق مردم نوشت و كاستيها و مشكلات جامعه را منعكس كرد و درعين حال براي سالهاي طولاني روزنامه را با حفظ تاثيرگذاري روي دكه فرستاد به هيچ عنوان كار آساني نيست. اما «اعتماد» از پس اين مهم برآمده و با وجود اقتضائات گوناگون فضاي سياسي و اجتماعي جامعه توانسته است همچنان بازتابدهنده افكارعمومي جامعه باشد. مساله مهمي كه برخي از مطبوعات به دليل تفسيرهاي سختگيرانه از قانون و كاستيهاي حقوق مطبوعات از پرداختن به آن صرفنظر كردهاند و طبيعي است كه تاثيرگذاري خودشان را از دست دادهاند. همين مساله است كه بيستويكسالگي روزنامه اعتماد را بسيار پر اهميت ميكند، چون در همه اين سالها موثر و مفيد بوده است كه اگر بيثمر ميبود و ثمر خير نداشت تولد روزنامه ديگر چه اهميتي پيدا ميكرد؟ «اعتماد» صداي تعهد ميدهد. صداي مطالبهگر افكار عمومي است. عامل پويايي حوزه عمومي به شمار ميرود. منجر به شكلگيري فضاي نقد و گفتوگو ميشود. به معناي واقعي كلمه ركن چهارم دموكراسياست. در اين سالها به تدريج بالغ شده و كمال يافته است. محتواي «اعتماد» نه براي خوش آمدن و بد آمدن كسي كه به نيت اصلاح توليد ميشود، زبان و نثري پالوده دارد. چندين نسل از خبرنگاران، روزنامهنگاران و عكاسان برجسته را تربيت كرده است. برخي از بهترين گزارشها در اين روزنامه توليد شده است. دهها نفر آمدند و رفتند و براي «اعتماد» قلم زدند و براي بالندگي آن تلاش كردند. ميتوان دريافت كه اين ايده در «اعتماد» وجود دارد كه بايد مطالبات برحق مردم در رسانهاي كه به جامعه مدني تعلق دارد منعكس شود. چنين نگاهي ركن مهم توفيق «اعتماد» به شمار ميرود. درعين حال ثبات مديريت هم عامل مهمي است كه امروز «اعتماد» را در جايگاهي رفيع ميبينيم كه اگر غير از اين بود يك صداي واحد از روزنامه نميشنيديم. «اعتماد»، روزنامهاي است كه دوستش داريم. بخشي از تاريخ مطبوعات اين كشور است. اين روزها كشور در شرايط ويژهاي قرار دارد. مردم خود را در جامعهاي مييابند كه در سراشيبي قرار گرفته است. جامعهاي كه فرصتهاي آن عادلانه توزيع نشده، بنيانهاي اخلاقي خود را بيش از پيش از دست ميدهد، اعتماد اجتماعي در آن پايين است و آيندهاي روشن
پيش روي خود نميبيند. در عين حال پيوند مردم با نهادهاي عمومي ضعيف شده است. بخش بزرگي از جامعه احساس ميكند مسيري كه كشور طي ميكند به نفع آنان نيست. حتي نهادها و دستگاههاي مختلف را مقابل خودشان احساس ميكنند. مطالباتشان انباشت شده و احساس ميكنند صدايشان به جايي نميرسد و مسوولان آنها را نميبينند. در چنين شرايطي، جامعه نيازمند گفتوگو است. گفتوگوهايي انتقادي و صريح و شفاف. در اين فضاي بياعتمادي، ضرورت شنيدن صداي مردم بيش از پيش احساس ميشود. روزنامههايي از جنس روزنامه اعتماد ميتوانند مانع از قطع شدن ارتباط انتقادي مردم و مسوولان باشند. بايد فشار را از روي دوش روزنامههاي مردمي برداريم و اجازه بدهيم به وظيفه اصلي خودشان عمل كنند. بايد شرايطي فراهم شود كه روزنامههاي مستقل بتوانند هرچه بيشتر با متن مردم مرتبط باشند. طرح شكايت از مطالب مسوولانه و دلسوزانه روزنامهنگاران نه تنها به اعتمادسازي و بهتر شدن حال جامعه كمك نميكند كه موجب بيشتر شدن شكاف ميان افكار عمومي و مسوولان خواهد شد. مردم رسانهاي ميخواهند كه صدايشان باشد و آن را به رسميت بشناسند. اميدوارم روزنامه اعتماد همچنان صداي مردم بماند.