• ۱۴۰۳ شنبه ۲۸ مهر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5507 -
  • ۱۴۰۲ چهارشنبه ۲۴ خرداد

حرف اول در باب «حرف آخر»

ميلاد نوري

اخيرا كتاب «حرف آخر» نوشته تامس نيگل به همت نشر نو با ترجمه جواد حيدري به طبع رسيده است. اصل اثر كه با عنوان «The Last Word» در 1997 ميلادي انتشار يافته است را پيش‌تر خوانده بودم. اين اثر نبردي تمام‌عيار با ذهني‌انگاري را تدارك مي‌بيند تا نشان دهد تنها قهرمان عرصه حقيقت عقل است كه «حرف آخر» در باب واقعيت را اظهار مي‌دارد. به‌زعم نيگل، خردورزي و دليل‌آوري مستلزم عموميت انكارنشدني شيوه‌هايي از تفكر است كه هرگونه توصيفي از حقيقت ‌بايد به آنها التزام داشته باشد. ذهني‌انگاري خردستيز با تبديل ‌ساختنِ حقيقت به نُرم‌هاي ذهني، به فروبستگي هويت‌هاي فردي و فرهنگي مي‌انجامد كه وصول به واقعيت عيني را ناممكن مي‌شمارند و با انكارِ هرگونه ملاك عيني، خود را به ملاك‌هاي گفت‌وگوناپذيرِ حقيقت بدل مي‌سازند و بدين‌سان عرصه را براي استبداد شكاكانه فراهم مي‌آورند. با اين ‌همه، وقتي خود اين ايده يا هر ايده ديگري در باب حقيقت و واقعيت مطرح مي‌شود، آدمي راهي جز توسل به خِرد براي ارزيابي آن ندارد؛ زيرا وي همواره در آغازين‌ترين سطوح نظرورزي‌اش به شيوه‌هاي فكري بنياديني تكيه دارد كه اعتباري جهانشمول و عدول‌ناپذير دارند. ترجمه كتابِ نيگل با هر نقص و كاستي كه لازمه محدوديت‌هاي بشري است، مي‌تواند موجب خشنودي باشد؛ زيرا گفتمان‌ نسبي‌باورانه كه با تاكيد بر تمايزهاي زمينه‌اي انسان‌ها حقيقت را متلاشي مي‌كند و انديشه عيني را به مسلخ مي‌برد، سكه‌اي رايج در ايران معاصر است. در تمامِ عرصه‌هاي فكري، فرهنگي، اجتماعي و سياسي مي‌توان ردِپاي ذهني‌انگاري را باز جست كه به انسدادها و بن‌بست‌هاي عبورناپذير انجاميده و هرگونه مشاركت براي حل‌و‌فصل بحران‌هاي ملي و بين‌المللي را به چالش مي‌كشد. از اين‌رو، ترجمه اين اثر و هر اثر ديگري كه بر عقلانيت و دليل‌آوري تاكيد داشته و نگاه به وجوه مشترك و عمومي واقعيت را تشويق كند به‌طور كلي ارزشمند 
به‌ شمار مي‌رود. اما ترجمه اين كتاب و شكل انتشار آن مانند هر ترجمه ديگري نقصان‌ها و كاستي‌هايي دارد كه توجه بدان‌ها ضروري است. كاوه لاجوردي كه بر خواندني‌بودن كتاب نيگل تاكيد دارد، اشكالات بسياري به نسخه فارسي آن وارد آورده و در وبلاگ شخصي‌اش با نام «نسخه قابل انتشار» منتشر ساخته است. وي برخلافِ جوادِ حيدري كه كتاب نيگل را دشوار و پيچيده مي‌داند، از ما مي‌خواهد با انتخاب تصادفي برخي صفحات متن انگليسي دريابيم كه كتاب نيگل چندان هم دشوار نيست. گذشته از اينكه آيا اين شيوه درستي براي داوري در باب سهولت يا دشواري يك اثر است، به‌زعم من كه متون انگليسي و فارسي كتاب نيگل را خوانده‌ام، اين هر دو قول وجهي از حقيقت دارند. كتاب نيگل به‌ جهت نثر انگليسي بسيار روشن نوشته شده، اما به‌ جهت پيچيدگي و اجمال انديشه‌اي كه در پي بيانِ آن است، متن به‌غايت دشواري مي‌نمايد، چنانكه گاه لازم است برخي صفحات چندين بار خوانده شود تا مراد نويسنده فراچنگ‌ آيد. روشن است كه بيان ساده انديشه‌هاي پيچيده‌ همواره به سهولت متن و فهم آن ياري نمي‌رساند. گذشته از حمله‌ به شخص مترجم كه به‌زعم من علمي ‌بودن نقد لاجوردي را مخدوش مي‌سازد، ايشان متن ترجمه كنوني را اعتمادناپذير دانسته‌ و به برخي مصاديق نادرستي و بي‌دقتي در متن فارسي اشاره كرده‌اند. من نيز هنگامِ مطالعه به چنين اشكالاتي برخورده و مواردي را به مترجم گوشزد كرده‌‌ام. اما نكته درخور توجه اين است كه متنِ فارسي كتابِ نيگل بيش از 170 صفحه است و اشكالاتي را كه مي‌توان به‌طور جدي بدان وارد آورد، شايد بشود در سه صفحه گنجانيد كه البته مترجم نيز پاسخ‌هايي خواهد داشت.چنين اشكالاتي را مي‌توان در هر ترجمه‌اي حتي توسط بزرگ‌ترين مترجمان نيز سراغ گرفت. روشن است كه نقد و بيان نقصان‌ها يك كنش علمي درست و ناگزير است كه واكنش درخور به آن‌ رفع نقصان‌هاست، اما اينها نه اعتبار كار مترجم را در هم مي‌شكند و نه تلاش او را بي‌ارزش مي‌سازد؛ در حالي كه حمله به ‌شخص مترجم و بي‌قدرساختنِ خود وي نيز هيچ قدر و بهايي به منتقد و نقد او نمي‌افزايد.  در باب وجود پانوشت‌هاي مترجم در نسخه فارسي چيز عجيبي نمي‌يابم. هر مترجمي مي‌تواند به فراخور هدفي كه از ترجمه اثر دارد برخي پانوشت‌ها به متن بيفزايد.در پانوشت‌هاي جواد حيدري، يافتنِ اشكال دشوار نيست و چندين اشكال مهم و جدي به برخي پانوشت‌ها مي‌توان وارد آورد، چنانكه لاجوردي نيز چنين كرده است. اما درنهايت، آنچه اهميت دارد نفسِ تلاش مترجم است تا خواننده از رجوع مستمر به منابع بيرون از كتاب بي‌نياز شود. از اين‌رو، با وجود اشكالاتي كه بايد گوشزد كرد و به رفع آن كوشيد، افزودن پانوشت‌ها به‌طور كلي بدين‌ سبب مفيد است كه خواننده كمتر آشنا را از سرگرداني در مواجهه با مفرداتِ نامفهوم نجات مي‌بخشد و كار مطالعه را آسان‌تر مي‌سازد. من برخلافِ لاجوردي، افزودن پانوشت‌ها را ناشي از دغدغه‌مندي مترجم و نه فضل‌فروشي‌اش مي‌دانم. اما مهم‌ترين نقدها را مي‌توان به بخش پاياني كار مترجم وارد آورد كه يك گزارش تحليلي به كتاب افزوده است، هر چند من برخلاف لاجوردي، توضيحاتِ مترجم را نه در پاورقي‌ها و نه در گزارش تحليلي زائد نمي‌شمارم، حتي اگر گاه تكراري، مغشوش، نادرست و مهمل بوده باشند. به‌زعم من، مشكل اين گزارش تحليلي آن است كه پا از متنِ نيگل و ساده‌سازي آن فراتر گذاشته و در برخي موارد عبارات و گزاره‌هاي بسيار پرسش‌بر‌انگيز، مشكل‌آفرين و گاه به‌ جهت فلسفي نادرستي را بيان داشته است. مي‌پندارم كه اين بخش مي‌توانست بسيار مفيد باشد، بدان شرط كه مترجم جز تلخيص و ساده‌سازي مدعاي خودِ نيگل كاري نكند تا هدفِ او كه كمك به خواننده براي فهم بهتر انديشه نيگل است به ‌نحو شايسته‌تري حاصل شود.در اين ‌صورت، از اطناب آن بخش نيز كاسته مي‌شد. 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون