راهزني و اعتراض، داستان رابينهود
مرتضي ميرحسيني
طبق آماري، دستكم 70 فيلم و سريال درباره رابينهود وجود دارد. قديميترينشان فيلم كوتاهي است متعلق به دوران سينماي صامت به نام «رابينهود و ياران سرخوش او» كه سال 1908 ميلادي ساخته شد و براي نخستينبار قصهاي درباره اين قهرمان افسانهاي را روي پرده برد. آن فيلم، مثل بسياري ديگر از فيلمها و سريالهايي كه تا به امروز درباره رابينهود توليد شدهاند، داستان گروهي دزد و قانونشكن را روايت ميكند كه جنگلي به نام شروود را به مخفيگاه و قلمروی قدرت خودشان تبديل كردهاند و با حكومتي كه در تعقيبشان است، ميجنگند. آنچه جذابيت اين پيكار را بيشتر ميكند اين است كه رابينهود و دار و دستهاش، دزدهاي معمولي نيستند و با مجرمان عادي تفاوتهاي زيادي دارند. آنان به دلايلي غيرشخصي راهزني ميكنند، اموال دزدي را هم براي خودشان برنميدارند و آن را تا آخرين سكه ميان فقرايي كه ميشناسند، تقسيم ميكنند. به قول اريك هابسبام نويسنده كتاب «ياغيان»، اين جنس دزدي نه نوعي تبهكاري - در معني مصطلح آن - كه شكلي از اعتراض اجتماعي به ظلم و تبعيض است و از اينرو رابينهود تقريبا در همه قصههايش، نه شروري بدنام كه قهرماني در جستوجوي عدالت و برابري است. هستند كساني كه باور دارند قصه رابينهود ريشه در واقعيت دارد و زماني مردي شبيه به او واقعا وجود داشته است. اما اين باور به شواهد تاريخي پشتگرم نيست و به گفته پژوهشگراني كه درباره اين موضوع تحقيق كردهاند قهرماني به اين نام در آن دوره از تاريخ انگليس - قرنهاي دوازدهم و سيزدهم ميلادي - زندگي نميكرد و رابينهود نه چهرهاي تاريخي با حكايتها و قصههايي پيرامونش كه جلوهاي از نياز مردم آن روزگار به قهرماني با ويژگيهاي اوست. البته بيشتر كساني كه واقعي بودن رابين هود را رد ميكنند يا در آن ترديد دارند، منكر احتمال وجود مرد يا مرداني شبيه به او نيستند، چه آنكه نميشود انكار كرد هرجا ظلمي باشد (چنان كه در انگليس آن دوره بود) احتمالا عدهاي هم هستند كه در ضديت با اين ظلم به جنگ با ظالم بروند. از همان نخستين حكايتها، رابينهود در دشمني با مقامات شهر ناتينگهام تعريف ميشد. گويا قطعه زميني داشت كه به حكم يكي از مقامات بانفوذ شهر - بعدتر داروغه ناتينگهام - و به نام «قانون» غصب شد و او در واكنش به اين ستم، دست به شورش زد. عدهاي را - كه آنان هم مثل او از ظلم و زور آزرده بودند - دور خودش جمع كرد و به جنگ حكومت محلي رفت. اين حكايت در گذر از هر نسل، شاخ و برگ بيشتري گرفت و بر جزيياتي كه شخصيت قهرمان آن را شكل ميدادند، افزوده شد. ابتدا از حضورش در جنگهاي صليبي و بعد هم دشمنياش با فرانسويها - كه آن زمان دشمن خوني و قديمي انگليسيها بودند - گفتند و سپس مهارت تيراندازي با كمان را به بارزترين مهارت او تبديل كردند. بعدتر زني به اسم ماريان هم وارد قصه شد و با اضافه كردن چاشني عاشقانه، جذابيت ماجراهاي رابينهود را بيشتر كرد. اما از آن حدود 70 فيلم و سريال كه رابينهود شخصيت اصلي آنهاست، چند فيلم از ساير فيلمها مشهورترند و به تعبيري جزو كارهايي هستند كه جدي گرفته ميشوند. يكي از اين چند فيلم، «رابين هود: شاهزاده دزدان» ساخته كوين رينولدز است كه سال 1991 در چنين روزي اكران شد و باوجود بيمهري منتقدان، با فروش 390 ميليون دلارياش به صدر فهرست فيلمهاي پرفروش سال رفت و زير «نابودگر2: روز داوري» و بالاتر از انيميشن «ديو و دلبر» در جايگاه دوم قرار گرفت (البته كوين كاستنر كه نقش اصلي فيلم را بازي ميكرد - و آن سالها، سالهاي اوج دوران بازيگرياش بود - به دريافت جايزه بدترين بازيگر آن سال مفتخر شد). خط اصلي داستان اين فيلم همان قصه هميشگي رابينهود است و راوي ميكوشد از دل روايت خود، تفاوت و حتي تضادي كه گاهي ميان قانون و عدالت شكل ميگيرد به ما نشان دهد. روايتش، روايت بيعيب و ايرادي نيست اما حتما در ميان فيلمهاي رابينهود يكي از بهترينهاست و ارزش وقتي را كه صرف ديدنش ميكنيم، دارد.