در حاشيه يك مصاحبه تناقض حرف و عمل
ليدا عسكرنيا
خانم جميله علمالهدي همسر رييسجمهور در حالي كه مجري شبكه تلويزيوني ونزوئلا ايشان را بانوي اول كشورمان ناميد در يك مصاحبه اعلام كرده است: «چرا ما زنان بايد مانند مرد كار كنيم، مانند مردان درس بخوانيم و مانند مردان حرف بزنيم؟» اگر اين جملات حرف ایشان باشد و به درستی منتقل شدهباشد باید گفت اگر از زبان يك شهروند معمولي گفته شده بود، ميشد بيتوجه از آن عبور كرد. ولي اين حرفها را زني زده كه استاد دانشگاه است و همسرش نيز رييسجمهور كشور است. با شنيدن اين سخنان اولين چيزي كه به ذهن متبادر ميشود، اين است كه خانم علمالهدي يك بانوي خانهدار است كه نقطه عطف زندگياش پرورش فرزندان و انجام امور خانهداري است. اما با نگاهي اجمالي به سوابق تحصيلي و كاري ايشان با نتايج زيرين روبهرو ميشويم:
ايشان مولف 13 كتاب و 26 مقاله علمي منتشر شده در مجلات و 13 مقاله در همايشهاست. افزون بر موارد بالا گفته او، دبير شوراي تحول و نوسازي نظام آموزشي كشور، رييس پژوهشكده مطالعات بنيادين علم و فناوري و عضو هيات علمي دانشگاه شهيد بهشتي نيز است.
دهان گلخانه فكر است يا خانم علمالهدي به آنچه در مصاحبه اخيرش از زبانش جاري شده اشراف نداشته يا عالم به آنچه گفته است بوده ولي به حرفهاي خود باور ندارد! چون نشانهاي از آنچه در ادعاهايش در مصاحبه پيش گفته به زبان رانده در زندگي شخصياش ديده نميشود. چگونه ميشود يك خانم تا درجه دكترا برخلاف ميل باطني خود تحصيل كرده باشد؟ شايد اينگونه بتوان استنباط كرد كه در يك تحميل مردانه مجبور به كاري شده كه هيچ علاقهاي به آن نداشته است. در اين صورت تحصيل تا ليسانس اجباري بوده آيا كارشناسي ارشد و اخذ دكترا هم از دايره اختيار ايشان خارج بوده است؟ ولي اين تلقي هم نميتواند درست باشد، چون هرگز در شرايط اجبار نميتوان حدود 50 كتاب و مقاله تاليف كرد. خانم علمالهدي در رشته فلسفه تعليم و تربيت تحصيل كردهاند، آيا خروجي علمآموزي ايشان در حوزه تعليم و تربيت خانهنشيني زنان و بيسوادي آنان بوده است، اگر چنين است چرا اين ايشان كارها و مناصب متعددي كه برعهده دارند را به بانواني كه شايستگي لازم و تمايل و عشق و علاقه به شغلشان را دارند، واگذار نميكند تا هم ايشان كمي بياسايند و باورهاي قلبي خود را عملي كنند و هم زنان شايسته تحصيلكرده ايراني بتوانند فرصت بروز استعدادها و توانمنديهايشان را در حوزه فعاليت ايشان بيابند. افزون بر اين كسي كه چنين تلقي و ديدگاهي داشته باشد طبيعتا نبايد اجازه تحصيل به فرزندانش را بدهد و در راستاي فلسفه تعليمي خود دختران خود را به همسرداري، فرزندآوري و پرورش فرزندان و كدبانوگري در حوزه آشپزي و شيرينيپزي و چگونه همسر خود را راضي نگه داريم، بپردازد پس چگونه است كه دختران او هم به تحصيل بعضا حتي در دو رشته دانشگاهي پرداخته و بعد هم مشغول به كار شدهاند! وقتي فرزندان ايشان توجهي به انگارهها و اصول تربيتي مادر خود نكردهاند، از زنان جامعه توقع التفات به اين سخنان غيرعلمي نميتوان داشت.
نكته ديگر اين است خانم علمالهدي از جمله زناني است كه باورهاي متشرعانه جدي دارند با اين تلقي و باور كه كار اصلي و جدي زنان در خانه و خانواده است. با اين پيشفرض پرسش اين است ايشان در چه بازه زماني هم به امور خانه كه از اوجب واجبات است! ميپردازند، هم در دانشگاه تدريس ميكنند، هم رياست سه نهاد را برعهده دارند و هم كتاب تاليف ميكنند آن هم نه يكي كه 13 تا، مقاله مينويسند نه يكي، دو تا! بيش از 30 مقاله! و اما در خصوص حرف زدن مانند مردان! منظور ايشان روشن نيست مگر مردان چگونه سخن ميگويند كه زنان را زيبنده نيست. اما يك واقعيت ملموس در خصوص سخن گفتن وجود دارد، هوشمندانه و موقرانه سخن گفتن از ملزومات يك بانوي فرهيخته است .