• ۱۴۰۳ شنبه ۳۰ تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5515 -
  • ۱۴۰۲ شنبه ۳ تير

جنگ در سرزمين كره

مرتضي ميرحسيني

جنگ بزرگي بود و نيز خونين. سه سال، از اواخر ژوئن 1950 تا جولاي 1953 طول كشيد و حداقل پنج ميليون كشته برجاي گذاشت. بيشتر از سه ميليون نفر نيز آواره شدند. اما اين جنگ كه معمولا از آن به جنگ كره ياد مي‌كنند، در بسياري از كتاب‌هاي تاريخي و روايت‌ها از قرن بيستم، جايي ميان جنگ دوم جهاني و جنگ ويتنام گم شده است و بسيار كم به آن پرداخته يا اشاره مي‌شود. آنقدر كم كه گاهي جنگ كره را «جنگ فراموش ‌شده» مي‌خوانند. براي روايت اين جنگ مي‌شود تا دوران باستان عقب رفت و از قصه‌هاي چوسان و گوگوريو شروع كرد، اما در آنچه به نيمه دوم قرن بيستم مربوط مي‌شود، ماجرا با پيشروي كمونيست‌هايي كه در شمال قدرت گرفته - و مصمم به تسلط بر نواحي جنوبي شبه‌جزيره - بودند، شروع شد. امريكا نيز در حمايت از دولت حاكم بر نيمه‌ جنوبي گام به درگيري‌ها گذاشت و در مقابل، شوروي و بيشتر از شوروي، چين به پشتيباني از نيروهاي شمالي رفتند. همان روزهاي نخست جنگ، دين آچسن، وزير خارجه امريكا با خشم مي‌گفت: «اگر قرار بود انديشمندترين‌هاي دنيا مكاني را انتخاب كنند كه به لحاظ سياسي و نظامي بدترين مكان براي شروع جنگ باشد، بي‌شك همه آنها به اتفاق كره را انتخاب مي‌كردند.» اما شايد اين جنگ، چنانكه جان تولند، نويسنده كتاب «نبرد خونين» مي‌نويسد، اجتناب‌ناپذير بود. دنياي بعد از جنگ دوم جهاني هنوز كاملا شكل نگرفته بود و آتش مشكلات كهنه و حل ‌نشده، در چند نقطه از دنيا، از جمله همين شبه‌جزيره كره شعله مي‌كشيد. اواخر جنگ كه دست ژاپني‌ها از كره كوتاه شد، امريكا و شوروي در تقسيم اين سرزمين به دو ناحيه شمالي و جنوبي توافق كردند و سه سال بعد، در گذر از سال 1948 ابتدا در جنوب (سئول) و بعد در شمال (پيونگ‌يانگ) دو دولت مستقل از يكديگر تشكيل شد. دولت جنوبي جمهوري كره نام گرفت و شمالي‌ها خودشان را جمهوري دموكراتيك خلق كره خواندند. روابط ميان دو طرف، از همان ابتدا پرتنش و خصمانه بود و بسياري، چه در كره و چه در بيرون، وقوع درگيري ميان شمال و جنوب را محتمل مي‌دانستند. حتي بودند كساني كه خطر را پيش از اعلام موجوديت دولت‌هاي شمالي و جنوبي پيش‌بيني مي‌كردند و سياست فاتحان جنگ دوم جهاني را سياستي نادرست و مصيبت‌بار مي‌ديدند. مثلا روزنامه نيويورك هرالد تريبون در همان سال توافق (يعني 1945) نوشت: تقسيم تحميلي سرزمين كره و كشيدن خطي در مدار 38 درجه و جدايي انداختن ميان مردم آن، تصميمي ناسازگار با طبيعت است و زمينه و مقدمات فاجعه‌اي بزرگ را فراهم مي‌كند. «هرگز براي جدايي انداختن ميان مردمي همگون و همانند دليل موجهي وجود نداشته. اين كار موجب بروز مشكلات سياسي جديدي خواهد شد. مردم كره را در شمال با افكار كمونيستي شست‌وشوي مغزي مي‌دهند و در جنوب با نظريات دموكراسي‌هاي غربي مشغول مي‌كنند.» خلاصه اينكه تضاد و تنش باقي ماند و كار دو كره به جنگ كشيد. امريكايي‌ها به كمك جنوبي‌ها رفتند و بعد از چند شكست در شروع، به‌ تدريج بر اوضاع مسلط شدند و خطوط دفاعي جنوبي‌ها را تثبيت كردند. سپس نقشه‌اي براي يورش به شمال كشيدند. احتمالا كار را يكسره مي‌كردند، اما چيني‌ها - كه خودشان به تازگي حكومتي كمونيستي برپا كرده بودند - پشت شمالي‌ها ايستادند و مانع شكست‌شان شدند. كار جنگ گره خورد و درگيري‌ها به درازا كشيد و بعدتر به همه معلوم شد كه اين جنگ، برنده‌اي نخواهد داشت. اما مذاكرات صلح نيز تا يك‌سال و چند ماه هيچ نتيجه مشخص و اميدواركننده‌اي نداشت و بارها با دخالت شوروي، از مسير درستش منحرف شد. مقامات شوروي كه جان مردم كره را مشتي عدد و رقم مي‌ديدند، مصمم به درگير نگهداشتن امريكا در جنگ بودند و حتي در يكي از نشست‌هاي كميته مركزي حزب كمونيست، قطعنامه‌اي با اين مضمون صادر كردند كه «نبايد در روند مذاكرات عجله كرد. اين كار به نفع ما نيست.» از اين‌رو آتش جنگ شعله‌ور باقي ماند تا اينكه در امريكا رييس‌جمهور ديگري - با سياستي متفاوت و شعار ختم هر چه زودتر جنگ - دولت را به دست گرفت و در شوروي نيز استالين با مرگ به پايان راه رسيد.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون