نگاهي به مربيان سرسخت و مقاوم آرژانتيني
آنها شبيه سوسك هستند!
جاناتان ويلسون
از بيلسا با اروگوئه گرفته تا سيمئونه در اتلتيكو، مربي اين كشور امريكاي جنوبي همه جا هستند، به جز برزيل!
به گزارش «اعتماد» و به نقل از گاردين، هنگامي كه اروگوئه در ماه مه مارسلو بيلسا را به عنوان مربي منصوب كرد، آنها به يك تيم رو به رشد تبديل شدند. ليونل اسكالوني آرژانتين را در جام جهاني رهبري كرد و به عنوان قهرماني رسيد. شيلي توسط ادواردو بريزو مديريت ميشود. پاراگوئه توسط گيلرمو باروش اداره ميشود. بوليوي توسط گوستاوو كاستاس اداره ميشود. كلمبيا توسط نستور لورنزو مديريت ميشود. ونزوئلا توسط فرناندو باتيستا اداره ميشود.
هفت كشور از 10 كشور كونمبول (كنفدراسيون امريكاي جنوبي) مربيان آرژانتيني دارند و اگرچه پرو يك پرويي و اكوادور يك اسپانيايي امروز روي نيمكت خود دارند، هر دو جانشين مربيان آرژانتيني شدند. مربيان آرژانتيني در همه جاي امريكاي جنوبي حضور دارند. فقط برزيل است كه كنار ايستاده!
اين مساله اين سوال واضح را ايجاد ميكند كه چرا؟ اينكه برزيل، تنها عضو پرتغالي زبان كونمبول، نبايد از رقيب بزرگ خود مربي بخواهد؟ جاي تعجب ندارد اما فراتر از اينكه آنها به زبان اسپانيايي صحبت ميكنند، چه چيزي در مربيان آرژانتيني وجود دارد كه آنها را تا اين حد مورد توجه قرار ميدهد؟
اين فقط مخصوص امريكاي جنوبي هم نيست: آرژانتينيها ويژگيهاي مشتركي در حوزههاي فني در پنج ليگ بزرگ اروپا دارند. ديگو سيمئونه، مائوريسيو پوچتينو، خورخه سامپائولي، تاتا مارتينو و بيلسا از جمله اين مربيان هستند. اين چيزي است كه براي مربيان ديگر قارهها صادق نيست. حتي در خود برزيل، فلامینگو يك مربي آرژانتيني و تا همين هفته گذشته، زماني كه ادواردو كودت پيش از اينكه به خاطر اختلاف بر سر نقل و انتقالات كنار بكشد، اتلتيكو مينيرو نيز همين وضعيت را داشت.
تا حدي، پاسخ ساده به اين سوال اين است كه فوتبال آرژانتين بسيار سخت است. چيزي كه ريكاردو گاركا پس از بازگشت از يك دوره موفق 8 ساله از پرو به ولزسارسفيلد - جايي كه بيشتر دوران بازي خود را در آنجا گذرانده بود - تجربه كرد و البته در دسامبر اخراج شد. بعد از 12 بازي سرمربيگري روبرتو پرفيمو، مدافع سابق تيم ملي معتقد است كه اين محيط سختي، انعطافپذيري و سازگاري را ايجاد ميكند.
او گفت: «آرژانتينيها مثل سوسك هستند؛ سوسك ضد غرق شدن است. آنها از همهچيز جان سالم به در بردهاند. آرژانتينيها هم همينطور. اينها بر همه ناملايمات غلبه ميكنند: در برف، در كوه، در ارتفاع، در گرما، بدون درك زبان، در هر زماني كار خودشان را ميكنند.»
از لحظهاي كه در سال 1924 انريكو مارونه، رييس سينزانو، جوليو ليبوناتي، مهاجم نيوولز اولد بويز را براي تورينو، باشگاهي كه رييس آن بود، به عنوان سرمربي منصوب كرد سفر آرژانتينيها براي مربيگري آغاز شد. اوريونديها (كساني كه به كشوري مهاجرت ميكنند و اجدادي از همان كشور دارند) به عنوان آرژانتينيهايي كه به وطن اجدادي خود بازگشته بودند از ويژگيهاي فوتبال ايتاليا در دهه 30 بودند. سه بازيكن آرژانتينيالاصل در تيم ايتاليا بودند كه در سال 1934 قهرمان جام جهاني شدند. يكي از آنها، لویيس مونتي، در فينال 1930 كاپيتان آرژانتين بود.
بعد از گذشت سالها مشكلات اقتصادي در سال 2001 باعث شده آرژانتينيها بيشتر به دنبال پول و ثبات در خارج از كشور باشند. اما اين فقط يك موضوع مربوط به اقتصادي و راحتي زباني نيست. در مورد فرهنگ هم هست. فقط هلنديها به خاطر علاقه شان به بحث فوتبال از نظر تاكتيك و سبك، با آرژانتينيها رقابت ميكنند. گوستاوو آلفارو، مربي آرژانتيني كه هدايت اكوادور در جام جهاني را بر عهده داشت، گفت: «آنها به دنبال ما ميگردند زيرا ما عاشق تاكتيك هستيم. ما مكاتب ايدئولوژيكي مختلفي داريم كه ما را پرورش و شكل دادهاند.»
از اواسط دهه 60 به بعد، به بيان ساده، سوال اين بود كه آيا فوتبال يك موضوع سبك و استعداد فردي است يا درباره سازماندهي، نظم؟ يا به بيان ديگر فوتبال همان آموزههايي است كه در دهه 80 تحت عبارات menotismo و bilardismo قرار ميگرفتند؟ سپس راه سوم پيدا شد: bielsismo. بيلسا تفكر آرژانتيني را به عصر پرس كشاند. اما در حدود سال 2010 كساني بودند كه به اين فكر ميكردند كه آيا تمركز بر سرعت و شدت در ميان علاقهمندان به سبك مربيگري بيلسا باعث شده هنر فوتبال از بين برود؟
شايد بهترين بازنگري در فوتبال مربوط شود به مارچلو گالاردو. كسي كه با ريورپلاته دو قهرماني ليبرتادورس را به دست آورد و يك فينال ديگر هم تجربه كرد اما نتوانست در اروپا شغلي پيدا كند! gallardismo ممكن است هرگز به رسميت شناخته نشود، اما احتمالا بهترين راه براي توصيف سبك مدرن است.
اما ويژگيها نسبت به اصطلاحات موجود اهميت كمتري دارند. مثلا گفته ميشود آرژانتين داراي يك فرهنگ فوتبالي است كه دائما در مورد تعاريف بحث و بررسي ميكند. آرژانتين دنيايي است كه در آن فوتبال و بهترين روش بازي آن به شكل اخلاقي و عملي مدام مورد بحث قرار ميگيرد. كساني كه از آن ور دنيا ميآيند، داراي عمق دانش و تجربه اندوختهاي هستند كه ميتوانند از آن استفاده كنند.
سپس بايد به اتحاديه فوتبال آرژانتين پرداخت. آرژانتين بين سالهاي 1995 تا 2007 پنج دوره از هفت جام جهاني زير 20 سال را به دست آورد. ابتدا با هدايت خوزه پكرمن و سپس دستيار سابق او، هوگو توكالي. تا اينكه سياست داخلي در امور فوتبال مداخله كرد، به ويژه پس از اينكه پكرمن و توكالي شكست خوردند و زماني كه تيم بزرگسالان در يك چهارم نهايي 2006 در ضربات پنالتي از جام جهاني خارج شد. اما، با خشك شدن جريان استعدادها، تلاش براي بازگرداندن سطح جوانان به قهرماني جهان با آوردن پابلو آيمار و بعدا ديگو پلاسنته ادامه يافت. اين دو نفر هر دو از اعضاي تيمي بودند كه تحت هدايت پكرمن در جام جهاني زير 20 سال در سال 1997 قهرمان شدند.
اسكالوني هم يكي از اعضاي آن تيم بود. اگرچه انتصاب او به عنوان سرمربي تيم ملي در سال 2018 يك كار بزرگ بود، اما پيوند او به سالهاي پكرمن برميگردد. به زماني كه سه ستاره تيم ملي در مسابقات قهرماني جام جهاني زير 20 سال زيرنظر توكالي بازي ميكردند: ليونل مسي، آنخل دي ماريا و پاپو گومز. انتخاب اسكالوني به نوعي مصلحتانديشانه هم بود؛ او يك دستيار ارزان قيمت بود كه وقتي سامپائولي پس از شكست در جام جهاني روسيه اخراج شد، ميتوانست به او كمك كند.
اسكالوني مظهر ارزشهاي مربي جديد آرژانتيني است: عملگرا، بدون تعصب، جدي، سختكوش. او هم در كار با بازيكنان راحت است هم با تحليلگران داده. بازگرداندن روح پكرمن، اگر نگوييم از طريق يك ديدگاه دقيق صورت گرفت، دست كم يك گام ضروري بود.
تضاد با برزيل، كه مربيانش به ندرت در اروپا يا جاهاي ديگر در امريكاي جنوبي كار پيدا ميكنند، آشكار است. تيته كه پس از جام جهاني از سمت مربيگري ملي برزيل كنار رفت، در تمايلش به سفر براي گسترش تحصيلاتش استثنا بود. اگرچه باشگاههاي برزيلي همچنان بر كوپا ليبرتادورس تسلط دارند، اما اين بيشتر به مسائل اقتصادي مربوط ميشود تا پيچيدگي تاكتيكي.
در آرژانتين، ضرورت فرهنگي كه ريشه در بحث و گفتوگو دارد با فوتبال تركيب شده است تا نسلي از مربيان منعطف را به وجود آورد كه مايل به تطبيق خود هستند. آنها توانايي انجام اين كار با طيف وسيعي از موقعيتها را دارند. ممكن است اين استعاره جالبي نباشد كه كسي انتخاب ميكند، اما تشبيه آنها به سوسك (Perfumo) مناسب به نظر ميرسد.