گزارش«اعتماد» در رابطه با ضابطهمندكردن آفرودسواري
طبیعت اینچنین تخريب میشود
محمد معصوميان
يك اتومبيل شاسيبلند دو ديفرانسيل كافي است تا ديگر كوه و جنگل و كويري نباشد كه نديده باشيد. يك كاروان هم باشيد چه بهتر، حتما با يك گروه بيشتر خوش ميگذرد؛ وقتي فرقي نكند آن كوهستاني كه قرار است از دامنههاي آن بالا برويد چه پوشش گياهي دارد يا آن تپه ماهوري كه قرار است با غرش سهمگين موتور يكييكي از دامنه پرشيب آن بالا برويد و به توانايي رانندگي خود بباليد چه خزندگاني را زير ماسهها پناه داده است. جنگلهاي شمال هم لذت رانندگي زير درختان سرسبز و سالخورده را به همراه دارد. هم فال است و هم تماشا؛ يا به معنايي هم لذت است و هم تخريب. عرصههايي كه تا سالها نخواهند توانست رد تاير ماشينهاي سنگين را ترميم كنند و درختاني كه ريشههاي آنها زير فشار و اصطكاك له ميشود. آفرودسواري يا بيراههسواري در نبود قوانين و آموزش سالهاست كه بلاي جان طبيعت ايران شده است. به مناسبت هفته محيط زيست، تهران شاهد مانور آفرودسواران بود. اتومبيلهايي كه با شعارهايي در حمايت محيط زيست از ورزشگاه تختي تا پارك پرديسان را طي كردند. در انتهاي برنامه هم رييس سازمان محيط زيست با حضور در اين جمع از آفرودسواراني گفت كه نبود آگاهي لازم براي مراقبت از محيطزيست در طبيعت آشفتگي صوتي و بينظمي ايجاد ميكنند و موجب فرار حيوانات از زيستگاههاي طبيعي خود ميشوند. همان روز «علي سلاجقه» از تدوين آييننامههايي براي جلوگيري از اين اتفاقات خبر داد و گفت: «آييننامههايي براي آنها تدوين خواهيم كرد كه نحوه عبور، سرعت عبور، نوع ماشين و موادي را كه ميتوانند وارد طبيعت كنند، مشخص كنيم.» او در ادامه از آموزش قوانين و مقررات لازم براي حفظ طبيعت به آفرودسواران گفت. اما اين آموزشها چيست و محيط زيست قرار است چطور به تمام اين گروهها آموزش بدهد؟ اين پرسشي است كه از سيد ابوالقاسم موسوي مديركل دفتر مشاركتهاي مردمي و مسووليت اجتماعي سازمان محيط زيست پرسيديم.
آموزش اجباري
موسوي در گفتوگو با «اعتماد» گروههايي كه به همايش خودرويي آمدند را ضابطهمندتر از باقي گروهها ميداند و معتقد است اگر كار را با اين گروهها كه علاقهمند هستند شروع كنند بقيه گروههايي كه سازمان به آنها دسترسي ندارد هم به مرور پيشقدم ميشوند: «اگر كسي نخواهد بيايد آنوقت ما با قوه قهريه با او برخورد ميكنيم و جلوگيري خواهيم كرد. همه آفرودسواران به صورت اجباري بايد براي آموزش بيايند و اين ضوابط آييننامه را همه بايد رعايت كنند.» موسوي از ارتباط ضعيف بين سازمان و اين گروهها در اين سالها ميگويد، ارتباطي كه ديگر قرار نيست تنها به واسطه قوه قهريه باشد: «سراغ اين دوستان رفتيم و صحبتي داشتيم و در نهايت توانستيم يك رويدادي را داشته باشيم. اين عزيزان خودشان تمايل داشتند با محيط زيست همكاري كنند و شعارشان اين بوده كه «هر آفرودر يك محيطبان» يا «من يك محيطبان هستم». نگاه ما در محيط زيست اينگونه است كه اگر فعاليتهاي صنعتي خواه و ناخواه باعث تخريب محيط زيست ميشود و ما براي آنها استانداردي قرار ميدهيم براي اين گروهها هم بايد قوانيني بگذاريم كه تخريبها كاهش پيدا كند.» او صداي اين اتومبيلها را بخشي از آسيب آنها به طبيعت ميداند كه باعث فراري دادن گونههاي مهم جانوري ميشود: «هم منطقهاي كه ميخواهند بروند هم جادهاي كه از آن عبور ميكنند بايد كنترلشده باشد. هر منطقه و هر جايي نميشود بروند به خصوص در مناطقي كه گونههاي مهم جانوري و گياهي در آنها وجود دارند. از نظر شكلي و برنامهريزي بايد از جاهايي كه كمتر آسيب ميزنند عبور كنند و ما هم در اين راستا مشغول احصاي برنامهها و آموزشهايي هستيم كه اين گروهها هم شناخت پيدا كنند و هم علاقهمند به محيط زيست بشوند.» موسوي از شروع آموزشها و تدوين آييننامه و ضوابط در سال جاري خبر ميدهد: «امسال هم يك بخشي از آموزشها داده ميشود و هم آييننامه و ضوابط مصوب ميشود.» يكي از نقدهايي كه كارشناسان به سازمان محيط زيست دارند اين است كه سازمان به واسطه كمبود نيروي محيطبان تمام تقصيرها را به گردن آفرودبازها مياندازد در حالي كه اگر نيروي مناسب در اين سازمان وجود داشت آفرودرها توان آسيب رساندن به محيط زيست را نداشتند. موسوي در پاسخ به منتقدان ميگويد: «معمولا اجازه ورود به مناطق مهم داده نميشود و كمتر اين اتفاق افتاده و اگر آفرودرها به جايي ميرفتند يك محيطبان ما همراه آنها ميرفته و مسيرها را مشخص ميكردند. سرانه حفاظتي امروز ما براي هر نفر محيطبان بين 7 تا 10 هزار هكتار است اما آن چيزي كه بايد بشود بين هزار تا 3 هزار هكتار است. ما با كمبود محيطبان طرف هستيم اما نميتوانيم در اين شرايط بار به دولت وارد كنيم. دولت نميخواهد ساختار بزرگ شود. ما بايد جذب نيرو كنيم و اگر 50 درصد شرايط موجود افزايش پيدا كند به مطلوب ميرسيم خارج از آن نميتوانيم به دولت فشار بياوريم.»
سه دسته آفرودر
نميتوان به راحتي همه آفرودرها را در يك كفه قرار بدهيم و اساسا نگاه تكبعدي به يك گروه ميتواند در پيدا كردن راهحل ما را به خطا بيندازد. آيا واقعا تمام آنها افرادي بيمسووليت هستند كه هيچ از اكوسيستم طبيعي و محيط زيست نميدانند؟ «محمد الموتي» دبير شبكههاي مردمنهاد محيط زيست و منابع طبيعي كشور در گفتوگو با «اعتماد» از چالشي 10 ساله براي تعامل با برخي از آفرودرهاي ايراني و نشستهايي با اين گروهها ميگويدكه باعث شده شناخت خوبي از آنها داشته باشد. او معتقد است بايد همه طرفهاي اين مساله را ديد و همه اين گروهها رفتاري شبيه به هم ندارند. الموتي ميگويد: «بخشي از اين افراد اساسا دوستدار محيط زيست و علاقهمند به طبيعت هستند و اين علاقه باعث ميشود مرزهاي اخلاقي رفتار با طبيعت را رعايت كنند كه شايد بخش كوچكي از اين جامعه باشند. بخش ديگر آنها به واسطه علاقهمندي به اتومبيلها وارد اين ورزش شدهاند و به فضاي اجتماعي كه اين نوع طبيعتگرديها براي آنها به وجود ميآورد دلبسته هستند؛ آزادي دارند، جمع خودماني است، قدرتمندنمايي ميكنند و محلي براي نشان دادن مهارت و قدرت آنهاست. يك بخش كوچك ديگر هم داريم كه لذت آنها در تخريب هرچه بيشتر است. آنها به جاهايي ميروند كه به قول خودشان «فتح نشده» است و اتفاقا با قصد و غرض قبلي ميروند كه آن حيات وحش را تعقيب كنند و لذت ببرند يا آن پوشش گياهي را از بين ببرند تا به قول خودشان راه را باز كنند يا نشاني از خودشان بر جاي بگذارند تا گروههاي بعدي به قلمرويي بروند كه آنها فتح كردهاند. عدد اين گروه هم مانند گروه اول كوچك است و ما در واقع يك گروه ميانه داريم كه عمده آفرودرها را تشكيل ميدهد.» محمد الموتي يكي از رفتارهاي مثبت اين گروهها را حضور بيچشمداشت آنها در بحرانهايي مانند سيل و زلزله ميداند. به خصوص در پيمودن راههاي صعبالعبور كوهستاني كه رفتن به آنجا براي ارگانهاي دولتي كار راحتي نيست. در سيل فروردين 1398 كه در آققلا استان گلستان روي داد حضور داشتم و شاهد بودم يكي از اولين گروههايي كه براي كمكرساني به خط شده بودند گروههاي آفرودسوار بودند كه بهواسطه مهارت در رانندگي و اتومبيلهاي شاسيبلند توانسته بودند خودشان را به مردم گرفتار در سيل برسانند و به آنها كمكرساني كنند. الموتي ميگويد: «يكي از اولين نشانههايي كه باعث شد ما ارتباط بيشتري با اين جامعه برقرار كنيم حضور آنها در كنار تشكلهاي محيط زيستي در اين مواقع بود. ما دو بار جلساتي براي توانافزايي و آموزش با فدراسيون اتومبيلراني براي آفرودرها داشتيم كه تقريبا به جايي نرسيد. اما همان گفتوگوهاي ما با اين دوستان بسيار اثرگذار بوده است. بايد بپذيريم با آنهايي كه براي فتح قلمرو و راه باز كردن ميروند شايد هيچوقت نشود به تعامل رسيد اما بخش عمده آنها داراي زمينه مستعدي هستند كه اين فضا را بپذيرند.» او اين ظرفيت را دليل تعامل اخير سازمان محيط زيست با آنها ميداند و ابراز اميدواري ميكند كه با سازمان در تعامل قرار بگيرند و در نوشتن مرامنامه مشاركت كنند. الموتي معتقد است اين آموزشها زمانبر است و نميشود پيامدهاي مثبت آن را به سرعت ديد: «هم بازه سني اين افراد به گونهاي است كه هيجانپذير هستند هم اينكه عموما مناطق ما مناطقي نيستند كه تحت مديريت سالم و استانداردي باشد كه بشود پايش خوبي بشود تا ببينيم اين افراد در حال رفتار مناسب هستند يا نيستند. اساسا سازمان محيط زيست و منابع طبيعي ما زماني مطلع ميشوند كه تخريب انجام شده است.» الموتي معتقد است مدل شعارهاي محيط زيستي و سبك زندگي محيط زيستي كه در رسانهها و شبكههاي اجتماعي از آن بسيار صحبت ميشود و به نوعي مد شده و يك نوع خصلت جوانانه پيدا كرده است، ميتواند در اين تعاملات تاثيرگذار باشد. از نظر او در حال حاضر تنها داشتن يك ماشين شاسيبلند براي رفتن به هر عرصه طبيعي كافي است در حالي كه در هيچ كجاي دنيا اين شرط كافي نيست: «حضور در مناطق بايد يك قانوني داشته باشد. بايد تعداد حضور و رفتار افراد با طبيعت مشخص باشد و بخشي از اين قاعده هم دادن مجوز كار است. كارت و مجوز مخصوص براي حضور در طول يك ماه، زمان مشخص و جاي مشخص در قوانين ديگر كشورها لحاظ شده است.» الموتي از نياز به فرهنگيابي به جاي فرهنگسازي و وضع قوانين براي تبديل اين تهديد به فرصت ميگويد. فرصتي كه از آن ميتوان از يك آفرودر يك هميار محيطبان ساخت: «با توجه به كسري شديد محيطبانان مخصوصا در پايشها و سرشماريها هميشه ميشود از اين دوستان استفاده كرد. به آنها اعتبار اجتماعي بدهيم. امتياز و مشوق اجتماعي بدهيم. اين بازه سني نيازمند مشوق است و نميشود تنها با تهديد پيش رفت كه اين مساله باعث تخريب بيشتر خواهد شد.»
طبيعت مجاني و بيصاحب
پيشنياز فهم نوع تخريب آفرود يا بيراهه رفتن با اتومبيل در عرصههاي طبيعي اين است كه بدانيم طبيعت در هر منظر تنها آن چيزي نيست كه به چشم ميبينيم. موجودات بسياري در اين طبيعت زندگي ميكنند كه هيچگاه خودشان را به ما نشان نميدهند. طبيعت تنها جانداران و گياهان نيستند و حتي باكتريها و خاكي كه زير پا كوبيده ميشود هم در اين اكوسيستم نقشي حياتي دارند. «محمدعلي يكتانيك» فعال محيط زيست در گفتوگو با «اعتماد» از مكانهاي مخصوصي در نقاط ديگر دنيا مثال ميآورد كه براي اين ورزش در نظر گرفته شده است: «متاسفانه استفاده از طبيعت در ايران هم مجاني است و هم بيصاحب» و اين در حالي است كه ما در ايران با يك اكوسيستم شكننده طرف هستيم كه اين اكوسيستم با آفرود به سرعت از بين ميرود. يكتانيك از زخم رد تاير ماشينها روي خاك ميگويد كه تا سالها باقي ميماند و باعث ميشود آن خاك هيچوقت شرايط ايدهآلي براي رشد بذر گياه نداشته باشد چون له شدن خاك روي بافت و زهكش آن تاثير ميگذارد: «اگر بذري هم باشد ديگر توانايي رويش نخواهد داشت. با توجه به اينكه كشور ما در عرض خشك و نيمه خشك قرار دارد به همين دليل در فصل خشك تابستان گياهان خزان ميكنند. بعضي از آنها هم رويش بهاره دارند و البته اگر بارشها نباشند رويش نخواهند داشت اما ريشه آنها در زمين است و بايد بستر براي رشد آنها آماده باشد. در حالي كه كوبيده شدن خاك بستر رشد اين گياهان را از بين ميبرد.» يكي از نقاط مورد علاقه آفرودرها رمل يا شنزارهاي كوير ايران است. اين رملها مصداق همان طبيعتي است كه در نگاه اول به نظر باير و خشك هستند در حالي كه اينگونه نيست: «خود رمل نه تنها بستر رشد گياهان است بلكه محل اختفاي جانوران است. انواع خزندگان مانند مارمولك و مار و لاكپشتها از رمل به عنوان پوششي براي مخفي شدن و تخمريزي استفاده ميكنند. از طرفي با پنهان شدن زير شنزار از آفتاب فرار ميكنند. گونه لاكپشت خشكي به وفور زير لاستيكها از بين ميروند و مارمولك و مارها كه از نظر بسياري اصلا مهدورالدم به نظر ميرسند به راحتي ميميرند. از طرفي آفرودها اصلا توجهي به بوتههايي كه از روي آن رد ميشوند، نميكنند. مانند بوته گون و گز يا قيچ كه به راحتي ميشكنند و از بين ميروند و ديگر جاي آن تا سالها چيزي در نخواهد آمد.» شايد آفرودرها بگويند ما فقط از مسير خاكي ميرويم كه خيلي خوب است و بهتر اين است از مسيرهايي كه در آن رد ماشين وجود دارد خارج نشوند اما اين تمام مساله نيست و شبماني در كوير هم مضراتي دارد: «نوري كه آنجا روشن ميشود براي حشرات معني دارد. طبيعت فقط قوش و پلنگ نيست و حشرات هم مهم هستند و كاركرد بسياري دارند. خصوصا در فصل بهار اگر در كوير نوري بيندازيد ميبينيد چقدر حشره و سوسك جمع ميشوند و متعاقب آن از بين ميروند. اينها سوسك حمام نيستند كه كثيف باشند يا موشها و جوندهها آن چيزي نيستند كه در فاضلاب تهران رشد كرده باشند آنها هم تميز هستند و هم براي اكوسيستم كاركرد دارند.» با يكتانيك به جغرافياي ديگري ميرويم. جايي كه بدون درختان زيبا و زندهاش بيمعناست. طبيعت شمال كشور هم مانند هر اكوسيستمي شكننده و در هم گره خورده است. شايد همه فكر كنيم همينكه روي درخت يادگاري ننويسيم و برگهاي آن را نكنيم در حال رعايت مسائل زيستمحيطي هستيم. اما يكتانيك حتي قدم زدن و كوبيده شدن خاك پاي درختان را هم براي سلامت آنها مضر ميداند چه رسد به كوبيده شدن خاك اطراف آنها توسط اتومبيلهايي كه بيمحابا ميتازند: «در همه جاي دنيا ميبينيد در پارك زير درخت نيمكت نميگذارند. چون گياه از آنجا در حال جذب و تصفيه آب است و از فعلوانفعالات باكتري و قارچي غذا درست ميكند. در شعاع اطراف طوقه درخت كه ريشهها در آن قرار دارند هم نبايد با له كردن خاك را خفه كنيم. با اين كار شايد به سرعت درخت بيمار نشود اما شمارس معكوس از بين رفتنش آغاز ميشود.» جانوران در مقطع زماني محدودي جفتگيري و توليد مثل ميكنند و هرگونه ايجاد مزاحمت باعث ميشود اين اتفاق نيفتد. بعد از زادآوري همزمان شيردهي است. حالا تصور كنيد يك حيوان را كه در حال شيردهي است و صداهاي مهيب باعث ميشود او از محل فرار كند در حالي كه نوزادان او توان فرار به نقاط صعبالعبور را ندارند؛ يكتانيك در اين باره هم ميگويد: «ما هر ساله با اين مساله روبرو هستيم كه خود اين آفرودرها تعداد زيادي نوزاد جانوران وحشي را پيدا ميكنند و فكر ميكنند گم شدهاند، اين دوستان آنها را برميدارند، ميآورند تحويل ميدهند از لاكپشت تا جوجه پرنده تا بزغاله كل و بز وحشي، در حالي كه همه حيوانها در قلمروي مادر خود هستند و ما نتوانستيم آن قانون كلي را به اين جماعت آموزش بدهيم كه به هيچوجه به نوزاد جانور وحشي دست نزنيد حتي اگر فكر كرديد گم شده است. آنها در قلمرو مادر خود هستند و اگر گم شده باشند هم خوراك حيوانات ديگر هستند و كاركرد ديگري دارند.» او معتقد است آموزش به تنهايي نميتواند كافي باشد و بايد با اهرم قانون جلوي بعضي از رفتارها را گرفت: «ما در خانه را باز گذاشتيم و ميخواهيم دزدها را توجيه كنيم اما تا متخلف جريمه نشود شهروند تابع قانون نميشود. در لندن و نيويورك هم نميشود. ريشه اصلي آسيب به محيط زيست اين است كه قوانين محيط زيستي در ايران اجرا نميشود اين را به چند دليل ديگر ميشود تقسيم كرد كه يا ضعف مديريت در ايران است يا تعقيب قضايي وجود ندارد ما سالهاست در حال گفتن از مشكلات هستيم اما هيچوقت پيشرفتي در مديريت محيط زيست ايران نميبينيم.»
زخم عميق وينچ
بد نيست كمي تخصصيتر آسيب به درختان در مسير آفرود را بررسي كنيم. طي مقالهاي كه در ششمين كنگره بينالمللي توسعه كشاورزي، منابع طبيعي، محيط زيست و گردشگري ايران برگزار شد، تاثير تردد ماشينهاي آفرود بر سلامت درختان جنگل با مطالعه موردي بر جنگلهاي سري چهار تيرانكلي ميانشه، شهرستان ساري بررسي شد. اين مقاله را رسول محمودي، دانشجوي كارشناسي ارشد علوم و مهندسي جنگل، دانشگاه علوم كشاورزي و منابع طبيعي ساري، مهران نصيري استاديار گروه علوم و مهندسي جنگل، دانشگاه علوم كشاورزي و منابع طبيعي ساري و مريم اسديان دانشجوي دكتراي علوم و مهندسي جنگل، دانشگاه علوم كشاورزي و منابع طبيعي ساري تهيه كردند. بر اساس نتايج بيشترين آسيب وارد شده به درختان حاشيه مسير تردد آفرود در اثر برخورد بدنه و چرخ خودرو با تنه درخت و كمترين ميزان آسيب مربوط به زخم ريشه در اثر سايش تاير است. اما بيشترين عمق زخم ايجاد شده در تنه درختان حاشيه مسير تردد آفرود، به علت بريدگي سيم وينچ وسيله نقليه است؛ آنطور كه در سايتهاي آموزش آفرود نوشته شده است «سيم وينچ يكي از تجهيزات ماشينهاي آفرودي است كه روي شاسي و سپر جلو یماشينهاي آفرودي نصب ميشود و داراي موتور و گيربكس است كه به وسيله سيم بكسل توانايي اين را دارد كه خود و خودروي ديگر را از شرايط زمينگير شدن در گل، برف، رمل، باتلاق و … نجات دهد.» يكي از راههاي استفاده از وينچ هم بستن آن به درخت براي بيرون كشيدن ماشين از جاهايي است كه در آن گير كرده است. فشاري كه بر بدنه درخت، زخمي عميق ايجاد ميكند و باعث مرگ آن درخت ميشود. شايد از خود بپرسيد چرا بررسي وسعت زخم يك درخت مهم است كه اين مقاله در پاسخ ميگويد: «زخمهاي با وسعت بزرگتر بهطور معمول ديرتر التيام مييابند يا ممكن است درخت اصلا نتواند زخم ايجاد شده را ترميم كند. به علاوه زخمها راهي براي ورود قارچها و ساير عوامل بيماريزاي ديگر به درون درخت هستند. در نتيجه ممكن است درخت بر اثر يك زخم با وسعت زياد به كلي از بين برود. بنابراين مساحت زخم از موارد مهمي است كه در ارزيابي اثر درختان صدمهديده بايد مدنظر قرار گيرد زيرا هرچقدر سطح زخم افزايش يابد به همان نسبت شدت حمله آفات و حشرات به محل زخم هم افزايش خواهد يافت. برخورد با يك مقاله علمي كه عمق و نوع و ميزان يك زخم را بررسي ميكند بيش از پيش به ما نشان ميدهد كه طبيعت تا چه حد حاوي جزيياتي است كه ما از آن بياطلاع هستيم.
آفرودرهاي موتورسوار
«حسن اكبري» معاون محيط زيست طبيعي و تنوع زيستي هم در گفتوگو با «اعتماد» از خودروهاي متنوعي ميگويد كه با عناوين مختلف براي طبيعت و با قدرت بيشتر توليد ميشود. او تبليغات و فروشي كه براي اين اتومبيلها در حال رخ دادن است و از طرفي جاذبه هيجانانگيز اين خودروها براي طبيعتگردي را دليل استقبال از آنها ميداند.: «در اين ميان افرادي هستند كه جاده خاكي ميروند و اصول گردش در طبيعت را رعايت ميكنند اما كسي كه از جاده خارج ميشود و به اصطلاح آفرود ميرود به طبيعت آسيب ميرساند.» او هم از تدريجي بودن اين آسيب به طبيعت ميگويد: «طبيعت يك مجموعه پيچيده و كامل و سيستمي است و نميشود همه ابعاد اكوسيستم را بررسي كرد. در طبيعت موجودات زيادي هستند كه به حضور انسان حساس هستند. مانند بيمهرگان تا مهرهداران ارزشمندي مانند گربهسانان كه زيستگاههاي دوردست را انتخاب ميكنند و وقتي انسان در آنجا حضور پيدا ميكند آنها خود به خود از آنجا خارج ميشوند و اين خروج از زيستگاه براي آنها منتج به مرگ ميشود.» تفريح انسان به مثابه مرگ حيات وحش تصوير ترسناكي است؛ اكبري از گرايش زيادي به حركت در تپه ماهورها ميگويد كه به نظر حيات چنداني ندارند اما در حاشيه آنها پوشش گياهي وجود دارد و زيستگاه خزندگان و جوندگان ارزشمندي است: «گونههايي مانند گربه شني در اين زيستگاه هستند. ما وقتي اين مسيرها را براي آفرود انتخاب ميكنيم آنها را بيخانمان ميكنيم. اين گونه بسيار كميابي هم هست و با اين روند آنها را از دست خواهيم داد. اين تاخت و تاز باعث خواهد شد عرصه زندگي براي يكسري گونههاي گوشهگير و خجالتي حيات وحش از بين برود.» او از مشاهدات در كوهستانهاي مركزي ايران ميگويد كه جولانگاه آفرودسواران شده است و از مدل جديد آفرودسواري ميگويد كه خطرناكتر و با وسعت بيشتر از آفرود با اتومبيل ميتواند طبيعت را تخريب كند: «خيلي از آنها با موتوسيكلتهاي تندرو اين مسيرها را ميروند. مخصوصا وقتي با موتور ميروند، ميتوانند مسيرهاي بيشتري به خصوص تپه ماهورها را كه زيستگاه بكر و ارزشمند گونههاي مهم طبيعت ما هستند، طي كنند و اين نبود آرامش را در بخشهاي بيشتري رقم بزنند.» اكبري ضمن تاييد آفرودسواري در مناطق چهارگانه محيط زيست از ممانعتهايي كه محيط زيست براي حضور آنها در اين مناطق دارد، ميگويد: «وضع ما در مناطق چهارگانه بهتر است و ما ممانعت ميكنيم و وقتي ممانعت ميكنيم آنها به جاي ديگري ميروند البته نه اينكه آفرود در مناطق چهارگانه نداشته باشيم؛ طبيعتا هست. ما خلأ قانوني داريم و وقتي ميخواهيم با تخريب مقابله كنيم، ميبينيم قانون دستگاه ديگري را مسوول اين كار كرده است و حتي در رابطه با مسووليت پديده تخريب در مناطق چهارگانه هم بحثهاي حقوقي وجود دارد. اما به سبب اينكه در مناطق ضوابطي در رابطه با ورود و خروج داريم يك مقداري بيشتر مديريت ميكنيم و نميگذاريم در محدوده حساس اين اتفاق بيفتد.» آنطور كه موسوي گفته است قرار است امسال آموزشها آغاز و قوانين نوشته شود اما همين امروز هم براي جلوگيري از اين ورزش بيقاعده كه در اوج بيمسووليتي به زيستگاههاي طبيعي ميتازند دير شده است.