• ۱۴۰۳ شنبه ۲۸ مهر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5520 -
  • ۱۴۰۲ شنبه ۱۰ تير

سربازان شجاع و ژنرال‌هاي لجوج

مرتضي ميرحسيني

تابستان 1916 كه شروع شد، تقريبا همه طرف‌هاي درگير مي‌دانستند كه كار جنگ گره خورده است. توهم جنگ كوتاه و پيروزي آسان و سريع - كه هر دو جبهه، تقريبا به يك اندازه گرفتارش بودند - همان ماه‌هاي نخست از بين رفته بود و در دوردست‌ترين افق‌ها نيز هيچ چشم‌اندازي براي پايان اين ماجراي خونين ديده نمي‌شد. خطوط جبهه‌ها روي نقشه، به ندرت جابه‌جا مي‌شدند و بهاي هر گام پيشروي، حداقل چندده هزار كشته بود. در آن مقطع از جنگ اول جهاني، قواي امپراتوري آلمان از ستاد مركزي‌شان دستور گرفته بودند در بدترين شرايط و در مواجهه با حملات سنگين، حتي يك قدم عقب‌نشيني نكنند و افزايش تلفات را ناديده بگيرند و به هر قيمتي كه شده است راه پيشروي نيروهاي دشمن را ببندند. در جبهه مقابل نيز، انگليسي‌ها و فرانسوي‌ها مصمم بودند تا با عملياتي گسترده و ضربه‌اي سنگين، شكستي قاطع به آلماني‌ها تحميل كنند و روند جنگ را به نفع خودشان تغيير دهند. چند نفر از فرماندهان فرانسوي و بيشتر از آنان، گروهي از ژنرال‌هاي انگليسي مطمئن بودند كه با اين عمليات گسترده، گره جنگ را باز مي‌كنند و به ماجرايي كه بيش از حد طول كشيده است پايان مي‌دهند. همين‌ها هم بودند كه جايي در شمال فرانسه، نزديك رودخانه‌اي به اسم سومه (سوم، سُم) را براي نبرد انتخاب كردند و چندصدهزار سرباز را به آنجا كشاندند. آلماني‌ها هم كه از مدتي پيش آنجا را در اشغال خودشان داشتند، در پناه سنگرهاي مستحكم‌شان منتظر حوادث بعدي و حملات احتمالي دشمنان‌شان نشسته بودند. نبرد در چنين روزي از سال 1916 شروع شد و 141 روز، تا اواسط نوامبر آن سال طول كشيد. مي‌گويند نبرد سومه يكي از مرگبارترين نبردهايي است كه دنيا تاكنون به خود ديده است. به روايتي حداقل سه ميليون سرباز -  در مجموع دو جبهه - در مراحل چندگانه آن جنگيدند و تقريبا از هر ده نفر يك نفرشان همان‌جا كشته شدند. شمار مجروحان بسيار بيشتر بود. مي‌گويند سلاح‌ها مرگبار شده بود و فرماندهان منطقه نامناسبي را براي عمليات و پيشروي انتخاب كرده بودند و اينها باعث افزايش تلفات شدند. حرف نادرستي نيست. اما چنان كه آلن تيلور مي‌گويد آنچه وخامت اوضاع را تشديد كرد، لجاجت فرماندهان انگليسي بود. آنان به پيشروي، حتي در بعيدترين احتمالات اصرار مي‌كردند و به روايت سايت هيستوري «پسران جوان را موج پشت موج به سوي مرگ مي‌فرستادند.» از همان نخستين روز رويارويي، به خطا گمان مي‌كردند حمله‌اي گسترده كار را تمام مي‌كند و نتيجه درگيري را رقم مي‌زند. اما كار تمام نمي‌شد. حمله هرچقدر گسترده‌تر بود، شمار تلفات هم بيشتر مي‌شد. اما آنها از تجربه درس نمي‌گرفتند و باز به همان روش نادرستي كه در پيش گرفته بودند اصرار مي‌كردند. بعد از هر شكست، دوباره نقشه حمله گسترده بعدي را روي ميز تصميم‌گيري مي‌گذاشتند و با زندگي چند هزار جوان ديگر - «براي هشت كيلومتر ساحل لجني» - قمار مي‌كردند. آلماني‌ها هم كه اصلا خيال عقب‌نشيني و خالي كردن ميدان نبرد را نداشتند و زير سنگين‌ترين آتش توپخانه‌ها، از جاي خودشان تكان نمي‌خوردند. از اين‌رو در سومه دو طرف درگير در شرايطي باهم مي‌جنگيدند كه يك طرف (آلماني‌ها) در سنگرهاي نفوذناپذير خودشان به دفاع ايستاده و به هيچ قيمتي تن به عقب‌نشيني نمي‌دادند و طرف ديگر (فرانسوي‌ها و انگليسي‌ها) نيز به تحقق هدفي كمتر از تسخير سنگرهاي دشمن و عقب راندن كامل طرف مقابل راضي نمي‌شد. آلن تيلور مي‌نويسد «خيالبافي‌ها در كرانه‌هاي سومه از ميان رفت. داوطلبان هوادار جنگ ديگر از جنگ هواداري نمي‌كردند. آنها ايمان خود را به آرمان‌شان، به رهبران‌شان، به همه‌چيز مگر وفاداري به همرزمان‌شان از دست داده بودند. جنگ ديگر هدفي در پيش نداشت. جنگ به خاطر خود جنگ، يعني به عنوان مسابقه بردباري دوام آورد... سومه صحنه‌اي را زنده كرد كه در آن نسل‌هاي آينده، جنگ جهاني اول را ديدند: سربازان شجاع بيچاره، ژنرال‌هاي لجوج خطاكار و جنگي بدون دستاورد. بعد از نبرد سومه مردم به اين نتيجه رسيدند كه جنگ ممكن است براي هميشه ادامه داشته باشد.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون