ادامه از صفحه اول
گرداب هائل
دولت هم تمام توان خود را به صورت بيهوده صرف اجراي قيمتگذاري ميكند. مثلا تعرفه پزشكان چگونه دور زده ميشود؟ بسياري از اقلام را ميگويند خود بيمار بخرد. هم زحمت خريد آن به صورت گرانتر را به دوش بيمار مياندازند و هم احتمالا اقلام تقلبي است و البته تعرفه پزشك تغييري نكرده ولي در نهايت از جيب بيمار خيلي بيشتر بيرون رفته است. فكر نكنيد اين كار را فقط پزشكان بخش خصوصي يا بيمارستانهاي خصوصي انجام ميدهند. خير، بيمارستانهاي دولتي هم براي انجام كارهاي خود همين كار را انجام ميدهند و اين قيمتگذاري به نوعي زير سر پوپوليسم و بيمههاست تا از زير بار تعهدات خود شانه خالي كنند. آنها هم به شكل ديگري خود را ذيحق ميدانند. فساد و رانت هم در اين ماجرا تا دلتان بخواهد فراوان است. قيمتگذاري گرداب هائل است، هنگامي كه درون آن بيفتيم با هر دست و پا زدني، بيشتر سقوط كرده و فرو ميرويم. اين اتفاق از سال ۱۳۵۴ تاكنون يعني حدود نيم قرن در ايران همزاد با تورم وجود دارد. به نظر من بدترين بخش آن نه قيمتگذاري در كالا و خدمات است كه البته اين هم خيلي مهم است، بلكه قيمتگذاري در فرهنگ، سياست و مديريت است كه موجب شده افراد و خدمات كمارزش قيمتگذاريهاي بالايي شوند و برعكس. بنيان قيمتگذاري بر حذف تعادل از جامعه و حذف رقابت است و اين هزينه بسيار سنگيني براي توسعه و رفاه كشور داشته است. به لحاظ اقتصادي قيمتگذاري در پول (سود پول)، ارز و حاملهاي انرژي اقتصاد كشور را زمينگير كرده است و كل توان حكومت و دولت را از ميان برده، به ويژه دولتي كه مديرانش نيز محصول نوعي ديگر از اين قيمتگذاري از خلال نظارت استصوابي هستند.
سايه خالصسازي در ...
اما به اين افراد و جريانات بايد گوشزد كرد كه بخش خصوصي، پيشران اقتصادي مملكت است و در اين حوزه جايي براي تحركات سياسي نيست. نگاههاي كمونيستي در حوزههاي اقتصادي و بازار كشور بايد كنار گذاشته شود و فضا براي تضارب آرا و راي اكثريت فراهم شود. يكدستسازي و خالصسازي همانطور كه در حوزه سياسي كشور جواب نداده، در بخشهاي اقتصاد و پارلمان بخش خصوصي هم جواب نخواهد داد. انتخاب سلاحورزي در يك روند دموكراتيك و آزاد صورت گرفت و اكثريت بخش خصوصي و تشكلهاي اقتصادي به آن راي اعتماد دادند. اينكه برخي رسانهها و افراد گزارشهاي غيرمستند و اخبار فيك درباره اين انتخابات منتشر ميكنند، جاي تاسف دارد. اين افراد خود را بالاتر از نهادهاي نظارتي و مسوول ميدانند و تصور ميكنند كه ميتوانند، منويات خود را در اتاقهاي بازرگاني هم محقق كنند. اما اين افراد و گروهها بايد بدانند، بخش خصوصي موتور پيشران اقتصاد كشور است و هرگونه خدشه و خللي در آن كليت اقتصاد و معيشت مردم را تحتالشعاع قرار ميدهد. به عبارت روشنتر، نميتوان با دستور، بخشنامه، فرمايش و تسويهحسابهاي سياسي اين نهاد را تحتتاثير قرار داد. به نظر ميرسيد، حاشيهسازيهاي اخير عليه سلاحورزي و بخش خصوصي ايران برآمده از آن است كه رييس جديد اتاق ايران در برابر خواستههاي نامشروع برخي گروهها ايستاده است و اين تخريبها، حاشيهسازيها و فرافكنيهاي ناشي از اين ايستادگيها است.
جهان زيست بيماري و ...
آنجا كه قرباني و جمعيت به «با من بخوان» ميرسند ميان درك اجتماعي و سياسي منتقدان يا معترضانه مخاطبان و زيبايي زبان نقادانه هنر و حتي همسرايي هنرمند و حاضران در اين ميدان پل زده ميشود، پلي كه استوارترين پايهاش دو درخواست است: نخست اينكه «با من بخوان تا اين ترانه را با تو سفر كنم، با من بخوان تا در هواي تو شب را سحر كنم» و دوم اينكه «شايد همين ترانه كه بر دوش باد رفت، در جان خسته تاب و تواني بياورد» دعوت به همراهي و اميد در زمان و زمينه گسيختگي و ناتواني هم به تن بيمار و هم به جان رنجور جامعه حس زندگي و ميل به احياي آن ميبخشد.
4- رابطه ميان هنر و جامعه، حتي ميان هنر و سياست وجه تعالي ديگري هم دارد. آنجا كه هنر اعم از شعر و رمان و موسيقي و فيلم و نمايش به جاي جايگزيني و جانشيني رسانه در بيان وقايع و تفسير آنها نقش ديگري را به عهده ميگيرد. نقش حضور فرهنگي در متن تحولات اجتماعي و تبيين هنري آنها كه در واقع صورتي زيباييشناختي از تحولات اجتماعي است. اگر نقش ارتباطي هنر در وجه نخست نزديك كردن مستقيم زبان به مساله ملموس جامعه و خواست صريح مخاطبان است، نقش ارتباطي هنر در درجه دوم همسو كردن فهم و زبان هنر با نياز و خواست زمانه و جامعه در زمينه مستقل فرهنگي و هنري است. زمينهاي كه در آن فرم هنري تابع حال جامعه و معرف زباني آن است.
5- آنچه من از سلامت و سياست و فرهنگ در حال و هواي اين ايام از جمله در فضاي موسيقيايي آن شب و در همه فضاهاي فرهنگي و هنري ديدني و ناديدني جامعه تنوع و تكثر و متفاوت ايران امروز ميفهمم، ضرورت تمكين از الزامات «انديشيدن فراگير» به تعبير ادگار مورن و كنشگري در جهانهاي موازي است. ادگار مورن، فيلسوف و جامعهشناس برجسته فرانسوي در كتاب كوچك «انديشيدن فراگير» كه درباره آدمي و جهان او توسط محمدعلي انواري اخيرا ترجمه شده و از سوي نشر ققنوس انتشار يافته است، به الزاماتي اشاره ميكند كه سخت متناسب با نيازهاي اين زماني انديشهورزي و كنشگري در جامعه كنوني ماست. او شيوه نو نگريستن به انسان را اعم از انسان خردمند، انسان سازنده، انسان اقتصادي، انسان ديني، انسان اسطوري و انسان كنشگر در تلفيق دو قطب اين زيستي بودن زندگي و شاعرانه بودن آن ميداند. ضرورتي كه در نگريستن به دنياي سرطاني و پساسرطاني هم قابل فهم است. به تعبير مورن بخش اين زميني زندگي تنها زنده ماندن و تباه ميشود، در حالي كه هر آنچه موجب احساس بزرگي و ارزش در ما ميشود مايه شاعرانه زندگي را نيرومند ميسازد. توصيه او اين است كه انديشه سياسي از اين پس نبايد نيازهاي شاعرانه موجود انساني را ناديده بگيرد. براي فهم اين واقعيت پيچيده فرهنگ انساني بايد از مرزبنديها و جداسازيهاي انجام شده در آموزش دوري گزيند. اين توصيهاي است كه براي گفتوگويي انديشهورز و كنشگر و حتي بيمار و ناتوان از دنيايي به دنياي ديگر قابليت تعميم دارد.
سفر كردن در آن واحد به دنياهاي متمايز كه گاه از بيرون متناقض هم نظر ميآيند و زيستن در جهانهايي به هم پيوسته كه به چشم و گوش و زبان تواني مضاعف ميبخشند.