• ۱۴۰۳ شنبه ۲۸ مهر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5528 -
  • ۱۴۰۲ دوشنبه ۱۹ تير

جمشيد (2)

علي نيكويي

چو ضحاك بشنيد انديشه كرد
زِ خون پدر شد دِلش پر زِ درد
ضحاك (1) به انديشه فرورفت و گفت: از كشتن پدرم بگذريم و هرچه تو گويي آن كنيم، اهريمن ضحاك را به سوگندي كه خورده بود رجعت داد و گفت: ‌گر به عهد خود وفا نكني و سوگندت را بشكني، افسون شكستن پيمانت با من، خواري توست و شوكت پدر كهن‌سالت؛ ضحاك كه اين بشنيد گفت چگونه پدرم را بكشم؟ اهريمن گفت من چاره‌ساز تو شوم و جز اين كار براي تو كارها كنم كه تو سرت به آسمان رسد، [اهريمن گفت] پدرت براي نيايش شب‌ها به باغي مي‌رود و تو در آن باغ در راه پدرت، چاهي ژرف مهيا نما و روي آن را بپوشان، ضحاك نيز چنين كرد؛ مرداس شب براي عبادت برخاست و به سمت باغ روان شد و به چاه سرپوشيده رسيد و در چاه افتاد؛ با نيرنگ اهريمن، ضحاك پدر را بكشت و تاج تازيان بر سر نهاد. چون ضحاك شاه تازيان شد اين‌بار اهريمن خود را به شكل جوان زيباروي نزد شاه رسانيد و خويش را آشپز ناميد؛ ضحاك كه سخنان خوش و روي زيباي جوان آشپز را بديد قبول نمود تا خورش خانه‌اش را به او سپارد، اهريمن كه از خصايص غذاها آگاه بود در چهار روز به شاه چهار غذا داد كه بسيار لذيذ بود و خصلت‌هاي حيواني شاه را تقويت مي‌نمود؛ اما خوراك‌ها بي‌نهايت با لذت بودند و به طبع ضحاك بسيار مي‌نشستند، ضحاك روزي دستور داد تا آشپز را به حضورش بياورند، آشپز كه به درگاه رسيد ضحاك با روي گشاده او را فراخواند و به او گفت كه هرچه آرزو داري بگو تا برايت مهيا نمايم. اهريمن فرصت را غنيمت شمرد و گفت: آرزوي من هميشه زيستن شماست، در دل من مهر شما خفته؛ اما يك آرزو دارم درحالي كه مي‌دانم لياقت آن را ندارم و آن اين است كه بر شانه‌هاي‌تان بوسه زنم تا چشم و صورتم متبرك شود! 
ضحاك قبول نمود تا اهريمن كه در شكل آشپز ظاهر شده بود بر شانه‌هايش بوسه زند، پس خورشگر بوسه بر شانه‌هاي ضحاك زد و در چشم‌پوشيدني ناپديد شد و همه متعجب شدند و چند لحظه بعد دو مار سياه‌رنگ از شانه‌هاي ضحاك بيرون آمدند با درد بسيار و همه حيران شدند و شاه سر آنها را بريد؛ اما باز آن دو چون دو شاخه درخت رويدند، چاره‌اي يافت نشد و پزشکان فراخواندند و هيچ كدام از طبيبان دواي درد مارها را نيافتند؛ باز اهريمن خود را به قالب پزشكي فرزانه در‌آورد و به درگاه ضحاك رفت و مارهاي رسته بر شانه ضحاك را بديد و گفت: اين مارها را دوا نباشد مگر به آنها خورشي دهي از مغز انسان تا آرام‌آرام از آن خورش بخورند و بميرند.
اين روزگار بر تازيان و دربار ضحاك مي‌گذشت كه در ايران خروش‌ها و نافرماني‌ها بر جمشيد كه بر خدا كافر گشته بود بيداد مي‌كرد؛ مردم به علت كفر جمشيد از شاه دل بريده بودند و در هر گوشه ايران كسي ادعاي شاهي داشت. سپاهيان ايران كه از جمشيد به‌خاطر ناسپاسي‌اش به ايزد بي‌ميل بودند راه عربستان گرفتند چون شنيده بودند در ديار تازيان مردي اژدهاپيكر به شاهي رسيده لايق، زين رو سپاهيان ايران به درگاه ضحاك در‌آمدند و او را آفرين‌ها گفتند و ضحاك را شاه ايران خواندند. جمشيد كه نافرماني سپاهيان ايران بديد تاج‌وتخت را بگذاشت و بگريخت و ضحاك مار دوش به سرعت خود را با تاج‌وتخت جمشيد رساند و خود را شاه ايران ناميد؛ جمشيد از هراس جان از چشم جهانيان گريخت و بي‌نام و نشان صدسال در مخفي‌گاهي سكونت گزيد، پس از صدسال روزي در كنار درياي چين ديده شد كه سربازان ضحاك وي را بگرفتند و نزد ضحاك آوردند و ضحاك وي را با اره به دونيم كرد. جمشيد هفت‌صد سال زيست و فرجامش به بدي گشت؛ زيرا به يزدان نافرمان گرديد. (2) 
دلم سير شد زين سراي سه‌پنج
خدايا مرا زود برهان زِ رنج
پاورقي
1- ضحّاك يا اژدهاك از پادشاهان افسانه‌اي ايران است. نام وي در اوستا به‌صورت اژي‌دهاك آمده است و معناي آن «مار اهريمني» است. به گفته ثعالبي نيشابوري در تاريخ ثعالبي نام ضحاك از واژه اژدهاك كه به معناي مار بزرگ است گرفته شده است و يمنيان او را از خود مي‌دانند و از وجود او بر خود مي‌بالند. نگاه كنيد: برابرنهاد شاهنامه فردوسي و غررالسير ثعالبي، عباس پريش‌روي، انتشارات هرمس، ص46
 2- در شاهنامه خط زندگي، خط باريكي‌ است؛ اندكي انحراف از راه مي‌تواند بدبختي بزرگ به بار آورد. بارزترين نمونه آن جمشيد است. نخستين شهريار بزرگ شاهنامه كه همه نعمت و حشمت جهاني را در روزگار خود جمع دارد. در دوران او رنج و بدي و مرگ ناپديد مي‌شود. همه مردم در خوشي و خرّمي به سر مي‌برند. ولي ناگهان غرور او را مي‌گيرد و خود را هم‌پايه پروردگار مي‌پندارد و ازاين‌رو «فرّه ايزدي» از او گسيخته مي‌گردد پس همه‌چيز از او روي برمي‌تابد؛ مُلك از دستش مي‌رود و ضحّاك او را با اره به دونيم مي‌كند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون