اهمیت موسیقی زنان در گفتوگو با رضا خرم به مناسبت انتشار «ستاره و آهو»
كاش پدرم برآورده شدن آرزويش را ميديد
سيمين سليماني
بسياري از آهنگسازان و كارشناسان حوزه موسيقي حذف صداي زنان را يك آسيب جدي به موسيقي ميدانند. اگرچه صداي زنان هيچگاه در اين سالها خاموش نشده اما محدوديتهايي كه بر سر راه خوانندگي آنها در چنددهه اخير وجود داشته، طبعا خسارات خود را به موسيقي ايران زده است. پيشتر نيز به اين موضوع در «اعتماد» پرداختهايم و نظرات اهالي موسيقي را درباره آن جويا شدهايم، اينبار اما آنچه سبب شد كه بار ديگر سراغ موضوع «صداي زنان» و محدوديتهاي آن برويم، قطعهاي است به نام «ستاره و آهو» ساخته همايون خرم با ترانهاي از هوشنگ ابتهاج. بنا به شواهد موجود، زندهياد خرم اصرار داشت اين قطعه با صداي يك زن خوانده شود؛ به دليل محدوديتهاي شديدترِ آن زمان، اين خواسته همايون خرم در آن دوره محقق نشد. قطعهاي كه دوستداران موسيقي سالها از شنيدن آن محروم بودند اما اخيرا با صداي سهيلا گلستاني و تنظيم بابك شهركي و با پیگیریهای فرزند همايون خرم در فضای مجازی در دسترس قرار گرفت. به این مناسبت سراغ رضا خرم رفتيم و با او گفتوگو كرديم.
از او درباره شكلگيري و ايده اثر پرسيدم، او ميگويد: «آقاي ابتهاج غزلسراي شهيري بود ولي تصنيف يا ترانه نداشت. اولين تصنيف ايشان «تو اي پري كجايي» بود كه در نيمه نخست دهه 50 منتشر شد. ايشان اعتقاد بسيار زيادي به كارهاي هنري پدرم داشت با وجود اينكه به لحاظ تفكري پدرم و ايشان اختلافنظرهايي هم داشتند ولي از اين نظر آقاي ابتهاج منصف بود و هميشه تاكيد ميكرد كه پدرم آهنگساز متفاوتي است. پس از تجربه موفق «تواي پري كجايي» ايشان تصميم گرفت ترانه بگويد؛ ايشان به پدرم گفته بود نميخواهد كاري شبيه «تو اي پري كجايي» خلق شود و انتظارش اين است كه كاري تازه و خاص باشد. آقاي ابتهاج با تاكيد بر تجربه موفق «تواي پري كجايي» به پدرم پيشنهاد داد تا كار تازه ديگري بسازند. بالاخره پدر هم موافقت كرد. آقاي ابتهاج پس از كسب موافقت پدر ميگويد كه سوژه خيلي خوبي به ذهنش رسيده است و آن كار روي مناظره «يك آهو و ستاره» است. اين ايده هم در حدود سال 55 مطرح شد.»
خرم ادامه ميدهد: «روال آهنگسازي در نسل پدرم اينگونه بوده كه ابتدا آهنگ بدون كلام ساخته ميشد و بعد ترانه براي آن آهنگ گذاشته ميشد. در اين مورد هم همين اتفاق افتاده بود ولي يك تفاوت داشت اينكه سوژه به ذهن آقاي ابتهاج رسيده بود، يعني سوژه مناظرهاي كه يك ستاره در آسمان با يك آهو در زمين است و هر دو تنها هستند، در ذهن آقاي ابتهاج شكل گرفته بود ولي بايد آهنگ ساخته ميشد كه آقاي ابتهاج بتواند از نظر سيلاب و وزن همين سوژه را با كلام مناسب روي آهنگ بياورد، اينطور شد كه ايشان اين موضوع را با پدر نيز در ميان گذاشت پدر هم قبول كرد و در نهايت اين قطعه ساخته شد.»
وقتي فرزند همايون خرم اين خاطره را تعريف ميكند نكته قابل توجهي به ذهن ميآيد اينكه در آن دوره چقدر كار تيمي اهميت داشته است، اثري براي ساخته شدن بارها مورد مداقه و بررسي ترانهسرا و آهنگساز قرار ميگرفته؛ درباره ايده و مراحل كار مفصل صحبت ميشده و... بيراه نيست كه آثار خلق شده و بهجا مانده از بزرگان موسيقي همچنان پس از سالها گذشت زمان همچنان بر دل مينشينند و براي مخاطب تازگي دارند. از رضا خرم ميپرسم كه آيا اين قطعه را در آن زمان هم شنيده بوده، ميگويد: «پدربارها اين قطعه را براي ما نواخت.» از او ميپرسم كه آيا جزييات قطعه را به ياد دارد، اين طور ادامه ميدهد: «كاملا جزييات آهنگي كه پدر ساخته را به ياد ميآورم، خودش هم از آن اثر تعريف ميكرد و تاكيد داشت كه كار خوبي شده است. در نهايت پدر با آقاي ابتهاج قرار ميگذارد و ميگويد كه آهنگ آماده است. كلام هم خيلي جذاب از آب در آمد. اگر به شعر توجه كنيد خيلي هم حسي و تاثيرگذار است و در نهايت، نيمه دوم سال ۵۵ بود كه اين اثر آماده شده بود.»
در ادامه از خرم ميپرسم چرا با وجود اينكه اين اثر بيش از چهار دهه پيش آماده شده، با تاخير قابل تاملي اكنون به انتشار ميرسد، در پاسخ ميگويد: «پدرم روي انتخاب خواننده براي آهنگهايش وسواس بسياري داشت. اين اتفاقات با اوضاع سال ۵۶ تلاقي كرد كه مقدمه اتفاقات جديد و انقلاب بود و بهطور كلي كارها در آن دوره كمتر شده بود. ولي هميشه پدرم ميگفت كه اين ترانه را بايد يك خانم بخواند، در ترانه قبلي يعني «تو اي پري كجايي» آقاي ابتهاج دوست داشت كه قطعه را يك خانم بخواند ولي پدرم اصرار داشت كه اين ترانه با صداي يك آقا بهتر از آب در ميآيد. اين مساله هم البته داستان خودش را دارد كه جاي بحث درباره آن نيست. همين قدر بگويم كه بعدها پدر كه به مسافرت رفت، آقاي ابتهاج ترانه «تو اي پري كجايي» را به الهه سپرد كه بخواند، كاري كه كمتر كسي شنيده و اصلا مطرح نشد؛ البته پدر اصلا از اين موضوع خبر نداشت و رضايت هم نداشت اما از آنجا كه پدرم و ابتهاج باهم دوست بودند، اين مساله جدي نشد. همانطور كه پدر هم پيشبيني كرد كاري كه دربارهاش صحبت شد، ضعيف بود در حالي كه الهه آن را خوانده بود. اين كار با صداي حسين قوامي اجرا شد و با صداي او هم گل كرد. ميخواهم اين نكته را اشاره كنم، فردي كه آهنگسازي و موسيقي را بلد است، خوب ميداند برخي كارها با صداي آقايان و برخي با صداي زنان بهتر و زيباتر اجرا ميشوند اگرچه برخي آثار با هر صدايي، فارغ از جنسيت، خوب است. درباره قطعه «ستاره و آهو» پدر گفت اين صداي يك زن را ميطلبد، در همان سالها پدر پيشنهاد جالبي دادند كه اين ترانه مناسب صداي خانم گوگوش است و من متعجب شدم چون پدرم با خوانندههايي مثل پروين، الهه، مرضيه و... كار ميكرد و چطور ممكن بود يك دفعه از صداي گوگوش ياد كند؛ ولي پدر اعتقاد داشت كه اين آهنگ مناسب صداي اوست. بعد، انقلاب شد و خيلي چيزها تغيير كرد ولي مرتبا اين آهنگ در خانه ما نواخته ميشد. اين اصرار پدر بر خواندن اثر توسط يك خانم در آن سالها طبيعتا امكانپذير نبود و دليل اين تاخير در انتشار هم همين موضوع بود.»
ميپرسم چه پيشنهادهايي براي خواندن اين قطعه مطرح بود، او دوباره به خاطره جالبي اشاره ميكند: «آقاي فخرالديني تنظيمي روي آهنگ «تو اي پري كجايي» در اركستر ملي كرده بودند، آقاي ابتهاج هم همانطور كه گفتم با پدرم و همچنين آقاي فخرالديني رابطه نزديكي داشتند. آقاي فخرالديني در جريان ساخت اين قطعه بود و در دهه ۶۰ مرتب به پدرم ميگفت كه بايد اين اثر را منتشر كنيد. يك روز به خانه ما آمد و پدر با پيانو اين قطعه را نواخت و آقاي فخرالديني از آن به عنوان يك شاهكار ياد كرد و گفت كه بايد دوباره كار را شروع كنيم و اين اثر به انتشار برسد. آقاي فخرالديني گفت چطور است كه اين كار را آقاي شجريان بخواند؟ اما پدرم مخالف بود ميگفت كه من آقاي شجريان را خيلي دوست دارم و خيلي با هم كار انجام داديم ولي اين كار، مناسب آقاي شجريان نيست و من فكر ميكنم اين اثر با صداي يك خواننده زن بسيار جذاب خواهد شد. آقاي فخرالديني گفت خانم كه در ايران نميتواند بخواند، پدرم پاسخ داده بود كه به دليل محدوديتهايي كه داريم، نميتوانم كاري را كه ساختهام، خراب كنم.»
از خرم پرسيدم آيا اين قطعه با صداي خوانندگان مورد پيشنهاد هم تست شد، ميگويد: «با وجود اصرار پدر بر اجراي يك زن براي اين قطعه، آقاي فخرالديني اوايل دهه 80 به پدرم گفت من با آقاي شجريان ميخواهيم به خانه شما بياييم. آقاي فخرالديني و آقاي شجريان و آقايي به نام علي هاشمي به منزل ما آمدند و از پدرم خواستند كه اين آهنگ را بنوازد. از اين قطعه صحبت به ميان آمد و آقاي فخرالديني خواست كه آقاي شجريان هم اين آهنگ را بشنود، پدرم موافقت كرد و همينطور كه پدر مينواخت، به من گفت كه شعر را ببرم كه آقاي شجريان بخواند، پدرم با پيانو مينواخت و آقاي شجريان هم شروع به خواندن كرد. دو جلسه آقاي شجريان به منزل ما آمد و اين آهنگ را خواند. پدرم با رفتار بسيار محترمانهاي به ايشان گفت كه به صلاح خودت هم نيست كه چنين آهنگي را بخواني، چراكه اين آهنگ با صداي شما همخواني ندارد. طبيعتا پدر ويژگياي در اين اثر ديده بود كه فقط صداي يك خواننده زن را روي آن مناسب ميديد همانطور كه در اثر «تواي پري كجايي» صداي يك خواننده مرد را ارجح ميدانست. كاش زنده بود و برآورده شدن آرزويش را ميديد.»
در زمانهاي كه آثار، بدون فكر و ايده به وفور منتشر ميشوند و تسامح در اجرا و شكلگيري اثر منجر به انتشار كارهاي سطحي ميشود، شنيدن درباره پافشاري يك آهنگساز بر ديدگاههاي هنرياش ستودنيتر ميشود. اگرچه در تمام ادوار كارهاي سطحي وجود داشته اما در حال حاضر و در روزگار كنوني با پيشرفت تكنولوژي و گسترش فضاهاي مجازي انتشار آثار بهطور طبيعي بسيار سادهتر است و شايد در اين زمانه گفتن از حساسيتهاي يك موسيقيدن بزرگ معاصر ما تلنگري باشد براي آنها كه بدون هيچ حساسيت و دقتي فقط اثر منتشر ميكنند. همايون خرم حاضر نبود از مواضع و ديدگاه هنرياش كوتاه بيايد حتي به قيمت اينكه كارش منتشر نشود. اما چطور شد كه اين كار بالاخره با صداي سهيلا گلستاني منتشر شد. اين موضوع را از رضا خرم جويا ميشوم، اين طور ميگويد: «اوايل دهه 80 كه حدود سي سال از ساخت آن قطعه گذشته بود، همچنان پدر تاكيد داشت كه يك زن بايد آن را بخواند. اين تعصب و اصرار بيهوده نبود، بلكه ناشي از شناخت عميق پدر بر موسيقي بود وگرنه ميتوانست در همان سال با صداي آقاي شجريان قطعه را منتشر كند. همانطور كه گفتم پدر اشارهاي به خانم گوگوش داشت به همين دليل خودم هم دوست داشتم كه كار با صداي ايشان باشد اما خب مسائل زيادي پيش رو بود از جمله اينكه حالا ايشان فضاي كاري خودش را دارد، امكان ارتباط كمتر است و... خانم گلستاني شنيده بود كه چنين آهنگي هست و اصرار داشت كه اين آهنگ را گوش دهد، ما اين آهنگ را آماده نداشتيم، البته نتِ آن را به صورت كامل در ذهن داشتم، همچنين نسخه تمريني اين قطعه را با صداي شجريان نيز دارم كه روي كاست ضبط شده بود كه آن را به دست بابك شهركي سپردم و گفتم كه با دقت روي آن تنظيم را انجام دهد چون نت به نت اين آهنگ را به ياد داشتم. بابك شهركي هم فردي امانتدار بود و توانا؛ آن را استخراج كرد. خانم گلستاني خودش بسيار علاقهمند موسيقي و با اين هنر عجين است. از آن دسته افرادي كه آثار بزرگان موسيقي را ميشناسد. ايشان از شاگردان خانم هنگامه اخوان بود و كارش را جدي و با علاقه ادامه ميدهد. وقتي اين قطعه را شنيد بسيار تحت تاثير قرار گرفت و خواست كه آن را بخواند. بعد از مدتي كه همهچيز آماده شد و خانم گلستاني اين قطعه را خواند و كار را ضبط كرديم، خود ايشان پيش از اظهارنظر ما گفت كه از اجراي اثر راضي نبوده و ميخواهد مدتي روي آن كار كند و بايد چند ماه به اصفهان برود و با اثر ارتباط بيشتري برقرار كند. يك خواننده، حتي اگر درست هم بخواند ولي ارتباط دروني با اثر شكل نگيرد به هيچ عنوان حس او وارد كار نميشود. اين شد كه براي برقراري اين ارتباط حسي، خانم گلستاني مدتي به اصفهان رفت و روي كار تمرين بيشتري كرد. بعد از چند ماه دوباره ايشان، اثر را خواند و كار را ضبط كرديم و به نظرم اثر قابل قبولي است.
من اصرار دارم كه كارهاي بزرگاني مانند همايون خرم بايد انتشار پيدا كنند، حتي اگر ايدهآل نباشند. در واقع ميتوان اين آثار را با كيفيت مطلوب منتشر كرد اما كارهاي ايدهآل را در بازخواني آثار يافت؛ منظورم اين است كه اثر منتشر شود نه با كيفيت پايين اما نبايد بر ايدهآل بودن هم تاكيد داشت آنچنان كه انتشار قطعه فراموش شود. به هر حال اين آثار ميتوانند بعدها بازخواني ايدهآلي هم داشته باشند اما اگر اثر كلا منتشر نشود ديگر كل قطعه را از دست ميدهيم و فرصت شنيدنش از بين ميرود.»
در ادامه با رضا خرم درباره انتشار آثار بزرگان درگذشته موسيقي صحبت به ميان آمد. ميدانيم برخي هنرمنداني كه از ميان ما رفتهاند، آثاري دارند كه انتشار نيافتهاند و اينبار، معمولا بر دوش بازماندگان است. برخي بازماندگان، ممكن است دغدغه اين مساله را نداشته باشند، برخي هم مورد حمايت نهادهاي موثر نيستند و بسياري دلايل ديگر؛ اما رضا خرم فرزند همايون خرم هميشه چنين دغدغههايي را داشته و دارد. از او درباره اين موضوع ميپرسم، اين طور پاسخ ميدهد: «درباره آثار بزرگان غالبا بازماندگان تصميم ميگيرند ما شاهديم خيلي از آثار بزرگان با اينكه ميتوانند منتشر شوند ولي به هر دليلي اين اتفاق متاسفانه نميافتد اما معتقدم انتشار اين آثار بسيار مهم است و براي آن به سهم خودم و براي آثار پدر تلاشم را ميكنم. حالا امكان دارد چند سال ديگر همين كار «ستاره و آهو» بازخواني شود آن هم بسيار ايدهآلتر اما مهم اين است كه در حال حاضر كار با كيفيتي مطلوب به سمع مخاطبان جدي موسيقي رسيد و امكان ارايه بهتر آن هم مهيا شد.»
او در پايان اين گفتوگو به تاكيد پدرش همايون خرم بر لزوم بهرهگيري از صداي زنان در حوزه موسيقي ميپردازد و عنوان ميكند: «چارچوب كارهايي كه پدرم درگذشته انجام داده، نشان ميدهد كه چقدر بر حضور زنان در عرصه خوانندگي تاكيد داشته است و اين تاكيدش هيچگاه بر پايه تعصب نبوده بلكه صداي زن را همچون صداي مرد ابزاري براي انتقال حس در موسيقي ميدانسته است. در زمان برنامه گلها هم غالبا خوانندگان زن براي آثار انتخاب ميشدند. بيشتر آهنگسازان در آن دوره معتقد بودند كه تصنيف و ترانه با صداي زنان زيباتر از آب در ميآمده و آوازها با صداي مردان بهتر ميشده است. شايد دليل عمده آن را بتوان اينطور بيان كرد كه طبيعت حنجره زنان و مردان با يكديگر متفاوت است. همين تفاوتها و زير و بمها و همين حس و حال است كه موسيقي را زيباتر ميكند و نميتوان بخشي از موسيقي كه صداي زنان است، را ناديده گرفت چون وجودش بهطور طبيعي لازم و اساسي است.»
شايد بهتر است يادآوري كنم كه رضا خرم پيش از اين هم برگزاري جشنواره «نواي خرم» را منوط به داشتن موقعيت برابر هنري دختران با پسران اعلام كرده و گفته بود تا وقتي كه دختران نتوانند در موقعيت برابر هنر خود را ارايه كنند، اين جشنواره برگزار نخواهد شد.
چارچوب كارهايي كه پدرم درگذشته انجام داده، نشان ميدهد كه چقدر بر حضور زنان در عرصه خوانندگي تاكيد داشته است و اين تاكيدش هيچگاه بر پايه تعصب نبوده بلكه صداي زن را همچون صداي مرد ابزاري براي انتقال حس در موسيقي ميدانسته است.
اوايل دهه 80 آقايان فخرالديني، شجريان و علي هاشمي به منزل ما آمدند و از پدرم خواستند كه اين آهنگ را بنوازد... همينطور كه پدر مينواخت، به من گفت شعر را ببرم آقاي شجريان بخواند... دو جلسه آقاي شجريان به منزل ما آمد و اين آهنگ را خواند. پدرم با رفتار بسيار محترمانهاي به ايشان گفت كه به صلاح خودت هم نيست اين را بخواني.