درباره يك دستور رييسجمهور
محمد مهاجري
تقريبا هر روز در صفحه اول بعضي روزنامهها مشابه اين تيتر به چشمتان ميخورد: «پاسخ فلان وزارتخانه يا سازمان به بهمان گزارش». وقتي متن را ميخوانيد، بيانيه مفصلي است درباره اينكه ما در اين وزارتخانه و سازمان، خيلي خوبيم و دولت مردمي حضرت آيتالله دكتر رييسي برخلاف دولت قبل كه آب خوردن را هم به برجام گره زده بود، بدون برجام و بيتوجه به FATF شقالقمر كرده و گزارشي كه در آن روزنامه محترم چاپ شده سراسر غرضورزي و همسويي با دشمن است و قصد زيرسوال بردن و تخريب اين دولت را دارد و اقشار مختلف مردم خدمات دولت آيتالله را به چشم ميبينند و مخالفان مريض دولت ايشان راه به جايي نميبرند و... (نقل به مضمون) در جلسه اخير هيات دولت هم جناب آقاي رييسي بر ضرورت پاسخگويي سريع، اثرگذار و مستدل دستگاهها به شبهاتي كه در مورد حوزههاي تخصصي دولت مطرح ميشود، تاكيد و وزرا را مكلف كرد نسبت به ابهامات مطرح شده در كمترين زمان ممكن پاسخ دهند. اين توصيه به شكلهاي مختلف در دولتهاي قبل هم وجود داشته و معمولا روابط عمومي وزارتخانهها براي مطالبي كه در رسانهها منتشر ميشده توضيحاتي ارسال ميكردهاند. اما در اينجا رييسجمهور، شخص وزرا را مكلف به پاسخگويي كرده است. واقعا چه اتفاقي افتاده كه رييسجمهور را نگران كرده؟ و آيا راهكاري كه براي رفع اين نگراني برگزيده، پاسخگوست؟ نگاهي به جوابيههايي كه تاكنون از سوي دولت منتشر شده نشان ميدهد نه برخلاف نظر رييسجمهور تاثيرگذار بوده، نه مستدل. به دلايلي كه اشاره ميشود در آينده نيز پروژه دولت شكست خواهد خورد. نخست اينكه تيم رسانهاي دولت (كه بعضي از آنها را مدتهاست ميشناسم و شخصا نيز به آنها علاقهمندم) از توان حرفهاي براي مقابله با انتقادات عليه دولت فعلي كه ضعفهاي پرشماري دارد، برخوردار نيستند. سابقه بعضي از اين عزيزان محترم است، اما شايد براي پوشش رسانهاي يك دولت عادي ميتوانستند منشا اثر باشند، اما در حال حاضر چنين توانمندي ديده نميشود.
پوشاندن (بخوانيد مالهكشي!) براي چنين دولتي، چهرههاي بلندپايهتري ميخواهد. دوم اينكه اين تيم ميخواهد علم و فن رسانه را از دالان سياست عبور دهد و اتفاقا همين جا زمينگير ميشود، زيرا قبل از آنكه از سواد رسانهاي بهره گيرد وارد بازي متعصبانه جناحي ميشود و چون دولت در امر سياست عمومي از سطح بالايي برخوردار نيست، خود به خود فعاليتهاي رسانهاي نيز به نازلترين حد خود سقوط ميكند.
سوم اينكه چون رسانههاي دولت، كاملا ارتباط خود را با جامعه قطع كردهاند، آينه بازتابدهنده مشكلات نيستند. گويا همانگونه كه آقاي رييسي گفته بود براي رضايت خدا كار ميكند و چيز ديگري برايش مهم نيست، رسانههاي ياد شده نيز «به فرموده» و «براي رضايت دولت» كار ميكنند. در چنين فرآيندي ناگزيرند همه آموختهها و تجربيات رسانهاي را زير پا بگذارند يا زير پاي مصلحت جناح دولت ذبح كنند. از طرفي تلاش دولتيها و رسانههاي آنان، از جهت ديگري هم ناكام ميماند. ضربالمثل «مشك آن است كه خود ببويد، نه آنكه عطار بگويد» اينجا مصداق كامل دارد. اينكه هر روز فلان وزير بگويد تورم پايين آمده، نقدينگي و چاپ اسكناس كاهش يافته، دلارهاي بلوكه شده به خزانه دولت برگشته، فلان تعداد به عدد شاغلان اضافه شده، دولت با فيلترينگ مخالف است، سرعت اينترنت از سرعت برق هم بيشتر شده،... اما مردم اين حرفها و وعدهها را در سفره يا گوشي موبايلشان نميبينند، چه سودي جز بياعتمادتر شدن مردم به دولت خواهد داشت؟ پرواز قيمت مرغ و مواد غذايي، رشد نرخ دلار، گران شدن خودرو و نظاير آنها نميگذارد كه بوي مشك به مشام شهروندان برسد. خبردرماني، وعدهدرماني، گفتاردرماني شيوههاي موثري هستند اما متاسفانه اين روزها تاثيرشان گاهي به ساعت هم نميرسد. شايد اگر مسوولان دولتي برخلاف توصيه رييسجمهور، حرف نزنند، وعده ندهند، توجيه نكنند، سكوت پيشه سازند و كمتر روي اعصاب مردم يورتمه بروند، اينقدر از چشم خلق نيفتند.