سهشنبه ۲۳ تير ۱۳۹۴ (۱۴ جولاي ۲۰۱۵) زماني است كه در آن برجام (برنامه جامع اقدام مشترك) در صحنه روابط بينالملل و از دل مذاكرات ايران با كشورهاي 1+5ظهور و بروز پيدا كرد. سند مهمي در حوزه ديپلماسي كه براي نخستينبار كشوري را از ذيل فصل 7 منشور ملل متحد خارج و آن را پاي ميز مذاكره و توافق با قدرتهاي جهاني قرار ميداد. روز و روزگاري كه محمود احمدينژاد بدون نگراني از قطعنامههاي شوراي امنيت سازمان ملل متحد با اعتماد به نفسي كاذب فرياد ميزد، «اينقدر قطعنامه صادر كنيد تا قطعنامه دانتان پاره شود!» رهاورد اين رويكرد اصولگرايان براي ايران اما توام با زنجيره مستحكم تحريمهاي اقتصادي بود كه بسياري از اقلام ضروري را از سفرههاي مردم حذف كرد.
اين سند اما پس از ظهور ترامپ با چالشها و موانع متعددي روبهرو شد تا جايي كه امروز احياي برجام از منظر بسياري از تحليلگران پروژهاي دشوار (اگر نگوييم ناممكن) تلقي ميشود. با گذشت 8سال از امضاي برجام هنوز بحثها و تبادل نظرها درخصوص حقيقت برجام ادامه دارد. گروهي از فعالان سياسي در ايران كه اكثرا ذيل راديكالهاي جناح راست قرار ميگيرند، برجام را «خيانت» و طيفهاي ديگري از فعالان سياسي ميانهرو و اصلاحطلب آن را «خدمت» تحليل و تفسير ميكنند. عجيب اينكه همان گروههايي كه در زمان زعامت محمدجواد ظريف در راس هرم سياست خارجي كشور، برجام را در مجلس آتش زده، آن را سند خيانت روحاني، ظريف و يارانشان برشمرده بودند، امروز كه حاكميت يكدست را تشكل دادهاند، حاضر نيستند از برجام خارج شده و آن را كان لم يكن تلقي كنند. منتقدان ديروز و تصميمسازان امروز به خوبي ميدانند كه برجام نه ذيل اراده ظريف بلكه بر اساس راهبرد كلان نظام عينيت پيدا كرده بود و تا زماني كه سيستم كلان كشور راي به خروج ندهد، قادر نيستند خدشهاي بر برجام وارد سازند. «اعتماد» به بهانه 8سالگي امضاي اين سند مهم بينالمللي پرونده ويژهاي را با محوريت برجام گشوده و سراغ يوسف مولايي رفته تا درباره چند و چون اين سند گفتوگو كند. مولايي با اشاره به اينكه هر سندي بايد مبتني بر مقتضيات زماني آن بررسي شود، برجام را واحد ويژگيهاي مثبت فراواني براي حوزههاي اقتصادي، ارتباطي و راهبردي كشور ميداند. اين استاد روابط بينالملل دانشگاه تهران در عين حال نقدهايي را نيز در مواد 36 و 37 برجام درخصوص مسيرهاي پيگيري تخلفات برجامي وارد ميداند.
در سالگرد انعقاد برجام، مهم است درباره يكي از مهمترين اسناد بينالمللي تاريخ معاصر كشورمان صحبت كنيم. برجام از نظر شما واجد چه ويژگيهايي است؟
برجام در ارتباط با نظم و امنيت بينالمللي است؛ اما براي درك اهميت و شاخصهاي برجام بايد كمي به عقبتر بازگرديم و ببينيم برجام در چه فضاي سياسي و امنيتي ظهور پيدا كرد. در زمان دولتهاي نهم و دهم و با توجه به گزارشهايي كه آژانس بينالمللي اتمي درباره فعاليتهاي اتمي ايران داده بود، اين نگراني در جهان ايجاد شده بود كه فعاليت ايران شفاف نيست و احتمالا از مسير فعاليتهاي صلحآميز هستهاي منحرف شده است. به همين دليل پس از صدور حدود 20قطعنامه شوراي حكام آژانس، پرونده ايران راهي شوراي امنيت شد و اين شورا هم 6قطعنامه شديداللحن عليه ايران صادر كرد. قطعنامههاي1696 سال 2006، قطعنامه 1747 در سال 2007، قطعنامه 1803در سال2008، قطعنامه 1835 در سال2008، قطعنامه 1887 در سال2009 و قطعنامه ۱۹۲۹ كه در سال 2010 صادر شد، بسيار شديد بودند و محدوديتهاي فراواني را در حوزههاي اقتصادي، ارتباطي و نظامي عليه ايران اعمال ميكردند. تحميل اين قطعنامهها، اقتصاد ايران را به طرف فرسودگي برد و شرايط خطرناك سياسي و اجتماعي را براي ايران ايجاد كرد. اين قطعنامهها، اجماعي جهاني عليه ايران ايجاد و فعاليتهاي هستهاي ايران را تهديدي براي صلح و امنيت جهاني عنوان كرد. اين وضعيت در ادامه ميتوانست فراتر از تحريمهاي اقتصادي حركت كرده و كلا اقتصاد ايران را فلج كند. بنابراين وقتي برجام مطرح شد، اين فضاي منفي عليه ايران وجود داشت و برجام اين فضا را شكست و ايران از تهديدات امريكا و متحدانش فاصله گرفت. ضمن اينكه فضا براي مبادلات اقتصادي، تجاري و ارتباطي براي ايران بهطور نسبي فراهم شد. در سالهايي كه برجام فعال بود گامهاي خوبي براي رشد اقتصادي برداشته شد، تورم براي دو سال متمادي تكرقمي شد و حتي مذاكراتي براي شركتهاي امريكايي براي خريد هواپيما انجام شد. از طرف اروپاييان هم پيشنهادات قابلتوجهي جهت ايجاد گشايشهاي اقتصادي براي ايران مطرح شد. در كل فضا به سمت تنشزدايي و ايجاد زمينه مساعد براي توسعه اقتصادي ايران آغاز شد.
وقتي به سند برجام نگاه ميكنيم، ميبينيم اين سند در دو راس پاره خطي قرار دارد كه جناحهاي سياسي كشور، برداشتهاي متفاوتي از آن ارايه ميكنند. برخي جناحهاي راديكال آن را خيانت و طيفهاي ديگري آن را خدمتي تاريخي ارزيابي ميكنند. دليل شكلگيري اين برداشتهاي متفاوت در برجام چيست؟
متاسفانه چون در ايران پختگي سياسي، تمرين مردمسالاري در قالب فعاليتهاي حزبي و... وجود ندارد و رقابتهاي سياسي كه در همه جهان ميتوانند در مسير تحقق منافع ملي كمك كنند در ايران باعث اتلاف منافع ملي ميشود، يك چنين مشكلاتي شكل گرفته و ميگيرد. بنابراين زماني كه رويدادي مانند برجام رخ ميدهد، جريانات سياسي هركدام سعي ميكنند از آن به نفع منافع شخصي و جناحي خود بهرهبرداري كنند. به اين دليل است كه برخي جناحها بدون توجه به مقتضيات جهاني و منافع ملي، حركاتي ميكنند كه درست در نقطه مقابل منافع ملي است. در آن زمان هم يك بازي خطرناك سياسي در داخل بين رقباي سياسي و افراد و جرياناتي كه به دنبال آنند كه قدرت را يكدست در اختيار بگيرند بر سر برجام شكل گرفت كه آسيبهاي آن متوجه مردم و معيشت مردم شد. اين تنگنظريها باعث شد برجام به عنوان دستاوردي كه ميتوانست منافع اقتصادي، ارتباطي، راهبردي و... زيادي را براي ايرانيان به دنبال داشته باشد در مسير تضعيف قرار بگيرد. قبل از امضاي برجام و پس از امضاي برجام اين تنگنظريها ايجاد شدند و برخي تلاش كردند برجام را با عينك تنگ سياسي تحليل و تفسير كنند. نيروهاي رقيب در ايران حركتهايي را عليه برجام صورت دادند كه در حكم پاس گل براي امريكا و ترامپ و دشمنان ايران بود. نهايتا اين امر منجر به خروج امريكا از برجام شد.
يعني شما معتقديد خروج امريكا از برجام در اثر اين تنگنظريهاي داخلي صورت گرفت؟
خروج امريكا از برجام بر بستر تحولاتي صورت گرفت كه در ايران، جريانات رقيب و مخالف برجام، آنها را تدارك ديده بودند. بدون ترديد يكي از دلايل آن همين اشتباهات داخلي و برخي تنگنظريهاي سياسي بود.
يكي از بحثهاي مهم درخصوص برجام، سرنوشت و آينده برجام است. همان طيفهاي سياسي كه منتقد برجام بودند امروز مجلس و دولت و در كل ساختار مديريتي كشور را به دست گرفته و حاكميت يكدست را شكل دادهاند. ايران از برجام خارج نشده و به دنبال احياي برجام است. اما آيا بايد مرگ برجام را اعلام كنيم يا اين سند مهم بينالمللي هنوز ميتپد، حيات دارد و ممكن است روزي با رستاخيز دوباره از خاك برخيزد؟
مقايسه برجام با موجود زنده، مقايسه جالبي است. يك موجود زنده وقتي علايم حياتي دارد و نفس ميكشد و فشار خون تنظيمشده دارد، پزشكان ميگويند اين فرد زنده است؛ هرچند امكان دارد، زمينگير شده يا در كما باشد. وضعيت امروز برجام يك چنين حالتي دارد؛ چون رسما پايان عمرش اعلام نشده، پس احتمالا علايم حياتي درخصوص آن وجود دارد. اما در عين حال اثر مثبت و حركتي از اين موجود وجود ندارد، در واقع برجام نميتواند كاري كرده يا حركتي را ايجاد كند. از يك طرف برجام، موفق به گشايشهاي اقتصادي نشده، باعث رونق تجارت و بهبود صادرات نفتي ايران نيست، از سوي ديگر ايران هم تعهدات برجامي خود را (به دليل خروج امريكا از برجام) بهطور كامل اجرايي نميكند. هرچند برجام فعلا خاصيتي ندارد اما دو طرف از اعلام مرگ آن پرهيز دارند. بايد توجه داشت با اعلام مرگ برجام دو طرف شرايط سختي را تجربه ميكنند. از يك طرف ممكن است ايران دوباره، ذيل فصل 7منشور سازمان ملل قرار گيرد و از سوي ديگر براي طرف مقابل هم ممكن است خطراتي در فضاي بينالمللي داشته باشد. به اين دليل است كه هيچ كدام از طرفين حاضر نيستند رسما مرگ برجام را اعلام كنند. دوطرف تلاش ميكنند راهي براي احياي برجام (نه برجام قديمي بلكه برجامي منتسب با شرايط) باز بگذارند. در اين شرايط برجام در مساله حساسي قرار دارد. اگر ايران به خواستههاي غرب در خصوص تنشزدايي، شفافسازي و اعتمادسازي درخصوص فعاليتهاي هستهاي خود تن ندهد، غرب ميتواند از طريق مكانيسم ماشه فشار را بر ايران افزايش دهد.
اگر قرار باشد برجام احيا شود تحت چه شرايطي اين احتمال وجود دارد؟
توافق جديد، چشمانداز اميدبخش پيش رو را شكل ميدهد. توافقي كه در اثر آن تحريمهاي اقتصادي عليه ايران برداشته شود و ايران در فاز عاديسازي روابط خود قرار گيرد. ايران ميتواند بخشي از فعاليتهاي خود درباره غنيسازي و نگهداري از اورانيوم غنيشده را كاهش دهد. در واقع ايران در مورد سانتريفيوژها و نوع استفاده از آنها انعطافي نشان دهد و از سوي ديگر امريكا هم راه را براي تعليق تحريمها و باز كردن فضا براي مراودات اقتصادي با ايران باز بگذارد. هرچند اين روند ايدهآل است اما تلاشهايي درخصوص تحقق آن صورت ميگيرد. بايد بدانيم، ادامه اين روند باعث ميشود ايران نتواند سهم واقعي خود را در اقتصاد و تجارت جهاني به دست آورد. نتواند نفت خود را بفروشد، نيازهاي خود را با قيمتهاي بالاتر و كيفيت پايينتري تامين كند و در زمينه نقلوانتقالات مالي هم قادر به انتقال منابع خود به داخل كشور نباشند. در حال حاضر داراييهاي مسدودي ايران در كشورهايي چون عراق، تركيه، چين، كرهجنوبي و... انباشته شده و ايران قادر به انتقال اين منابع به داخل كشور نيست.
شما به عنوان يكي از مدافعان برجام اگر قرار باشد نقدي به اين سند مهم بينالمللي وارد سازيد به چه موضوعاتي اشاره ميكنيد؟
معتقدم هر گزارهاي را بايد در ظرف زماني و مكاني خود بررسي كرد. زماني كه برجام فعال شد، دستاوردهاي زيادي براي كشور ايجاد كرد، اما من شخصا ماده 36 و 37 برجام را به عنوان مواد حل اختلافات طرفين نميپسندم. البته ايران چارهاي جز پذيرفتن اين ماده نداشت. در كنار اين موضوع، ضرورت داشت مكانيسم فعالتري براي بهرهمندي ايران از مزاياي اقتصادي برجام فراهم ميشد كه اين گزاره هم مورد توجه لازم قرار نگرفت. در موضوع FATFو ساير كنوانسيونهاي بينالمللي بايد زمينههايي براي درك افزونتري پيشبيني ميشد. از سوي ديگر كشورهاي اروپايي هم به گونهاي رفتار نكردند كه نتايج برآمده از برجام در سفرههاي عمومي مردم ايران ملموس شود تا حمايت مردمي پشت برجام ايجاد شود، اما بهطور كلي برجام در ظرف زماني خود منافع بسيار زيادي براي ايران داشت. اين واقعيتي غيرقابل انكار است و متذكر آن نميشوند مگر صادقان و خردمندان...