• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۱۳ تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5543 -
  • ۱۴۰۲ شنبه ۷ مرداد

جعبه‌اي كه همچنان جادو مي‌كند!

مهردادحجتي

فقط در زمان پخش سريال ژاپني «سال‌هاي دور از خانه» نبود كه هنگام پخش آن، خيابان‌هاي تهران خلوت و عاري از ترافيك مي‌شد. پيش‌تر در سال‌هاي ۵۲ و ۵۳ هم در زمان پخش سريال «خانه به دوش» اين اتفاق مي‌افتاد. سريالي كه به مراد‌برقي شهره شد. آن سال‌ها عموم مردم كمتر سياسي بودند. ‌‌هنوز «تب سياست» فراگير نشده بود. تا آغاز تظاهرات خياباني سال ۵۷ چند سالي فاصله بود. شاه هم تا ۱۱ اسفند ۵۳ و اعلام «تك حزبي» شدن كشور و سرآغاز همه بحران‌ها عليه خودش، در هواي خوش درآمد سرشار فروش نفت، سرخوشانه سير مي‌كرد. همه‌چيز شبيه همان خيابان‌هاي خلوت تهران هنگام پخش سريال مراد برقي، آرام بود. عموم كسبه، مغازه‌هاي خود را زودتر از موعد مي‌بستند تا راهي خانه شوند ‌‌و پاي تلويزيون‌هاي خود، ماجراي دنباله‌دار مراد برقي و آن هفت دختر را ببينند. در آن سال‌ها تلويزيون كالايي لوكس بود. همه مردم توان خريد آن را نداشتند. به همين خاطر بسياري از مردم، از ديدن برنامه‌هاي تلويزيون محروم بودند. از جمله همين مراد برقي كه بسيار هوادار داشت. سريال بسيار سرگرم‌كننده‌اي كه داستان مرد يك‌لاقبايي به نام «آقا مراد» با بازي پرويز كاردان را روايت مي‌كرد. مرد برقكاري كه با خودروي قراضه‌اش، «ياقوت» سراسر شهر را در پي مشتري مي‌گشت تا اينكه يك‌روز گذرش به خانه‌اي با هفت دختر مجرد مي‌افتد. داستان دلدادگي او به دختر كوچك‌تر و ماجراهاي طنزي كه پيكره همه سريال را دربر مي‌گرفت. از «مراد برقي» تا «اوشين» يا همان «سال‌هاي دور از خانه» چند سال پر حادثه فاصله بود. با اين حال تجربه خلوت شدن خيابان‌ها در هنگام پخش اين دو سريال يك نكته را تاييد مي‌كرد كه «ذائقه ديداري مردم پس از انقلاب، حتي در شرايط جنگ، چندان تغيير نكرده بود. نياز به سرگرمي، تمايلي همواره ثابت بود كه گويا قرار نبود با تغييرات سياسي و حتي ايدئولوژيك، دستخوش تغيير شود.» از همين رو تلاش سران و مديران انقلابي ارشدكشور در سال‌هاي نخست پس از پيروزي انقلاب براي تغيير ذائقه مردم، چندان راه به جايي نبرد و آنها را پس از مدتي تلاش براي تغيير ناكام گذاشت. 
 اما از سال ۵۲ تا زمان پخش سريال «سال‌هاي دور از خانه»، بيش از يك دهه فاصله بود. وقايعي كه در اين فاصله اتفاق مي‌افتاد، تمامي سرنوشت كشور را دگرگون مي‌كرد. شاه زمستان سال ۵۳ كشور را تك‌حزبي مي‌كرد. فشار براي يكپارچه كردن حكومت را افزايش مي‌داد و با غرب وارد مجادله كلامي مي‌شد! افزايش قيمت جهاني نفت، شاه را چنان مغرور كرده بود كه او خود را مقتدر حس كرده بود. در همان سال‌هاست كه پرويز ثابتي، مديركل اداره سوم ساواك بيشترين ضربه را به پيكره سازمان‌هاي چريكی كشور - مجاهدين خلق و چريك‌هاي فدايي خلق - وارد مي‌كند. او هر دو سازمان را تا آستانه نابودي كامل پيش مي‌برد. تمامي چهره‌هاي شاخص آن دو سازمان يا دستگير يا از بين مي‌روند. گروه‌هاي سياسي ديگر هم با تك‌حزبي شدن كشور فرصت فعاليت مستقل را از دست مي‌دهند و كشور بيش از پيش وارد فضاي بسته‌اي مي‌شود كه مطلوب گروه‌هاي سياسي نيست؛ اما به‌شدت مطلوب شخص حاكم است. شاه خرسند از اقدامات سياسي خود، درصدد توسعه آمرانه اقتصادي است. از همين رو دست به اقدامات تازه‌اي مي‌زند كه اين‌بار صداي كارشناسان برجسته اقتصادي را درمي‌آورد. او بي‌توجه به نگاه كارشناسان، تصميم به ورود بي‌رويه كالاهاي خارجي مي‌گيرد. كشتي‌هاي حامل كالاهاي خارجي تا مدت‌ها در صف تخليه بار، در آب‌هاي خليج فارس «دموراژ» دريافت مي‌كنند. گمرك بندر خرمشهر مملو از كالاهايي مي‌شود كه حتي برنامه‌اي براي توزيع‌شان وجود نداشت. انباشت سرمايه و توزيع نامتوازن توسعه، كشور را دچار بحران تازه‌اي مي‌كند كه شاه مسبب اصلي آن است. در همين سال‌هاست كه دفتر فرح، فعاليت‌هاي خود را بسط مي‌دهد. او با تكيه به گروه مشاوران خود از جمله دكترحسين نصر، رييس دفتر خودش كه از چهره‌هاي برجسته عرصه انديشه بود، توانسته بود گام‌هايي را مستقل از همسر تاجدار خود بردارد. او كه از نيمه‌هاي دهه ۴۰ جشن هنر شيراز را راه انداخته بود، حالا قصد داشت در دهه پنجاه گام‌هاي بلندتري بردارد. از همين رو، با ايده راه‌اندازي جشنواره جهاني فيلم تهران موافقت و تلاش مي‌كند در نخستين گام در سال ۵۱، آن جشنواره را در قواره جشنواره‌هاي معتبر برگزار كند. او جشن توس را هم به‌ راه مي‌اندازد. فعاليت‌هاي او، تصوير خشني را كه از حكمراني همسرش، محمدرضا پهلوي به جهان مخابره مي‌شد را تلطيف مي‌كرد. دهه پنجاه دهه به عرصه آمدن فرح هم بود. شايد به اين دليل كه شاه فرصت توجه به بخش فرهنگ نداشت! او اين بخش را تماما به همسرش وانهاده بود. هر چند كه فرح بيشترين توجهش معطوف به هنر و معماري بود و چندان كاري به ديگر بخش‌ها نداشت. در همان سال‌ها، مهردادپهلبد شوهرشمس، خواهر بزرگ شاه، سكان وزارت فرهنگ و هنر را در دست داشت و رضا قطبي پسر‌دايي فرح هم سكان سازمان راديو تلويزيون ملي ايران را. رياست كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان هم با ليلي اميرارجمند بود كه از دوستان دوران دانشجويي او در فرانسه بود و مثل رضا قطبي بسيار به فرح نزديك بود. پيكره كانون، همه از روشنفكران چپگراي آن دوران ساخته شده بود. شايد دليلش وجود فيروز شيروانلو بود كه سابقه مبارزه عليه شاه داشت و حالا پس از «عفو ملوكانه » در زمره مديران كارآمد آن نظام در آمده بود. اما همان ته‌مانده گرايش چپ، او را به هنرمندان و روشنفكران آن روزگار بيشتر متمايل كرده بود. از همين رو هم بيشترين آثار توليد شده در كانون، همه جنبه سياسي پيدا كرده بودند، هر چند در نوع خود آثار بسيار ارزشمندي نيز بودند. آثاري كه پس از توزيع با اقبال گسترده نيز روبه‌رو مي‌شدند. خصوصا كاست شعرهاي شاعران با صداي خودشان. همه اتفاق‌ها در كانون، تازه بود. فيلم‌ها و كتاب‌ها، همه. رضا قطبي هم در راديو تلويزيون ملي دست به نوآوري‌هايي زده بود. او با گماردن ايرج گرگين در راس شبكه دوم تلويزيون، آن شبكه را به شبكه هنرمندان و روشنفكران تبديل كرده بود. پخش مجموعه آثار اينگماربرگمان، آكيروكوروساوا و ديگر فيلمسازان شاخص، اتفاق تازه‌اي بود كه توجه بسياري از علاقه‌مندان به سينماي مولف را به آن شبكه جلب كرده بود. ايرج گرگين برادر همسر خسرو گلسرخي بود كه در زمستان سال ۵۲ محاكمه و اعدام شده بود. او به اتهام توطئه براي ربودن ملكه و‌ وليعهد به همراه گروهي بازداشت و مدتي بعد اعدام شده بود. نسبت خانوادگي مدير «شبكه دو» با گلسرخي سبب شده بود كه گزارش‌هاي زيادي توسط پرويز ثابتي عليه رضا قطبي به دربار ارسال شود. اما حمايت قاطعانه فرح از پسر دايي خود همه آن گزارش‌ها را بي‌ثمر كرده بود. رضا قطبي هم مثل ليلي اميرارجمند بر فرح تاثير زيادي داشت. او مدام با ملكه در ارتباط بود. قطبي، هم افكار روشنفكرانه داشت. همين افكار هم سبب شده بود تا او اجازه ساخت فيلمي بر اساس داستاني از غلامحسين ساعدي در تلويزيون را بدهد. فيلم «آرامش در حضور ديگران» كه ناصر تقوايي آن را در «تل فيلم» براي تلويزيون ملي ساخت. تل فيلم نام تازه «استوديو گلستان» بود كه ابراهيم گلستان آن را پس از مرگ فروغ با همه تجهيزاتش يكجا به رضا قطبي فروخته بود و‌حالا قرار بود تلويزيون در رقابت با وزارت فرهنگ و هنر، آثار سينمايي شاخص توليد كند. آرامش در حضور ديگران تقريبا همزمان با فيلم گاو، داريوش مهرجويي ساخته شد. فيلم‌هايي كه سنگ‌بناي موج نوي سينماي ايران را گذاشتند و اينچنين سينماي كشور را به مسير تازه بردند. گاو در وزارت فرهنگ و‌هنر توليد شده بود. 
زماني كه سريال «خانه به دوش» پخش مي‌شد برنامه‌هاي تلويزيون هنوز به شكل كامل رنگي نشده بود.مردم آن‌سريال‌ را به شكل سياه و سفيد ‌‌و با سيستم «SECAM » تماشا مي‌كردند. سيستمي متفاوت از اروپا و امريكا. قرار بود نخستين پخش رنگي برنامه‌ها با افتتاحيه بازي‌هاي المپيك آسيايي در تهران آغاز شود. بازي‌هايي كه در مجموعه ورزشي المپيك آريامهر برگزار مي‌شد. تلويزيون اما تا سال ۵۶ كاملا رنگي نشد. همه اينها در حالي بود كه جز تركيه هيچ كشور ديگري در همسايگي ايران هنوز به چنين تكنولوژي دست نيافته بود. تلويزيون رسانه قدرتمندي بود اما هنوز امكان پخش گسترده در سراسر كشور را پيدا نكرده بود. توسعه زيرساخت‌هاي آن در حال پيشرفت بود كه به ناآرامي‌هاي سال ۵۷ رسيد. آن روزها براي رساندن امواج به نقاط دور، از دستگاه «رله» كه در ارتفاعات نصب مي‌شد، بهره مي‌گرفتند و هنوز از سيستم پخش گسترده و آسان ماهواره‌اي خبري نبود. شاه يكي از ابزار‌هاي پر نفوذ خود را چندان جدي نگرفته بود. رياست آن را به دست كسي داده بود كه بارها ساواك از او گزارش تهيه كرده بود. همان كه قرار بود در آبان ۵۷، متن نطق معروف «من صداي انقلاب شما را شنيدم» را براي شاه بنويسد! شاه دو ماه پس از آن نطق براي هميشه كشور را ترك كرد و چندي بعد در بهمن ۵۷، با پيروزي انقلاب، تلويزيون به دست انقلابيون افتاد. اعلام پيروزي انقلاب از همان رسانه‌اي پخش شد كه چند روز پيش، شاه از آن با مردم درباره اصلاح وضع موجود سخن گفته بود. آن رسانه قدرتمند، حالا صاحبان تازه يافته بود. قرار بود در همان ابتدا، يك انقلابي به‌نام صادق قطب‌زاده جاي رضا قطبي را در آن سازمان بگيرد. انقلابيون از همان ابتدا به ارزش آن دستگاه پي برده بودند. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون