ضرورت بازنگري در ماموريت امور تربيتي
تحولات اجتماعي از يك سو و كمبود مربي تربيتي و جاذبه تدريس و حوزه آموزش و كمانگيزه بودن ايشان و فقدان برنامههاي مدون و متناسب با تحولات محيطي از سوي ديگر اثربخشي امور تربيتي را به شدت كاهش داده است.
در سالهاي اخير دو ديدگاه كلي در مورد امور تربيتي مطرح شده است:
1- ديدگاه اول معتقد است كه امور تربيتي به شكل مجزا از آموزش و ساير فعاليتهاي مدرسه، كارايي ندارد و بهتر است فعاليتهاي فوقبرنامه به معلمين و ساير عوامل واگذار شود. مثلا ذكر ميكنند كه تاثيرگذاري تربيتي و رفتاري معلم رياضي بر دانشآموزان از نفوذ مربي پرورشي بيشتر است.
2- ديدگاه دوم همچنان معتقد به حضور مربيان تربيتي در مدرسه است. اين گروه خود به دو قسمت تقسيم ميشوند:
2-1- امور تربيتي با روشهاي سنتي به كار خود ادامه داده و به لحاظ نيروي انساني و امكانات تقويت شود.
2-2- ماموريت يعني فلسفه وجودي امور تربيتي بايد مورد بازنگري قرار گيرد و برنامهها و فعاليتها بر اين اساس تدوين شود.
ديدگاه اول در سالهاي 2-1381 مطرح شده تحت عنوان تلفيق فعاليتهاي آموزشي و پرورشي ارايه شد كه در عمل با مداخله شوراي عالي انقلاب فرهنگي و مجلس شوراي اسلامي اين ديدگاه كنار گذاشته شد.
ديدگاه 2-1 نيز قابل دفاع نيست. دانشآموزان دهه شصت قابل مقايسه با دانشآموزان امروزي نيستند.
نسل Z (متولدين دهه هشتاد و نود) فاصله زيادي با نسل X و Y داشته و مراجعه مربيان و معلمين و كادر اجرايي مدارس با ايشان نيازمند توان و تخصص بالايي است.
اگر ديدگاه 2-2 را بپذيريم، ابتدا بايد ماموريت امور تربيتي را مورد تجديدنظر قرار داده، وظايف و نقشها را در حوزه امور تربيتي تعريف جديد كنيم. مربيان تربيتي خود شخصا وارد فعاليتهاي متنوع مدارس شوند كه اين اقدام از توان يك نفر خارج است. مربيان تربيتي بايد فعاليتهاي فوقبرنامه و پرورشي را با استفاده از پتانسيل موجود در مدرسه، اوليا، دانشآموزان، مساجد و شوراي محله و... مديريت كنند. در اين حالت عنوان مربي تربيتي به معاون پرورشي تبديل ميشود.
علاوه بر اصلاح ساختاري (ستاد، استان، منطقه و مدرسه) نيازمند مربيان حرفهاي، متخصص و با انگيزه هستيم كه هم به لحاظ كمي و هم به لحاظ كيفي پاسخگوي ماموريت جديد باشند. و بالاخره: ستاد مركزي معاونت پرورشي بايد نسبت به شناخت مخاطب و محيط به دور از تعصبات گذشته اقدام كند. ما نيازمند مطالعات روانشناسي، جامعهشناسي، علوم تربيتي و محيط سياسي- اقتصادي و... در مورد تحولاتي كه در اطراف ما ميگذرد هستیم . ارزيابي دائمي و اصلاح مسير حركت از لوازم بقاي سازماني است.