• ۱۴۰۳ جمعه ۱۸ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5546 -
  • ۱۴۰۲ سه شنبه ۱۰ مرداد

نگاهي به نمايشگاه گروهي «راه مي‌رويم، حرف مي‌زنيم»

آسيمه از وراجي و بي‌انديشگي

سارا كريمان

ما مدام راه مي‌رويم و مدام حرف مي‌زنيم؛ چنانچه برعكس نشستن و سكوت كردن، راه رفتن و حرف زدن نقض بطالت است. براي پيمودن يك مسير و نيل به مقصود گريزي از راه رفتن نيست. ما راه مي‌رويم چون مي‌دانم و مي‌داني و گفته‌اند با يكجا نشستن چيزي درست نخواهد شد. بماند كه اين راه رفتن خود چه انشعابات و معاني ذيل خود دارد، اگر پرسه زدن را با راه رفتن قرينه تلقي كنيم بيش از مبدا و مقصود، فراغت و بي‌ساماني در گذار و گذر به ذهن تداعي خواهد شد. انسان راه رفتن را اختراع يا كشف نكرد. در امتداد ستون فقرات روي دو پا ايستاد و راه افتاد شايد به همين دليل است كه بازداشتنش از طي طريق مدام به مثابه خلع او از زيست طبيعي است. حرف زدن اگرچه به عنوان يك مهارت به انسان الحاق شد امروزه قالب‌هاي متعددي بروز و ظهور يافته چنانچه ما وقتي با كسي چت مي‌كنيم در واقع در حال حرف زدن با او هستيم. ما مدام راه مي‌رويم و حرف مي‌زنيم، با خودمان با ديگري. پيوند و ارتباط دو مقوله راه رفتن و حرف زدن نيز نيازمند كنكاشي به عمق تاريخ است. مكتب فلسفي مشاء (راه‌روندگان) كه متكي بر آموزه‌هاي ارسطو است به شيوه تدريس ارسطو كه مدام راه مي‌رفت و نطق مي‌كرد اشاره دارد. چنانچه از نظر هايدگر جهان به معناي اگزيستانسيال مبتني بر مناسبات و روابط انساني است كه روابطي ارجاعي را دلالتگري يا معناداري مي‌كند جهاني برساخته از فهم و گفتار. بديهي است كرانه‌هاي تحليل و تعمق در دو مفهوم راه رفتن و حرف زدن ناشناخته است اما اگر بخواهيم در پشت ديوارهاي گالري عصر و مجموعه آثاري كه با عنوان «راه مي‌رويم، حرف مي‌زنيم» اين معاني را جست‌وجو كنيم برآيند مضامين آثار و مقصودي كه زروان روح بخشان كيوريتور اين مجموعه پيگيري كرده است. كسالت و كدورتي برخاسته از اين همهمه بي‌وقفه انسان مداوم از حرف زدن و راه رفتن است. معاني استعاري تمامي امور ما در زندگي عصر حاضر ما را با دشواري بسيار در دريافت و انتقال مفاهيم دچار كرده است، اگرچه ما در حال انجام بدوي‌ترين كنش‌هاي انساني هستيم، بي‌شمار خوانش تلويحي از موضوع به تعدد مفاهيم و ايجاد ملغمه‌اي از داده‌هاي ارتباطي مي‌انجامد.
در اين نمايشگاه گروهي كه 30 تيرماه در گالري عصر افتتاح شد و تا 20 مرداد ادامه دارد آثاري از 9 هنرمند: هما بذرافشار، رضا بهزادنيا، بهمن تندركيا، كوشا جعفري، علي خاتم‌ساز، محمد شمس، شهگل صفرزاده، نرگس مرندي و بهار وفايي به نمايش درآمده كه شامل نقاشي روي بوم، ميكس‌مديا (تركيب موارد)، عكس، چيدمان و ويديوگرافي مي‌شود. تنوع آثار و مديوم‌هاي هنري به ايجاد وسعت ديد بيننده نسبت به موضوع نمايشگاه كمك مي‌كند. اكثر آثار اين مجموعه با لحني اكسپرسيو حرف زدن را به مثابه وراجي تقبيح مي‌كنند و آسيمه از بي‌انديشه، بي‌سكوت و بي‌وقفه راه رفتن و حرف زدن لحظاتي از زندگي روزمره را يادآور مي‌شوند. محمد شمس در عكس‌هاي خود كه سايه‌ها و روشن‌ها بي‌مرز در احوالاتي شاعرانه به هم آميخته‌اند، جلوه‌هايي از گذار روزمره را يادآور مي‌شوند گويي صدها بار همان «آن» را از دريچه چشمان خود ديده‌اي. شعارهاي علي خاتم‌ساز به زبان انگليسي روي بوم، هشدارهاي مكرري است كه از بس ديده‌ايم و شنيده‌ايم به خاطر نمي‌آوريم. نرگس مرندي در ويديوي خود صريح و ساده، نمايي از تكرار كسالت‌بار رفتن و نرسيدن‌هاي پياپي را نشان مي‌دهد. پرتره‌هاي شهگل صفرزاده، صورت‌هايي كه دهانشان مخدوش است. در آثار رضا بهزادي‌نيا كمينه‌هاي رفتن و ماندن و تعليق به چشم مي‌خورد. سه اثر از بهمن تندركيا؛ «همه آنچه در خاطرم مي‌ماند» كلاژ ناقصي از كاغذهاي سياه، خاكستري و قهوه‌اي است كه نوشته‌هاي ناخوانايي لابه‌لاي آن ديده مي‌شود. قسمت‌هاي پاييني كلاژ از زمينه جدا و معلق هستند. پايين اين كار روي زمين يك پاكت كوچك قرار دارد و داخل آن تكه‌هاي كاغذپاره‌هايي شامل لكه رنگ‌هاي بي‌هدف و تصادفي است و جملات و كلماتي روي آنها نوشته شده اما اغلب با رنگ پوسيده شده و ناخواناست. اثر ديگر او «همه آنچه از تنم باقي مي‌ماند» يك چمدان قديمي است كه در آن عكس‌هاي متعدد راديولوژي ريخته شده است. اثر ديگر وي «راست مي‌گوييم، دروغ مي‌گوييم» يك جعبه نور سياه عمودي است كه به ديوار نصب شده و درون آن لامپي قرار دارد و بالاي آن همان عبارت عنوان كه بر صفحه كوچكي تكرار شده ديده مي‌شود. روي آن يك تصوير اسكن مغز قرار دارد و بنابراين جمله «راست مي‌گوييم دروغ مي‌گوييم» از لابه‌لاي فرم مغز انسان ديده مي‌شود. مجموعه عكس «فراموش‌شده‌ها» اثر كوشا جعفري شامل تعداد بسيار زيادي عكس رنگي از مردم كوچه و خيابان است كه در ابعاد كوچك روي يك صفحه چوب پنبه‌اي، كنار هم قرار گرفته‌اند. اثري از بهار وفايي، از مجموعه «روزنامه‌نگاري» شامل سه صفحه كوچك تقريبا 20 در 30 سانتي‌متر است كه كلاژ در هم و برهمي از نوشته‌هاي پاره‌پاره روزنامه را در برابر ما قرار داده است.
در حقيقت گويي نمايشگاه «راه مي‌رويم، حرف مي‌زنيم» شكوايي از بلبشو و دعوتي عاجزانه به سكوت است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون