توسعه هيجاني و انتخاباتي
نيوشا طبيبي
فداكردن تاريخ و فرهنگ و محيط زيست به پاي توسعهاي گذرا و ظاهري تمامي ندارد. خانم دكتر فرزانه صادق مالواجرد، معاون معماري و شهرسازي وزارت راه و شهرسازي، از كار بركنار شد و جايش را به خسرو دانشجو داد. پيش از اين سمت خانم دكتر صادق مالواجرد به عنوان مديركل شهرسازي و طرحهاي شهري معاونت شهرسازي و معماري شهرداري تهران فعاليت ميكرد. ايشان سابقه بسيار روشني در بهسازي و نوسازي بافتهاي قديمي و تاريخي و مقاومت در برابر ساخت و سازهاي مغاير با مقررات محيط زيست و شهرسازي و… داشتند. البته كه چنين شخصيتي در دولتي كه بيمحابا و به بهانه توسعه دست به تخريب بافتهاي تاريخي و محيط زيست ايران زده، قابل تحمل نبود. انتظار ميرفت كه با آمدن وزير كمتجربه راه و شهرسازي، بركناري ايشان بسيار زود محقق شود.
اگر نام ايشان را جستوجو كنيد به نمونههايي از مقاومت ايشان در برابر تخريب طبيعت و اقليم و ميراث تاريخي برخواهيد خورد. احوال اقليم و بافتهاي تاريخي و محيط زيست ايران خوب نيست. ما در خطر قرار گرفتهايم و اگر اين مسير را به بهانه رشد و توسعه ادامه دهيم، زميني بيارزش و لميزرع و خشك و آسيبديده براي پنج- شش سال آينده خواهيم داشت. ديگر صحبت از نسلهاي آينده نيست، خطر همين پشت در نشسته و گريبانگير خود ما و فرزندان ما و معاش همه ماست. خشكسالي و نبود تجربه و دانش و شايد هم اراده مديريت منابع آبي و جبههگيري عليه دلسوزان آب و خاك ايران، ما را با وضعيت خطرناكي روبرو كرده است.
انبوهسازي در مناطقي كه فاقد مطالعات لازم محيط زيستي و زيرساختهاي دفع فاضلاب و تامين آب است فقط مانند مُسكنهايي كوتاهمدت عمل ميكند. خاطره انبوهسازيهاي بيكيفيت و بدون مطالعه مسكن مهر از ذهن مردم پاك نشده. چه كسي از خانهدار شدن خودش و هموطنانش آزرده ميشود؟ اما تحويل خانههاي بيكيفيتي كه در آنها مشكلات و گرفتاريها بيش از آرامش و آسايش است خدمت به مردم است يا آتش زدن سرمايه اندك آنها؟ برپاكردن شهركهايي كه مطالعات لازم فرهنگي و محيط زيستي براي آنها انجام نشده و گرفتن موافقت سازمانهاي نظارتي ذيربط به صورت دستوري انجام شده است، نتيجهاي جز تخريب كشور و سوزاندن سرمايهها و سلب آرامش و آسايش شهروندان ندارد. تفكر غالب در ذهن مديران اجرايي را ميتوان در سخنان آقاي عبدالملكي دبير شوراي عالي مناطق آزاد به عيان ديد. ايشان از دستاندركاران ميخواهد سريعتر زمينهاي كيش را تمام كنند! ميگويد: «زمين خالي و بيابان به چه كار ما ميآيد؟» صرفنظر از حيات وحش جزيره كيش كه طبعا در ساخت و ساز دستوري و صد درصدي نابود خواهد شد، كسي به دفع زبالههاي ۷۰ درصد بافت جديد، تامين آب و تصفيه فاضلابش هم فكر ميكند؟ آيا توسعه فقط برپايي ساختمانهاست؟ توسعه و رشد كشور نبايد در گرو حفاظت و بهينهسازي تمامي سرمايههاي طبيعي و تاريخي و ميراث ملي ايران باشد؟ آيا نسل ما اجازه دارد براي آنكه چند پروژه مطالعه نشده را به انجام برساند و چند مدير كارنامهاي براي خود تدارك كنند منابع حياتي كشور را از بين ببرد و هر آنچه از گذشته باقي مانده را تخريب كند؟
شك ندارم كه افرادي مانند خانم دكتر صادق وجود دارند كه در سطوح مختلف مديريتي كشور نگران ميراث و سرمايههاي طبيعي و تاريخي ملي ايران هستند. مطمئن هستم كه آنها با تمام توان ميكوشند تا از ميزان خسارتها كم كنند، اما دولتي كه با رويكردي بسيار قديمي درصدد ثبت تعداد زيادتري پروژه- به هر هزينهاي از جيب ملت - در كارنامه كاري خود است، ، معمولا اثر ماندگاري كه در بهبود كيفيت زندگي ايرانيها موثر باشد، از خود به جا نميگذارد. كارهاي هيجاني و بدون مطالعه و صرفا براساس دستورات و ابتكارات شخصي مديران معمولا با ضريب خطايي جبران نشدني همراه هستند. حتي اگر اين كارها با عناوين پر طمطراقي مثل: «بستههاي سرمايهگذاري»، «نهضت خانهسازي»، «نهضت سدسازي» و مانند اينها همراه باشد. ما به مطالعات عميق و موثر با تكيه بر موازين علمي و تجربيات جهاني و بومي نيازمنديم تا بتوانيم بالاخره توسعه پايدار ايران را تبديل به «روند»ي دايمي و نه امري هيجاني و برآمده از رقابتهاي انتخاباتي كنيم. ما نياز داريم كه افرادي صاحبنظر و با تجربه كه كارنامهاي روشن در حوزه كاري مشخصي دارند، سررشته امر توسعه را در دست بگيرند و به رييس دولت و اعضاي دستگاه اجرايي راهكارهايي پايدار و مبتني بر اصول علمي و منافع ملي و حفظ و توسعه و بهسازي ثروتهاي ملي ارايه دهند و مديران هم از وسوسه كسب راي و حفظ جايگاهشان به نفع مردم چشمپوشي كنند و تن به مقتضيات كارهاي اساسي و مقدرات توسعه همهجانبه بدهند؛ حتي اگر طرحها در دوره آنها به نتيجه نرسند و در دوره بعدي افتتاح شوند.