آفتاب سوزان
حسن لطفي
بيرون از خانه آنقدر هوا گرم است كه ترجيح ميدهم زير باد كولر بنشينم و به جاي چرخ زدن در خيابان و گشتن در فضاي مجازي سريال حيثيت گمشده تماشا كنم. با خودم فكر ميكنم اينطوري از ديدن استوريهاي حال بد كن و گرمازدگي دور ميشوم. سريال حيثيت گمشده ساخته پهلوانزاده هنوز جذبم نكرده. داستانش كشمكش جذابي ندارد ولي فضاسازي نسبتا خوب و بازيهاش راضيام ميكند تا بخشي از وقتم را به آن اختصاص دهم. آن هم وقتي بيرون گرما بيداد ميكند. اما سريال شروع نشده حكم آن بنده خدايي را پيدا ميكنم كه شبها خوابش نميبرد و براي خوابيدن به او توصيه كرده بودند گوسفندهايي را بشمارد، گوسفندهايي كه شمارش آنها باعث سر در گمي و بيخوابي بيشتر او ميشد. شب هم كابوس گوسفندها رهايش نميكرد. از نام سريال و وضعيت شخصيت اصلي فيلم (با بازي مهدي حسينينيا كه به نظر ميرسد خوب بازي كردن را بلد است) از هنر كنده و به دنياي سياست پرت ميشوم. توي ذهنم به حيثيت گمشده دولتي برميگردم كه بر خلاف شخصيت سريال دنبال چرايي و بازگشت آن نيست. شايد به خاطر اين است كه شخصيت فيلم دريافته حيثيت و آبرويش پيش مردم و از همه مهمتر خودش رفته است. برايش نظر و عكسالعمل مردم تحريككننده است از آن مهمتر اين است كه برگرداندن حيثيت گمشدهاش برايش مهم است. اگر او هم مثل مسوولان گمان ميكرد نزد مردم حيثيت بالايي دارد، اگر تصور ميكرد... (راستي اين حرفهايي كه بعضي از مسوولان و وزرا و نمايندگان و... در تاييد شرايط ميزنند و همهچيز را خوب ميدانند باور قلبيشان است يا براي من و شما نقش بازي ميكنند. در صورت اول كه به نظر ميرسد توي كوچه و خيابان و بازار پا نميگذارند و توي صف نانوايي نميايستند. در صورت دوم هم كه به نظر ميرسد با از دور خارج كردن سلبريتيهاي دنياي سينما بهتر است سياست و مديريت را رها كرده و وارد دنياي بازيگري شوند البته بايد اين نكته را در نظر بگيرند كه بازيهاشان در سينما بايد باور پذيرتر از بازي در دنياي سياست باشد چون تماشاچيان سينما مجبور به تحمل بازيهاي بد نيستند و به راحتي سالن سينما را ترك ميكنند).