استعداد بهشت رفتن
حسن لطفي
اينكه سرانجام بيوك و اسماعيل معروف به پدر گوارديولا چه ميشود، چندان مشخص نيست. حتي معلوم نيست سريال جديد سعيد نعمتالله سريال خوبي هست يا نيست! البته اگر مثل نويسنده اين مطلب معتقد باشي با دو قسمت نميتوان درباره يك سريال قضاوت درستي داشت وگرنه بعضيها فيلم و سريال نديده با پيشينه فيلمسازش، حكم صادر ميكنند و به قول خودشان پنبه فيلم را ميزنند. پنبهاي كه زدن يا نزدنش تاثير چنداني در كاهش يا افزايش مخاطبان آن اثر نخواهد داشت! با اين حساب اشارهام به بخشي از سريال پدر گوارديولا تنها تاكيد بر آن بخش و حرفهايي است كه در آن صحنه زده شده است . حرفهايي كه ممكن است بعضيها آن را گل درشت، شعاري و سطحي بدانند. اما دروغ چرا، با آنكه سينماي مطلوبم با آنچه سعيد نعمتالله دنبال ميكند فاصله زيادي دارد، شخصيتها و رفتار بعضي از شخصيتهاي خلق شده توسط او را دوست دارم. ناگفته نماند اين دوست داشتن به معناي درست به بار نشستن شخصيتپردازي او نيست، بلكه آدمهاي حاشيهنشينِ او كه مرام و مسلك داشي دارند و ديالوگهاشان نوع خاصي از گفتوگو را ايجاد ميكند به دلم ميچسبد (لطفا اگر با باور و نگاهم موافق نيستيد، از اين دلچسبي چندان خشمگين نشويد و چون مخالف نظر شماست، نرنجيد . نفي ديكتاتوري و تلاش براي رسيدن به آزادي از پذيرش نظرات مخالف شروع ميشود. ديكتاتوري از جايي شروع ميشود كه گفتههاي مخالفان را بر نميتابي و اگر قدرت داشته باشي با تكيه بر اين اعتقاد كه خودت راست و درست ميگويي، دست جلوي دهان مخالف ديدگاهت ميگذاري و قلمش را ميشكني و خودش را به بند ميكشي!) شايد به خاطر همين است كه شخصيت بيوك (مهران مديري) و پدر گوارديولا (حميد فرخنژاد) و حتي زري (ستاره اسكندري) برايم تا حدودي جذاب است. اينكه در پايان سريال اين جذابيت به قطعيت ميرسد بيشتر به چرخش شخصيتها و سرانجامي است كه فيلمنامهنويس پدر گوارديولا (سعيد نعمتالله) برايشان رقم زده است. سرانجامي كه با افزايش نظارت بر سريالسازي و فيلمسازي گاه از دست فيلمنامهنويسان خارج و به سليقه ناظران مربوط ميشود. به خاطر همين استدلالهاي جذاب كلامي بيوك در صحنهاي كه شر را به خوبي ترجيح ميدهد و در مقابل دعوت برادرش (سيروس با بازي مهدي سلطاني) به پاك شدن و پاك ماندن، سريع و قاطع ميگويد استعداد رفتن به بهشت را ندارد. بايد منتظر ماند و ديد بيوك كه همانند جوكر (شخصيت فيلم شواليه تاريكي نولان – با بازي درخشان هيث لجر) براي بد بودنش دليل و منطق دارد، تا انتهاي سريال بر باورهاش معتقد ميماند يا با اصرار ناظرين به راه راست هدايت ميشود و استعداد بهشت رفتن پيدا ميكند.