«اعتماد» دليل مشخص نبودن پايان جنگ در اوكراين را بررسي ميكند
دورنماي جنگ بيبازگشت
محمدرضا ستاري
پس از گذشت يكسال و نيم از جنگ اوكراين و فارغ از تحولات مهمي كه در عرصه ژئوپليتيكي جهان صورت گرفته، يك چيز در ميان اغلب تحليلگران و كارشناسان وجه مشترك دارد؛ اينكه دورنمايي از پايان جنگ وجود نداشته و مشخص نيست كدام طرف به چه قيمتي پيروز خواهد شد؟ با اين حال در خصوص ادامه جنگ يا لزوم صلح، استدلالها كاملا متفاوت است؛ دلايلي كه هر كدام هم ريشه در تجربه گذشته دارد و در عين حال در برخي مواقع به دور از واقعيتهاي ميداني است.
چندي قبل مجله فارين افرز در گزارشي بلند به قلم يكي از اساتيد ارشد علوم سياسي پيشنهادهايي را به منظور پايان دادن به جنگ ارايه كرده كه اولويت آنها مبتني بر آتشبس و ترتيبات امنيتي ايالات متحده بود. در همين راستا بازخوردهايي كه اين مقاله گرفت، تقريبا در يكسري از نقاط مشترك بود؛ اينكه در حال حاضر هيچكدام از طرفين جنگ قادر به پيروزي نبوده و ادامه مقاومت اوكراين نيز صرفا با ارايه تسليحات بيشتر از سوي غربيها امكانپذير است. مساله بعدي نيز تضعيف پوتين در داخل روسيه بود؛ جايي كه با استناد به شورش گروه واگنر اين نكته مورد تاكيد قرار گرفته كه شواهد نشان ميدهد گروههاي ناراضي بالقوهاي در داخل روسيه عليه وي وجود دارند.
پيش به سوي ادامه جنگ
در اين ميان اما دورنماي نامشخص جنگ بر يك پايه مهم ديگر نيز قرار دارد؛ اينكه برخي مقامات و كارشناسان غربي، همصدا با اوكراينيها معتقدند مذاكرات دوجانبه و دستيابي به صلح در شرايطي كه 20 درصد از خاك اوكراين در اشغال روسيه است به معني چراغ سبزي به مسكو براي انجام حملات مشابه به ساير كشورهاي همسايه خواهد بود؛ چرا كه آنها مدعي هستند روسها همواره توافق مينسك را ناديده گرفته و هرگونه صلحي مستلزم خروج كامل آنها از خاك اوكراين خواهد بود. در واقع طبق گزارشي كه نشنال اينترست منتشر كرده، آنها كه طرفدار ادامه جنگ در برابر روسيه هستند، تاكيد دارند سرانجام و با گذشت زمان، روسها زير بار مقاومت اوكراين خم خواهند شد. به خصوص زماني كه اوكراينيها از لحاظ نظامي به خوبي تغذيه شوند زيرا شواهد نشان ميدهد كه تاكنون مانع پيروزي كامل اوكراين بر روسيه نبود هواپيماهاي جنگنده F-16 و موشكهاي دوربرد است. با اين حال موفقيتهاي اوليه اوكراينيها در اطراف كييف، خاركف و خرسون نشان دهد كه ماشين جنگي روسيه متوقف شده است. همچنين برخي ديگر در چنين شرايطي گوشه چشمي به سقوط پوتين دارند؛ بهطوريكه معتقدند هستند، تسلط پوتين بر امور داخلي روسيه پس از جنگ كاهش يافته و تكميلكننده اين پازل ادامه كمكهاي مالي و نظامي به اوكراين براي مقاومت در برابر سربازان روسيه است.
پيروزي به چه قيمت؟
با اين حال نشنال اينترست در ادامه گزارش خود تصريح ميكند: اين گمانهزنيها چندان هم قابل اعتماد و اتكا نيست زيرا نميتواند به اين موضوع پاسخ دهد كه پيروزي اوكراين با سلاحهاي غربي بر روسيه تضمينشده نيست و مسكو به رغم تمامي مشكلاتي كه در طول جنگ داشته نه تنها به پيشروي خود در برخي مناطق ادامه ميدهد، بلكه تلفات و خسارات سنگيني را نيز به اوكراينيها تحميل كرده است.
آنها همچنين اين نكته را ناديده گرفتهاند كه روسها علاوه بر كنترل بر حريم هوايي اوكراين، اخيرا نيز در انهدام و تصرف تجهيزات نظامي غربي مانند تانكهاي لئوپارد و خودروهاي جنگي برادلي موفق عمل كردهاند. بنابراين طولانيتر شدن جنگ، شايد به جاي فرسايش روسها به نفع ظرفيت نظامي- صنعتي آنها عمل كند. به همين دليل است كه تنها راه مقابله با روسيه از منظر برخي استراتژيستها، ورود نيروهاي نظامي غربي به جنگ مستقيم با روسيه است؛ امري كه به واسطه نفرت از پوتين، زيربناي سياست خارجي غرب را تشكيل داده و ايجاد يك پيشزمينه اوليه براي در پيش گرفتن مسيري واقعبينانه براي عبور از جنگ را دشوار ميكند.
در اين ميان هرچند كه برخي از تحليلگران پيشنهاد ميكنند كه ايالات متحده لازم است با تشكيل حلقهاي از كشورها، سياست خود را به ديپلماسي صلح متمركز كند، اما نه تنها تمركز كامل و مستقيم در دستگاه سياست خارجي امريكا براي توقف جنگ وجود ندارد، بلكه راهكارهاي ارايهشده نيز تاكنون چندان اميدي به نتيجهبخش بودن ندارند. راهكاري مانند آتشبس ميان دو كره، يا وضعيتي كه در سرزمينهاي فلسطيني وجود دارد. حتي برخي مدل بحران بالكان و آتشبس در اين مناطق را مدنظر دارند؛ در حالي كه ميدان واقعيت جنگ امروز ميان روسيه و اوكراين نشان ميدهد كه به احتمال زياد هيچكدام از مدلهايي كه ذكر شد نتيجهبخش نخواهند بود. در واقع وقتي راهكار اصلي پيروزي نهايي اوكراين و شكست پوتين به عنوان هدف نهايي باشد، بنا نهادن يك مبناي مذاكراتي براي رسيدن به توافق صلح پايدار، امكانپذير نخواهد بود.
در اين رابطه برخي استدلال ميكنند روي آوردن به يك ديپلماسي فراگير از سوي قدرتهاي بزرگ به خصوص امريكا و ايجاد روزنهاي براي مذاكره ميتواند نه تنها راهگشا بوده بلكه از خسارتهاي آينده و تلفات سنگين انساني جلوگيري كند، اما از سوي مقابل منتقدان و طرفداران ادامه جنگ تا شكست كامل روسيه، استدلال ميكنند كه پوتين نشان داده از چنين فرصتهايي براي تجديد قوا و آمادگي به منظور حمله دوباره استفاده كرده و حالا كه او در ميدان جنگ گرفتار شده بايد براي هميشه تكليفش را مشخص كرد. اين موضوع نه تنها بيانگر ديدگاههاي پايان تاريخ است، بلكه شواهد نشان ميدهد در ميان كارشناسان، مقامات و ديپلماتهاي غربي نيز بهطور گستردهاي طرفدار دارد؛ يك موقعيت مناسب براي خلاص شدن از شر پوتين؛ بدون توجه به اينكه جنگ ممكن است تا چه زماني ادامه داشته باشد و چه تعداد افراد قرار است در اين ميدان خونين جان خود را از دست داده و تحولات ژئوپليتيكي نظام بينالمللي را پر هزينه رقم بزنند.