رونوشت برابر اصل
محمود فاضلي
كتاب «رونوشت برابر اصل» كه به يادداشتهاي قاسم عابديني از رهبران پيكار در زندان از درون تشكيلات مجاهدين خلق و پيكار پرداخته و توسط احمدرضا كريمي تنظيم و ويرايش شده از سوي مركز اسناد انقلاب اسلامي منتشر شد. آنچه قاسم عابديني از رهبران پيكار در زندان از درون تشكيلات مجاهدين خلق و پيكار در يادداشتهايش آورده، دقيقا همان مطالبي است كه سالها از همه نيروها مخفي نگه داشته شد. نوشتههاي وي بيترديد روشنگر بخش مهمي از تاريخ معاصر است كه البته با تاخير بيش از چهار دهه، در دسترس عموم قرار گرفته است.
قاسم عابديني يكي از عمليات مهم نظامي كه او در آن شركت داشت، اعدام انقلابي سه مستشار نظامي امريكايي در ششم شهريور ۱۳۵۵ بود. پس از حملات پيدرپي ساواك به سازمانهاي سياسي در اين سال و از دست رفتن امكانات بسيار در سازمان مجاهدين، عابديني خود جزو يكي از كادرهاي شاخص سازمان در برونرفت از اين بحران پليسي بود.
وي در رابطه با حوادث سال 1357 ميگويد: «اين وضعيت تلخ و دردناك براي كساني كه سالها در حرف، از تودهاي شدن مبارزه ياد ميكردند سرنوشت عجيبي را ترسيم ميكند. در شرايطي كه داشت يك برگ خونين در تاريخ اين سرزمين ورق زده ميشد، مبارزين انقلابي اسير در تنشهاي «درون تشكيلاتي» و محصور در حصارِ حل مسائل سازمان گرفتار شده بودند و لااقل بازدهي يك توده عامي را هم نداشتند كه بروند در خيابانها اعلاميهاي پخش كنند، شعاري بدهند و سنگي براي سربازان رژيم پرتاب كنند. يكي از علتهايش شايد اين بود كه جنبش «خردهبورژوايي» بود و «پرولتاريا» در آن حضور نداشت و واضح بود وقتي كه «رهبر پرولتاريا» دستش بند و سرش گرم مسائل درونياش باشد، پرولتاريا هم لابد منتظر بود تا رهبرش فارغ شده دستورات لازمه را بدهد.
در 21 تير 1360 شمار قابل توجهي از مراكز فعاليتهاي سازمان پيكار از جمله تداركات، چاپ، جعل و الكترونيك، شناسايي و تصرف شد. در پي اين ضربه تعداد زيادي از اعضا و هواداران پيكار دستگير شدند كه عابديني يكي از آنها بود. بهرغم تاكيد رهبران پيكار بر رعايت شرايط امنيتي، ضربه دوم در بهمن 1360 گستردهتر بود و تمام سران سازمان پيكار دستگير و زنداني شدند. قاسم عابديني در 3 اسفند 1360 محاكمه و به اعدام محكوم شد. وي تا زمان اجراي حكم اعدام در 8 آبان 1363، به نگارش روابط درون تشكيلاتي مجاهدين خلق از بدو ورود تا چگونگي انشعاب و تشكيل سازمان پيكار و تحولات دروني آن پرداخت. يادداشتهاي وي بسياري از زواياي پنهاني و ناگفته محافل درون تشكيلاتي اين دو گروه را مشخص ميكند. عابديني قابليتها و صلاحيتهايي براي سازمان داشت كه موجب شد رده پس از مركزيت بشود و بهدليل استعدادش در نگارش يا نويسندگي، در اين زمينه نيز از وي بهرهبرداري شود.
عابديني از نزديك و بيواسطه، در جريان اموري قرار ميگيرد كه حتي تصور آن نيز از نظر او و ديگر اعضا، محال مينمود. زماني كه «حسين سياه كلاه» يكي از اعضاي اين گروه پردههايي از حقايق را براي وي كنار زد، مطالب ممنوع و طبقهبنديشده مربوط به مركزيت، براي عابديني افشا شد. بسياري از حوادث آن سالها بهخصوص سالهاي 1354 و 1455 در لفافهاي از كتمان و مخفيكاري سانسورگونه قرار گرفت و مركزيت هر نغمه مخالفي را سركوب ميكرد.
تراب حقشناس در كتاب خاطراتش قاسم عابديني را چنين معرفي ميكند: «قاسم عابديني كه به عنوان مسوول «كميته تهران» فعاليت ميكرد امكانات زيادي از جمله خانهها، امكانات مالي، اتومبيل و ... را كه جزو تداركات سازمان محسوب ميشد دراختيار داشت. او در مرحلهاي اين امكانات را بلوكه كرد و باعث دربهدري بسياري از كادرها و حتي برخي اعضاي مركزيت سازمان شد. اين مشكل به حدي رسيد كه وقتي مركزيت سازمان براي تشكيل جلسات خود نياز به محل امني داشت، جايي دراختيارش گذاشته نميشود. عابديني ميخواست در برابر تصميم مركزيت دال بر سلب مسووليت از او در ارتباط با كميته تهران، با بلوكه كردن امكانات، مركزيت را وادار كند كه او را در اين پست ابقا نمايد.» (از فيضيه تا پيكار، خاطرات تراب حقشناس، ص 664)
در يادداشتهاي خصوصي عابديني مطالبي كه سالها از همه نيروها مخفي نگه داشته شد، به رشته تحرير درآورده است. تصويري كه عابديني از فسادها به مفهوم اعم آن و انحرافات مركزيت خودكامه آن زمان ترسيم ميكند، بسيار تكاندهنده است. نوشتههاي وي بيترديد روشنگر بخش مهمي از تاريخ معاصر است كه در پاييز 1362 در زندان اوين نوشته شده است. كتاب 618 صفحهاي «رونوشت برابر اصل» شامل يازده بخش، اسناد، تصاوير و نمايه است.