• ۱۴۰۳ يکشنبه ۴ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5559 -
  • ۱۴۰۲ شنبه ۲۸ مرداد

۲۸ مرداد، ادبيات و روان جمعي ايرانيان

بازآفريني شر و جاي خالي قهرمان/ منجي

علي‌اصغر سيدآبادي

شايد نخستين‌بار كارل گوستاو يونگ اصطلاح ناخودآگاه جمعي يا روان جمعي را به كار نبرده باشد، اما او پيش و بيش از هر كس ديگري به اين موضوع پرداخته و درباره آن نوشته است، به ويژه از اين زاويه كه چگونه ساخته مي‌شود و چگونه مي‌توان بر آن آگاهي يافت و تغييرش داد.

پس از اينكه هيتلر با پشتيباني پرشور آلمان‌ها به قدرت رسيد و با تكيه بر اين پشتيباني در آلمان مرتكب جنايت‌هاي بسيار شد و جنگ جهاني دوم را راه انداخت و جهان را به‌هم ريخت، براي بسياري از انديشمندان اين پرسش پيش آمد كه چگونه همه ملت به پشتيباني او برخاستند و جنايت‌هاي او را عليه هموطنان‌شان و ديگران توجيه كردند يا در انجام آنها شريك شدند؟ هيتلر در تاريخ آلمان حادثه‌اي ناگهاني بود كه درخشيد و قلب‌ها را به تپش واداشت و سپس خاموش شد، در حالي كه زخم‌هايي كه او بر روان جمعي آلمان و اروپا و يهوديان گذاشته بود، هنوز مرهم نيافته است. پديده هيتلر شايد يكي از مهم‌ترين انگيزه‌ها براي مطالعه در زمينه روان يا ناخودآگاه جمعي بود و آثار زيادي در اين زمينه تاليف شده است. يكي از اين انديشمندان هانا آرنت بود كه آثارش در ايران نيز ترجمه شده است، اما آيا روان جمعي يك ملت فقط با ظهور چنين پديده‌هايي (ضد قهرمان) در زماني كوتاه و با چنان شور و هيجاني تحت تاثير قرار مي‌گيرد و تاثير مي‌گذارد؟

۲۸ مرداد و دكتر مصدق از پديده‌هايي است كه به‌رغم هزينه و كوشش حكومت براي ارايه روايتي مسلط و تاثيرگذار از اين رويداد، روان جمعي ايرانيان را تحت تاثير قرار داده است، اما در فرآيند اين تاثيرگذاري روندي كاملا متفاوت طي شده است. مصدق پس از شكست و زندان رفتن و حصر شدن و مرگش در روان جمعي ايرانيان دوباره‌ زاده شد. در اين زايش دوباره بيش از همه سانسور دوره پهلوي دوم، ادبيات سمبوليك، غياب او و جايگزين شدن جاي خالي‌اش در مقابله با شر نقش ايفا كرد.

 

روايت تاريخ رسمي و تاريخ جايگزين

كتاب‌ها و مطبوعات رسمي دوره پهلوي ۲۸ مرداد را قيام ملي مي‌خواندند و بر اساس تصويري كه ارايه مي‌كردند، پس از سركوب طرفداران مصدق و كشف سازمان حزبي افسران توده و برخي تحركات ديگر، كشور به دوره‌اي از ثبات سياسي رسيده است كه در آن املاك سلطنتي تقسيم شده، اصلاحات ارضي اجرا شده، برنامه توسعه عمران و توليد پيش مي‌رود و واحدهاي توليدي و صنعتي افزايش مي‌يابد و صنعت حمل و نقل با تاسيس هواپيمايي كشوري و توسعه راه‌آهن و راهسازي گسترش يافته است و امور بهداشتي و توسعه فرهنگ و دانشگاه با سرعت
پيش رفته است و با انقلاب سفيد تحولات اجتماعي گسترده رخ داده است. (شميم علي‌اصغر- صص ۹۴ تا ۱۶)

سناتور اشراف احمدي در كتابي با عنوان «دوازده سال در راه ساختن ايران نوين» ۲۸ مرداد را آغاز پيروزي‌هاي درخشان و بنيانگذار جنبش عميق و مثبت ملت ايران در راه ترقي و پيشرفت و تكامل مي‌داند و آن را رستاخيز عظيم ملي مي‌نامد و فاصله ۱۲ ساله از ۲۸ مرداد تا دي ماه ۱۳۴۱ را كه اصلاحات ارضي اجرايش شروع مي‌شود، ۱۲ سال كوشش در راه ساختن ايران نوين مي‌داند. (احمدي- ص ۱۰)

در روايت جايگزين كه قبول مردمي يافت و به روايت مسلط تبديل شد، ۲۸ مرداد كودتا خوانده مي‌شد، كودتايي كه نيروهاي دست راستي مخالف مصدق در داخل كشور، با همكاري امريكا و انگليس تدارك ديدند (كاتوزيان، ص ۲۷۶) كه به بازداشت و زنداني شدن مصدق انجاميد. در اين روايت پس از ملي كردن نفت ايران و پيروزي در دعواي حقوقي بين‌المللي اصلاحات داخلي را شروع كرد. شروع اصلاحات در داخل باعث شد كه نيروهاي مذهبي پشتيبان او در مجلس به صف مخالفانش بپيوندند. (آبراهاميان- ۳۳۹)

با اين حال روايت جايگزين روايتي يك‌دست نيست. به گمان همايون كاتوزيان سرنگوني دولت مصدق اجتناب‌ناپذير نبود. اگر مصدق اختلافات بر سر نفت را به پايان رسانده و در همان حال براي جلوگيري از قانون‌شكني نيروهاي چپ و راست كه با آزادي كامل عليه او فعاليت مي‌كرند، از قانون استفاده كرده بود، به احتمال زياد سر كار مانده بود. (كاتوزيان- ص ۲۷۷) اين پيشنهاد بسيار عجيب است در حالي كه امروز مي‌دانيم وقتي روز ۲۵ مرداد سرلشكر نصيري حكم عزل مصدق در دست توسط دولت بازداشت و گاردهاي سلطنتي همراهش خلع سلاح شدند و شاه و ملكه به بغداد گريختند، مصدق ديداري سرنوشت‌ساز با سفير امريكا داشت. در اين گفت‌وگو سفير امريكا به مصدق وعده داد كه در صورت برقراري دوباره نظم و قانون، امريكا به دولت مصدق كمك خواهد كرد. مصدق به ارتش فرمان داد تا خيابان‌ها را از تظاهرات‌كنندگان پاك كند. به بياني ديگر مصدق براي پراكندن پشتيبانان خود از ارتشي كه دشمنش بود، كمك گرفت. (آبراهاميان- ۳۴۴)

هر روايتي از نخست‌وزيري مصدق و سرنگوني دولت او را بپذيريم، در اين نكته نمي‌توان ترديد كرد كه اين سرنگوني يا شكست يكي از تاثيرگذارترين رويدادهاي سياسي ايران در روان جمعي ايرانيان است، اما اين تاثيرگذاري چرا رخ داده است؟

 

ادبيات و روان جمعي

حوادث بزرگي كه همه مردم را تحت تاثير قرار مي‌دهد معمولا هم متاثر از روان جمعي يك ملت است و هم بر آن تاثير مي‌گذارد. صف‌هاي بلند ستايشگران چهره‌هاي فاشيستي مثل موسوليني و هيتلر از نگاه ما تعجب‌برانگيز است، اما چنين صف‌هايي در روان جمعي ملت‌ها ريشه دارد. روان جمعي سرشتي ناخودآگاه دارد.

روان جمعي نيرويي برمي‌سازد كه مي‌تواند در قالب جنبش‌هاي توده‌اي؛ سازمان يافته و وحدت‌گرا؛ هم مي‌تواند ‌زاده و هم در خدمت توتاليتاريسم باشد.

با اين همه به نظر يونگ مي‌توان روان جمعي را شناخت و آن را اصلاح كرد يا از آن بهره برد. به نظر او ما ديگر نمي‌توانيم انكار كنيم كه واقعيت‌هاي پنهان ناخودآگاه، نيروهايي سرنوشت‌ساز هستند و آنها را نمي‌توان جزو نظام عقلاني جامعه گنجاند. (يونگ، ص ۱۸۶)

اگر قايل به روان جمعي باشيم، آيا روان جمعي هم دچار آسيب مي‌شود؟ آيا مي‌توانيم از اصطلاح‌هاي روان جمعي رنجور يا مجروح استفاده كنيم؟

جفري الكساندر از اين اصطلاح استفاده كرده است و اين نكته را افزوده كه در روان زخم جمعي (روان جمعي مجروح) اين خود واقعه نيست كه في‌نفسه در سطح اجتماعي آسيب‌زاست، بلكه برساخت اجتماعي آن در قالب خاطره جمعي را بايد مسبب دانست. بنابراين ما با اصطلاح ديگري با عنوان خاطره جمعي نيز رو به روييم و خاطره جمعي محصول تجربه جمعي مصايب يا شادي‌هاست.

او مي‌افزايد كه آسيب واقعه چيزي نيست كه به شكل طبيعي از نسلي به نسل ديگر ميراث برسد. روان جمعي مجروح خصيصه‌اي است كه به نحو اجتماعي پرداخته و منتقل مي‌شود. اين برساخت اجتماعي روان مجروح ممكن است همگام با واقعه پيش برود يا متاخر بر آن باشد (Alexander, 2004: 8 به نقل از خسروشاهي و منصوري)

اما به نظر فرويد فرآيندهاي رواني يك نسل به نسل بعدي انتقال مي‌يابد و هيچ نسلي قادر نيست تكانه‌هاي رواني‌اش را از نسل مابعد خود پنهان دارد. (Freud, 1913: 84 به نقل از خسروشاهي و منصوري)

اما اين تكانه‌هاي رواني يا زخم‌ها و رنجوري‌هاي روان چگونه منتقل يا برساخته مي‌شود؟

يكي از كاركرد‌هاي ادبيات انتقال اين زخم‌ها و رنج‌ها همچون ميراث نسلي به نسل ديگر يا برساختن آن با تبديل آن به تجربه مشترك ادبي است.

اين اتفاقي است كه پس از كودتاي ۲۸ مرداد در ايران رخ داد.

پژوهش‌ها و مقاله‌هاي بسياري درباره تاثير كودتاي ۲۸ مرداد بر شعر و ادبيات داستاني ايران منتشر شده است. محمد شمس لنگرودي در دوره‌بندي شعر نو، شعر پس از كودتا را واجد ويژگي‌هايي اختصاصي مي‌داند كه جلد دوم كتاب تاريخ تحليلي شعر نو را به اين دوره اختصاص داده است و تاثير كودتا را در شعر شاعراني مثل نيما يوشيج، فريدون توللي، نادر نادرپور، نصرت رحماني، مهدي اخوان ثالث، فريدون كار و برخي ديگر نشان داده است. (شمس لنگرودي- ص ۳۸ تا ۶۶)

همچنين حسن ميرعابديني در جلد اول صد سال داستان‌نويسي بخشي مفصل را به داستان پس از كودتا اختصاص مي‌دهد و عنوانش را مي‌گذارد: شكست و گريز.

او در اين بخش احساس شكست روشنفكران و نويسندگان را پس از كودتا تاثيرش را در ادبيات داستاني در آثار نويسندگاني چون بهرام صادقي، جلال آل‌احمد، غلامحسين ساعدي، احمد محمود، تقي مدرسي و بسياري ديگر بررسي مي‌كند و نتيجه مي‌گيرد كه مضمون‌هايي مرگ‌انديشي، بيهودگي، لذتجويي، اجتماع‌نگاري‌هاي شتابزده و اقليم و روستا در اين دوره فراواني بيشتري در داستان‌ها دارند. او همچنين از رونق پاورقي‌نويسي و شكل‌گيري افسانه‌هاي اجتماعي و داستان‌هاي اسطوره‌اي و داستان‌هاي زندگينامه‌اي به عنوان بخشي از اين تاثيرات ياد مي‌كند. (ميرعابديني- ص ۲۷۳ تا ۳۹۸)

اغلب اين پژوهش‌ها اين تاثير را در محدوده يأس و بدبيني و احساس شكست بررسي كرده‌اند. مثلا پژوهشي با عنوان بدبيني شاعران بعد از كودتاي ۲۸ مرداد نشان مي‌دهد كه فراواني موضوعاتي مانند عدم اتحاد و همدلي ميان آدم‌ها، دخالت بيگانگان در عرصه‌هاي سياسي، فرهنگي و اعتراض به جو اختناق زده و نا امن جامعه، روحيه يأس و نااميدي، شكست ترديد و پوچي در شخصيت‌ها و توصيف فضاي استبدادي و تيره جامعه پس از كودتا در شعرها بيشتر شده است. (احساني اصطهباناتي- ص ۲۷)

محمد جعفر ياحقي نيز از جايگزيني يأس و دلمردگي به جاي داشتن پشتوانه فكري و فلسفي، جنبه سياسي و اجتماعي داشتن، ادامه حيات تغزلي كه محصول آن شعرهايي غزلي و هوس‌آلود و فاقد ارزش اجتماعي بود، رواج انديشه غيرمذهبي و لاييك، توجه به ارزش‌هاي ظاهري و مادي زندگي، گسترش آفاق شعر به مسائل خارج از مرزهاي ايران و رواج مضمون‌هاي انساني مثل انعكاس جنايات جنگ، مساله ويتنام، تبعيض نژادي، همدردي با سياهان و محرومان سراسر گيتي مي‌داند. (احساني اصطهباناتي- ص۳۸)

تقريبا تمام كتاب‌ها و پژوهش‌ها درباره تاثير كودتا بر شعر و ادبيات يا ويژگي‌هاي ادبيات پسا كودتاست، اما درباره تاثير ادبيات پس از كودتا يا متاثر از كودتا در روان جمعي ما ايرانيان پژوهشي انجام نشده است.

 

چرايي تاثيرگذاري پديده مصدق

در روان جمعي ايرانيان

اگر بخواهيم صورت‌بندي از دلايل و عوامل تاثيرگذاري پديده مصدق را در روان جمعي ايرانيان پس از ۷۰ سال بررسي كرد برخي از عوامل و دلايل را مي‌توان چنين برشمرد :

۱. شخصيت ويژه مصدق و اجراگري فوق‌العاده او در ماجراي نهضت ملي شدن نفت و همچنين دادگاه. استفاده از ابزارهاي مختلف بياني حتي گريه و شوخي و خوابيدن و... در كنار ايستادگي در برابر قدرت خارجي و استبداد داخلي، سلامت اقتصادي، از دلايل توجه افكار عمومي به مصدق و تاثيرپذيري از او بود و كماكان در بخشي از جامعه هست.

محمدعلي موحد كه شايد كامل‌ترين كتاب‌ها را درباره پيش و پس از كودتا نوشته باشد، در كتاب؛ خواب آشفته نفت: از كودتاي ۲۸ مرداد تا سقوط دولت زاهدي؛ متن كامل محاكمه مصدق را آورده است. (موحد- ص ۱۶۱) و معتقد است: پيروزي كودتا به حضور فيزيكي مصدق در صحنه سياست پايان داد، اگرچه حضور معنوي او در فضاي سياسي ايران تا امروز پايدار و برقرار مانده است. محاكمه شتابزده مصدق برخلاف آنچه ترتيب‌دهندگان آن نمايش پنداشته بودند، آبرويي براي كودتاگران بار نياورد. راي دادگاه، مصدق را محكوم شناخت اما برنده‌ آن محاكمه كسي جز مصدق نبود. او در حافظه‌ مردم ايران تبديل به اسطوره شد و ماندگار گشت. (موحد- ص۲۵)

۲. حبس و حصر و مرگ

پس از ملي شدن نفت ايران و سرنگوني دولت مصدق، خانه او غارت و خودش بازداشت و محاكمه و محكوم به زندان شد و برخي از نزديكانش مانند دكتر فاطمي اعدام شدند. او پس از گذراندن بخشي از زندانش در خانه خود در احمدآباد حصر خانگي شد و در سال ۱۳۴۵ فوت كرد. يعني بيش از ۱۳ سال مجازات شد. اين مجازات از نظر مردم ظلم به او بود و همين ظلم خاطره او را زنده نگه داشت و او را به اسم رمزي تبديل كرد كه هر كس مي‌خواست عليه حكومت حرفي بزند، نام مصدق را بر زبان مي‌آورد و سراغش را مي‌گرفت.

۳. چهره‌هاي نمادين مخالف مصدق

يكي ديگر از دلايل صف مخالفان مصدق بود كه اغلب چهره‌هايي نمادين بودند و با صفتي تعريف شدني بودند. غير از محمدرضا پهلوي كه ديرتر از همه به كودتا رضايت داد، امريكا و انگليس مخالفان خارجي او بودند، برخي از درباريان و نمايندگان مجلس كه متهم به فساد و وابستگي به خارجي‌ها بودند از مخالفان داخلي بودند و در خيابان شعبان جعفري و دسته‌هايي از چاقوكش‌ها و بزن بهادرهاي تهران در سركوب مصدق و يارانش نقش ايفا مي‌كردند كه از همه نمادين‌تر بودند.

۴. سانسور

سانسور يكي ديگر از عواملي است كه به تاثيرگذاري مصدق كمك كرد. اگر نام او سانسور نمي‌شد، گفت‌وگويي درباره اشتباهات و افتخارات او در مطبوعات شكل مي‌گرفت و از دل اين گفت‌وگوها اسطوره ساخته نمي‌شد، اما سانسور باعث شد كه چنين گفت‌وگويي شكل نگيرد و فضا در غياب صداي مصدق به سمت انتقادها، توهين‌ها، ناسزاها و نكوهش‌ها و سرزنش‌هاي يك طرفه نزديكان دربار و حتي شخص شاه كشيده شده و همين به اسطوره‌سازي از مصدق كمك كند.

سپهر ذبيح كه در سال‌هاي ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۲ سردبير روزنامه باختر امروز (به مديريت دكتر حسين فاطمي) بود و پس از كودتا به امريكا رفت و به عنوان رييس دپارتمان علوم سياسي دانشگاه كاليفرنيا فعاليت كرد، مي‌گويد: رژيم شاه حساسيت زيادي به تحقيق درباره دهه پس از به قدرت رسيدن مجدد او نشان مي‌داد. تحقيقات پيرامون دو موضوع خاص، يعني جنبش كمونيستي ايران و حكومت ملي مصدق، يا محدود به شرح‌هايي بود كه با موافقت دولت تهيه مي‌شد و هزينه‌ مالي آن را مي‌پرداخت يا آثار كمونيستي و دست چپي بود كه توده‌اي‌هاي مهاجرت كرده به اروپا يا شوروي آنها را مي‌نوشتند.

در اوايل دهه ۱۹۶۰ رژيم ايران سياست سانسور شديد نسبت به پژوهش‌هاي مربوط به سياست ايران در دهه ۱۹۵۰ را كاهش داد. اين ملايمت تا اندازه‌اي ناشي از اعتماد به نفس فزاينده رژيم و تا حدودي بر اثر نخست‌وزيري علي‌ اميني بود كه سياستمداري نسبتا روشنفكر و آزادي‌خواه به شمار مي‌آمد، اما حتي در اين دوران نيز، رژيم از پژوهش‌هاي علمي درباره عصر مصدق خوشش نمي‌آمد و هراس داشت كه هرگونه روشنگري درباره دوران حكومت مصدق موجب شود كه احساس وفاداري نسبت به او از نو زنده شود. (ذبيح- ص ۱۷)

 

بازآفريني وضعيت شر و برجسته‌ شدن

جاي خالي نيروي خير

پس از دادگاه اول مصدق كه خبرها و گزارش‌هاي آن تا حدودي در مطبوعات منتشر شد و شيوه برگزاري‌اش چنان بود كه امكان انتقال دهان به دهان جزيياتش وجود داشت و احتمالا در اين انتقال‌ها شاخ و برگ هم بر روايت افزوده مي‌شد، نام مصدق و يارانش مشمول سانسور شد. بعد با شكل‌گيري ساواك در همان دهه سخت‌گيري‌ها افزايش يافت. همين ممنوعيت و سانسور به نقض غرض انجاميد .

عده‌اي از نويسندگان و روشنفكران پس از كودتا انگيزه‌هاي خود را از دست دادند و از مقاومت سر باز زدند و در صورتي كه قلم به نگارش برداشتند از گذشته نوشتند و از آنچه اتفاق افتاده بود گريزان شدند: بدين‌ترتيب آشفتگي و خفقان همه‌جانبه جامعه و فضاي فسرده اجتماعي و فرهنگي ايران باعث شد در ميان نويسندگان گرايش نوعي فرار از واقعيت پديد‌آيد، جمعي هم به دستگاه قدرت نزديك شدند. (تسليمي- ص ۱۰۰)

اما بخش ديگري از نويسندگان و شاعران و روشنفكران راه ديگري انتخاب كردند. از يك‌سو ادبيات به سمت نوعي سمبوليسم ادبي كشيده شد كه در آن با شبيه‌سازي فضاهاي اسطوره‌اي و افسانه‌اي و حتي ديني بدون نام بردن از شاه و دستگاه حاكم و مصدق فضايي سياه از وضع حاكميت تصوير مي‌شد كه مردم نشانه‌هايش را در مي‌يافتند، به ويژه كه به خاطره‌هاي جمعي تاريخي‌شان و فضاي ذهني‌شان نزديك بود.

مردمي كه هنوز روضه امام حسين(ع) گوش مي‌دادند، به راحتي مي‌توانستند هر ظلمي را در قالب امام حسين(ع)- يزيد بازتوليد كنند. حتي روشنفكران غيرمذهبي نيز متاثر از فضاي دوگانه‌انگاري كه اگر نگوييم بر ذهن ايراني سيطره دارد، مي‌توانيم بگوييم در مقاطعي از تاريخ سيطره داشته است و ذهن‌مان به پذيرفتن آن عادت دارد.

بسياري از پژوهندگان اديان دوره باستان ايران ازجمله گراردو نيولي كه كتاب‌هايش به فارسي ترجمه شده است، ثنويت يا دوگانه‌انگاري را ويژگي خاص دين ايرانيان ادوار باستان و ميانه مي‌داند. (نيولي، ۱۶۴) به نظر مسكوب نيز از اعصار كهن در انديشه‌ ايراني نوعي دوبني (ثنويت) ديده مي‌شود. (مسكوب- ص ۶۵)

پژوهشگران دوگانه‌انگاري در سنت سياسي ايران را متاثر از موارد زير مي‌دانند:

گزاره‌هاي كلامي مشروعيت‌ساز در سنت سياسي ايران باستان

عقايد اسلامي در قرون نخستين

سنت اقتدارگرايي دوره ميانه اسلام

منازعه اجتماعي سده نوزدهم ميلادي

دگرديسي امر سياسي در دوران مشروطه

خصم‌گونگي نظم سلطاني و گفتار شاهي در رويارويي با شريعت در دوره پهلوي اول و دوم (حاجي‌زاده- ص ۳۵)

با اين همه چنين قضاوتي با يافته‌هاي جديدتر پژوهشگران همخواني ندارد و ما در طول تاريخ با دوره‌هاي متفاوتي رو به رو بوده‌ايم، دوره‌هايي كه در آن تنوع فرهنگي نسبي وجود داشته و دوره‌هايي كه تنوع فرهنگي سركوب شده است. در دوره‌هايي كه تنوع فرهنگي سركوب شده است، انديشه دوبني تقويت شده است، زيرا معمولا استبداد فرهنگي به دو قطبي شدن جامعه مي‌انجامد.

چنان‌كه شاكد در كتاب؛ تحول ثنويت: تنوع ديني در عصر ساساني: نشان مي‌دهد به‌رغم وجود ثنويت در ادياني چون زرتشتي و مانوي دست‌كم در اواخر دوره ساسانيان تنوع ديني در ايران حاكم بوده است. (شاكد- ص ۱۹) اين موضوع را مي‌توان در كتاب رويدادنامه خوزستان هم ديد كه از زبان سرياني ترجمه شده است. اين كتاب هم نشان مي‌دهد كه دست‌كم در دوره حمله اعراب مسلمان به ايران چنين تنوع ديني وجود داشته. همچنين منابع ديگري نيز از وجود تنوع ديني در برخي از مقاطع تاريخي حكايت دارند، مثلا مقاطعي از دوره عباسيان.

وجود چند خط در ميان، دوگانگي و تنوع هم از امكان تغيير حكايت مي‌كند و هم از عادت ذهني ما به دوگانه‌انگاري به دلايل مختلف.

نوع برخورد با دكتر مصدق پس از كودتا و سانسور حاكم باعث شد كه در ادبيات با بهره‌گيري از شبيه‌سازي‌ها از متون اسطوره‌اي، ديني و افسانه‌اي در قالب سمبوليسم رايج شاه به عنوان شر و حكومت به عنوان وضعيت برآمده از شر بازآفريني شود.

در پژوهشي موضوعات بازتاب يافته در داستان‌هاي پس از كودتا عبارتند از:

فقر

بيكاري

طلاق

دغل بازي

گلايه از روزگار و بي‌توجهي مسوولان

عدالت

انتقاد از سياست و سياستمداران

خودكفايي

انتقاد از غرب‌زدگي

انتقاد از دستگاه‌ها و ادارات دولتي

انتقاد از وضع اقتصادي

انتقاد از ظلم به رعيت (البته توسط ارباب) (قبادي- ص ۱۲۳)

تمام اين موضوعات امكان دوگانه‌سازي را به مخاطب مي‌دهد. با اين حال به نظرم نقش اصلي را در ساختن ذهنيت ايراني و عامل موثر در روان جمعي ايران در آن روزگار كه هنوز رسانه‌ها فراگير نشده بودند، شعر بود. شعر به دليل جايگاهش در سنت ادبي ايران و همچنين آسان‌خوان بودنش، رازآلودگي‌اش و امكانات بيشترش براي تاويل و تفسير بيشتر مورد اقبال قرار مي‌گرفت به ويژه در پرداختن به جاي خالي منجي/ قهرمان.

در آن چون امكان نام بردن از مصدق نبود، جاي خالي منجي/ قهرماني كه قرار است شر را از بين ببرد، جايگزين او شد. جاي خالي منجي/ قهرمان يا غياب قهرمان/ منجي آن‌قدر اهميت يافت كه وقتي رفته رفته پس از فوت مصدق و تغيير ذايقه سياسي مردم اوضاع تغيير كرد، آن جاي خالي كماكان در روان جمعي ايرانيان ماندگار بود و به نظرم نقش مهمي در حوادث بعدي ايفا كرد.

براي اينكه از ذهنيت نويسندگان برجسته آن روزگار آگاه شويم، بد نيست به برخي نتايج پژوهشي درباره نگاه نويسندگان و شاعران از خلال نامه‌هاي‌شان نگاهي بيندازيم.

در اين پژوهش ۸۵۹ نامه بررسي شده است كه جلال آل‌احمد، سيمين دانشور، احمد شاملو، فروغ فرخزاد و علي شريعتي نوشته‌اند.

بيشترين فراواني نامه‌ها سال ۱۳۳۲ است با ۲۲۷ نامه. سال‌هاي بعد به ترتيب ۱۰-۸-۱۹-۱۰ و باز در سال ۱۳۴۱- ۲۱۱ نامه است و دوباره كم مي‌شود.

از نظر موضوعي بيشترين نامه درباره سياست است با فراواني ۴۰۰ نامه و بعد آثار ادبي با ۲۹۰ نامه و بعد مجلات با ۲۵۶ و ابراز هيجان با ۲۳۰ و موضوعات ديگري مثل هنر و فرهنگ (۲۰۶) اوضاع اقتصادي (۱۵۹)، اديان (۱۴۵) بهداشت و سلامت (۱۱۶) انواع ادبي (۱۱۱) اخلاق (۱۰۴).

يكي از موضوعات هم روان‌رنجوري است كه در ۴۶ نامه به آن اشاره شده است. درست است كه نسبت به موضوعات ديگر نوشتن از اين موضوع كمتر بوده، اما اگر دقت كنيم، خواهيم ديد كه تقريبا تمام نويسندگان نامه با اين موضوع درگير بوده‌اند، اما شايد در گفتن از اين موضوع در آن روزگار با محذوريت‌هايي رو به رو بوده‌اند.

در نامه‌هاي سياسي احزاب با فراواني ۱۵۴ سياستمداران با فراواني ۱۰۰ و نخست‌وزير با فراواني ۴۶ و انقلاب با ۲۲ رهبران سياسي با ۱۸ در صدرند و سازمان امنيت هم با فراواني ۶ در پايين فهرست است كه احتمالا به دلايل رعايت امنيتي از آن كمتر حرف زده‌اند.

زيرمجموعه روان‌رنجوري افسردگي با ۱۹ اضطراب با ۱۶ و فشار رواني با ۱۱ قرار دارند. (حاجي‌زين‌العابديني و ديگران- صص ۷۸-۹۶)

نتايج اين پژوهش زواياي مختلفي را روشن مي‌كند، اما مهم‌ترين آن سياسي بودن نويسندگان است. آنان حتي بيشتر از نوشتن كه شغل و اعتبار آنان است درباره سياست حرف مي‌زنند كه طبيعي است اين ترجيح در نوشته‌هاي‌شان هم اثر بگذارد.

منابع در دفتر روزنامه موجود است

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون