يادداشتي براي پنج شب كرگدن خواني
زهرا مشتاق
ما ترسيدهايم و از فراواني حجم ترس به كلماتي پناه ميبريم كه در پس آن خود را روايت كنيم. مرور روزگاري كه گويا بيشتر از هميشه از اعتبار و جايگاه انسانيت و اخلاقيات تهي است. ابزارآلات جنگي، دمي خاموشي ندارد و جنگ سرد در كسوت زنان و مردان خوش پوش با لبخند و ژستهاي شيك، نسخه هم را ميپيچند. گويا پشت لبخند هر سياستمداري، هيولاي درندهاي است كه پيكر بيحس شده مردم تحت امر خود را ذرهذره ميبلعد و ما فكر ميكنيم آن آخرين و ترسناكترين اتفاق هنوز رخ نداده است. آن اتفاق در درون و بيرون، جايي كه زندگي ميكنيم، مراوده داريم، ميان ريخت و پاش خانه و اجتماعمان، چون حيواني وحشي خزيده و همهچيز به تاراج رفته است. تبديل شدن آدمها به كرگدن، پايانيترين و دردناكترين بخش استحالهاي است كه ميتوان در فرايند آن تسليم خوي حيواني و تهي از هر گونه معناي انساني شد. استحالهاي كه نتيجه جامعهاي از هم گسيخته است كه روساي ارشدش نتوانستهاند آمايش سرزمين خويش را تحت يك حكمراني مطلوب قرار دهند. كرگدن نتيجه فروپاشي انسانيت، هجو، خستگي و نهايت پوچي آدميزاد از همهچيزهايي است كه تعريف انسانيت و انسان بودن در گرو آن معنا ميشود. انسانهايي كه تبديل به كرگدن ميشوند و حالا چه اهميتي دارد كه كرگدن آسيايي باشي يا آفريقايي، يك شاخ داشته باشي يا دو شاخ. تباهي آدمي را فراگرفته است و بارقههاي اميد تبديل به زبانههاي سوزان آتش شده است. هنر ميتواند زاده روزگار خويش باشد. برآيند زمانهاي كه در آن زيست كرده، فرياد توده و مردم مصيبتزدهاي كه خود نيز قربانيان جامعه خويشند. و هنر، تمام هنرها، خاستگاهي ميشود براي بروز نمادين ستمهاي صورت گرفته و روانهاي به جان آمده، پيكرهاي شكنجه شده و بدنهاي ناشناس به خاك سپرده شده. هنر، اگر در خدمت قدرت قرار نگيرد، ميتواند قويترين نورافكني باشد كه بر تمام جهان و آدمهايش بتابد و تاريكترين پستوها را نيز بنمايد. ويژگي پنج شب كرگدن خواني، مرور ترجمههايي است كه طي چند دهه اخير درباره يكي از مهمترين نمايشنامههاي اوژن يونسكو كه البته از جمله برترين و شاخصترين نمايشنامههاي جهان است، برگزار ميشود. مروري كه ميتوان در آن، به تفاوت نوع ترجمهها، زبان و بيان به كار رفته در انتقال مفاهيم و كليت نمايش، براي مخاطب فارسيزبان توجه كرد. قدرمسلم، كارگردان اثر نيز با انتخاب چنين متني از ميان صدها آثار نمايشي، به يقين به تاثيرگذاري اين نمايشنامه در اين دوره خاص از زيست و حيات اجتماعي، آكاهي و اشراف داشته است. اگر به هر دليلي امكاني براي نمايش كامل اين نمايشنامه وجود نداشته است، اما همين خوانش كه توسط بازيگران حرفهاي تئاتر اجرا شده است؛ نفس گرفتن شناگري است غوطهور شده در اقيانوسي احاطه شده در توفان!