هيوا مافي
او نامش سعيد دقيقي است؛ سكاندارِ جنتلمن و كاربلدي كه پس از آنكه در دوران بازيگرياش معادلات را بههم ميريخت و يادگار امام را با هر شليكش منفجر ميكرد، حالا با به تن كردن كت و شلوار مربيگري به اعجوبهاي در فوتبال ايران بدل شده است. لشكري تكنفره كه پس از قلع و قمع تمامي ركوردها و جوايز درست جايي كه ده، پانزده كيلومتر بيشتر به جاده ليگ برتر نمانده بود، سريع چشمش زدند و براي زمين زدنش ورق تخلف بازيكن نيمكتنشين و بيتاثير تيمش را بيرون كشيدند و ۳ امتيازها را دومينووار از تيم او كم كردند. اين چهره لايق و تازهوارد به ليگ برتر كارش را وقتي با منفي شش امتياز شروع كرد به قدري عاصي شد كه عربدهاش چنان تا آسمان قزوين رسيد كه استاندار اين استان مجبور شد با رايزنيها و لابيهايش ۳ امتياز كسر شده تيم او را برگرداند. همين سبب شد انگيزه دوباره به رگهاي شاگردان جوان سعيد تزريق شود تا در اولين ديدار هفته سوم يقه شاگردان الهامي را بدجور بگيرند و همه بدخواهان خود را ساكت كنند. دكتر سعيد دقيقي چهرهاي كه عمدتا او را جدي و با ديسيپلين يافتيم چنان لب خط بعد از به ثمر رسيدن گلهاي دوم و سوم سرمست بود كه به قول خودش: «ميخواستيم از قزوين تا رفسنجان را برقصيم». كساني كه در كار آناليز و تحليل ليگ كاركشتهاند، از ابتدا خوب اين را ميدانستند كه سعيد اين همه راه را از آزادگان به ليگ برتر نيامده كه بخواهد زود برود و بساط را جمع كند. دقيقي كه ابتداي فصل با توجه به امتياز منفي ۳ مقابل نام تيمش در خطر بود حالا با نمايش ديشب ثابت كرد ارتش او هيچگاه در خطر نيست بلكه خود خطر است...
حالا ما او را تلفني و سوار بر اتوبوس تيم شاد و شنگولش يافتهايم و در شب سربلندياش چند سوال از او پرسيديم:
سعيدخان فكر كنم به گوشت رساندهاند كه هواداران تيفوسي تيمت حالا به خيابانها ريختند و قزوين را روي سرشان گذاشتند، حست به اين آدرناليني كه در شهرت تزريق كردي، چيست؟
بله خيلي همه خوشحاليم. اما اين تازه اولين نوربالايي بود كه تيم من براي ديگر تيمها زد. ما هفتههاي اول و دوم در شوك و اندوه امتيازات كسر شده بوديم كه امتيازات را از كف داديم وگرنه چرا نبايد توقع نمايشهاي زيبا از تيمي كه همه ركوردهاي تاريخ ليگ يك براي اوست و بازيكنانش بمب انگيزهاند، داشت؟! انشاءالله كه بعد از هر بازي تيمم جوانان قزوين روي هوا باشند.
در قوت تيمت شكي ندارم اما تيمهاي الهامي بعضي اوقات كه روي فرم نيستند باختهاي سنگين به جاي ميگذارند، اين باخت آنها هم از جنس آن باختهاست يا تيم تو امشب خيلي غوغا كرده؟
مسيها هميشه در ليگ تيم قلدري بودند و مهرههاي خوبي هم در بساط دارند. آنها چنان دست به نقد و لارج در خريد بازيكنند كه 4-3 بازيكني كه از جمع اين تيم در ليست من بود هيچ جوره نتوانستيم هيچكدام را جذب كنيم. پولي كه مس به آنها ميداد سه برابر سقف ما بود. سهبرابر! مثلا ما خواستيم به عنوان گلر لك را بگيريم و پيشنهاد حوالي ۵ تومن به او داديم ولي چنان قرارداد سنگيني داشت كه اصلا نميشد بيايد. ساكت هم مربي بسيار توانمندي است. هوادار را پارسال دهم كرد كه بدك نيست، نساجي را قهرمان حذفي كرد، تراكتورسازي را نيز. همچنين سالهاي زياد در كنار فيروز كار كرده و چند و چون كار را ياد گرفته. امكانات فوقالعاده هم در دست دارد، ولي ما بازي تاكتيكي و بينقصي ارايه داديم.
به قول گزارشگر بازي فصل پيش ملوان -سپاهان كه ميگفت: «ملوان آنقدر هم لازم نيست خوب بازي كنه» تيمت براي بردن آنقدر نياز به حمله نداشت ولي انگار انرژي مهارنشدني در ساق بازيكنانت بود، چرا؟
انگار تيم عقده كرده بود از ظلمي كه اين همه مدت كمرش را خم كرده بود. انگار اين فشار و بحران بايد بعد از چند بازي تخليه ميشد و بازيكنان ميبايست با انرژي مضاعف و كار تاكتيكي به اين برد ميرسيدند.
درست است كه سه امتيازت را پس دادند ولي باز هم شامل كسري امتياز هستي. اين براي هر مربياي سخت است چه برسد به تو كه تازهكاري. چرا زياد دربارهاش حرف نميزني؟!
اميدوارم كه باشگاه سايپا پرونده را به سمتي ببرد تا بتوانيم رقابت عادلانهتري در ليگ برتر داشته باشيم. اين واقعا ناجور است كه تا اينجا بهتر از تقريبا ده تيم ليگ كار كرده باشي ولي باز هم تيمت در پايين جدول پرسه بزند، ولي من سعيد دقيقيام! خودم را هميشه از گودالهاي زندگي بيرون كشيدهام. اگر امتياز بازنگشت هم نميگذارم آب در دل تيمم تكان بخورد. با نمايشهاي جذابمان به جايگاهي ميرسيم كه ديگر كسي ياد آن ۳ امتياز نيفتد.
اينستاگرام و تلگرام را كه ميچرخم بعضيجاها نوشته شده كه مالكيت تيم به تو اولتيماتوم داده بابت نتايج تيم، اين واقعي است؟!
چه اولتيماتومي؟ اين واقعا يك جوك است. بعضي پيجها وكانالها هستند كه اخلاق را گذاشتهاند پشت در و در را هم بستهاند كه اين كارهايشان ته نامردي است. خبرنگاران معمولا زحمتكش و بيحاشيهاند ولي مهره گنديده در هر قشري بالاخره پيدا ميشود. مني كه از يكطرف شمسآذر رده هفدهمي ليگ يك را تحويل گرفتم و سال بعدش قهرمان تحويل دادم و از طرف ديگر دو نمايش قابل دفاع در ليگ برتر نشان دادم كلمه اولتيماتوم نبايد در كنار اسمم بيايد، چون وقتي كه ميآيد واقعا مسخره است. من به اين بياخلاقيها و زردنويسيها عادت كردم،ولي خوب شد هرچه بود امشب با اين نمايش تيمم چك زيبايي بر دهان ياوهگويان زدم.
راستي دوتيتر براي اين مصاحبهات در نظر داشتم كدام بهتر است به نظرت بزنم؟ «دقيقي: چك خوبي بر دهانشان زدم» يا «دقيقي: شمسآذر در نزد با لگد آمد»؟
يكي از يكي زيباتر است ولي تيتر اول دقيقا حس و حال من بعد از برد در هفته سوم است.