اميرحسين بريماني
تئاتر «این آب آشاميدني نيست» از 26 مرداد در پرديس تئاتر شهرزاد شروع شده و تا اواخر شهريور ادامه دارد. اين اجرا كه بر اساس نمايشنامهاي از وودي آلن به همين نام است، به رابطه سياسي كشوري كمونيستي با امريكا ميپردازد. خانوادهاي امريكايي به كشوري كمونيستي مسافرت ميكنند. آنجا به اين خانواده تهمت جاسوسي ميزنند و دستگيرشان ميكنند. در گفتوگو با طاها محمدي، كارگردان نمايش به دنبال پاسخ به اين پرسش بودهايم كه آيا متن وودي آلن سوگيري سياسي دارد؟ در جايي از متن آمده: «شش سال پيش از دست پليس كمونيستي فرار كردم و اينجا پناهنده شدم. در آن سوي اين ديوارها چهار ميليون كمونيست قصد جان مرا داشتند.» از طرفي هم ميدانيم وودي آلن اصلا كسي نيست كه امريكا تقديس كند يا بخواهد از دولتها ستايش كند اما در متن لحظههايي هست كه ميتوان ردپاي سياست كلي امريكا براي نفي كمونيستها را ديد. به نظر ميآيد وودي آلن زرنگي كرده و در عين اينكه امريكاييها را احمق نشان داده، هدف كلي امريكا براي نفي كمونيستها را هم دنبال كرده. نظر كارگردان را در اين باره هم پرسيدهام.
در اجراي شما كه البته طبق متن وودي آلن است، امريكاييها توسط كمونيستها به گروگان گرفته ميشوند؛ به حدي كه مجبور شوند به سفارت امريكا در آن كشور فرار كنند. فكر ميكنيد وودي آلن تصوير بدي از كمونيستها نشان داده؟
نه اينطور فكر نميكنم كه صرفا كمونيستها را بد نشان داده باشد كه البته اين كار را كرده اما اصلا امريكاييها را مقدس نكرده، بلكه هر دو طرف را نقد كرده. يعني سياست دولتها را نقد كرده. او نشان ميدهد كه سياست چطور گريبان مردم عادي را ميگيرد.
فكر ميكنيد جايي نيست كه نيت اصلي خودش را نشان بدهد و جانبگيري كند؟
نه به آن صورت ولي نميتوانم انكار كنم كه كمونيستها را بدتر نشان ميدهد. مثلا يك جايي هست كه ميگويد كشيشي از خود همان كشور كمونيستي هست كه از ترس كمونيستها خودش را در سفارت امريكا پنهان كرده و جالب اينجاست كه كشيش خودش را با كارهاي مسخرهاي مثل شعبدهبازي سرگرم ميكند و جرات ندارد خودش را به مردم نشان بدهد. بنابراين رد نميكنم كه كمونيستها را سياه نشان ميدهد، اما اصلا نميتواني بگويي امريكاييها مثبتند و آنها منفي. بنابراين ترجيح ميدهم، بگويم نمايش دارد سياست همه دولتها را نقد ميكند و نه صرفا سياست كمونيستها.
متن را به اصطلاح ايرانيزه كردهايد يا با همان اسامي و فضا اجرايش كردهايد؟
بله، به قول شما يك مقدار ايرانيزه شده.
يعني اسامي را هم عوض كرديد؟ چون اين خيلي باعث ايراني شدن متنهاي خارجي ميشود.
نه، اسامي همان است، اما جاهايي از كار را كه ارجاعي به سياستهاي جزيي دولتهاي امريكا و آن كشور كمونيستي دارد، ايراني كردم و با يكسري شوخيها با سياستهاي دولت خودمان جايگزينش كردم. ببينيد تم همه كارهايي كه تا به حال كردهام، سياسي - اجتماعي است. يعني دغدغهاش را دارم و اينجا هم نميخواستم فقط متني از وودي آلن را روي صحنه برده باشم، بلكه چون حس كردم با اين نمايش ميتوانم خودمان را هم نقد كنم، انتخابش كردم. جداي از اين دغدغه خودم، بعضي شوخيهاي متن اصلي را فقط امريكاييها ميفهمند و براي ما ملموس نيست، پس لازم بود كه براي مخاطب ايراني خودمان تغييرشان بدهم.
داريد در پرديس تئاتر شهرزاد به صورت رسمي اجرا ميرويد و اين، يعني مجوز داريد. اين شوخيها كه ميگوييد لابد تند نيستند كه اجازه اجرا گرفتي.
ببينيد، به شرايطي كه الان داريم، اشاره كردهام اما تا جايي كه ميتوانستم. در ارشاد هم به مشكلي برنخوردم. من سال پيش قبل از ماجراهاي شهريور اين اجرا را آماده كرده بودم، بازبيني رفتم و مجوز گرفتم اما به خاطر مسائلي كه پيش آمد اجرايش نكردم. امسال ارشاد سختگيرتر شده و براي همين كمي متن را تغيير دادم كه بتوانم اجرا بگيرم. قبل از اينها هم من اين كار را در سالن سپند اجرا كرده بودم و حالا تصميم گرفتم برويم شهرزاد مجددا اجرا كنيم.
سالن سپند از رونق افتاده و آن شور سابق را ندارد. اينطور نيست؟
بله كم شد. سال پيش مديرش ميگفت من مشكلات را حل كردهام اما...
اجراهاي اشكان خطيبي هم نتوانست رونق مستمري به سپند بدهد؟
براي خود اجراهاي اشكان سالن شلوغ ميشد، اما كليت سالن رونق نگرفت. اصلا بگويم كه سپند همان موقعي كه علي پاليزداري آنجا را به اسم تماشاخانه پاليز اداره ميكرد، رونق داشت و بعدا ديگر نه. مديريت جديد مشكلات مالي زيادي با بانك داشت و نتوانست جان دوبارهاي به سالن بدهد. الان در تماشاخانههاي خصوصي همين پرديس شهرزاد خوب است و در سالنهاي دولتي هم ايرانشهر.
البته در سالنهاي دولتي نبايد سالن مولوي را جا بگذاريم، چون فكر ميكنم مولوي هميشه رونق خودش را حفظ كرده.
دقيقا، مولوي كه سالن خوبي است، اما از ژانر خاصي حمايت ميكند و آن، اجراهاي دانشجويي يا اجراهاي آلترناتيو است. خيليها هستند كه معروف ميشوند و بعد دوباره برميگردند مولوي اجرا ميكنند، چون به قول شما مولوي، هميشه مولوي است.
شنيدم كه در چند اجراي شما اتفاقات عجيبي افتاد. ميخواهيد به آن بپردازيم؟
ببينيد، يكسري آدمها داريم كه فكر ميكنند خيلي روشنفكرند يا -نميدانم- شايد فكر ميكنند خيلي حاليشان است و باهوشند و از آن طرف فكر ميكنند كه گروه اجرايي نادان و احمقند. اينها ميآيند يك دفعه وسط اجرا بلند ميشوند، يك حرف بدي ميزنند و ميروند. ما يك صحنه حسي داشتيم كه من بايد در آن ضجه ميزدم. تماشاگر از روي دشمني يا نميدانم چي، يك حرف بسيار زشتي زد، رفت و همه حس آن صحنه ما را خراب كرد. انگار كه داريم در قرن نوزدهم زندگي ميكنيم كه مردم به اجراگران گوجه پرت ميكردند. نميدانم اين ديگر چه جرياني است كه چند سال است در تئاتر ما راه افتاده. آدم اگر از يك كار خوشش نيايد هم حداقل احترام را ميگذارد و تا آخر نمايش صبر ميكند و بعد ميرود نظرش را در تيوال يا در مطبوعات مينويسد كه اين كار به اين دليل بد بود اما اين را كه وسط اجرا به بازيگران بياحترامي ميشود، درك نميكنم. البته بهتر اين است كه وقتي صحنه تاريك ميشود به آرامي برود بيرون، نه اينكه وسط صحنه برود و در سالن را بكوبد.
مورد مشابهي هم بوده. مثلا بهار سال پيش از يكي از اجراها شكايت شد. ماجرا اين بود كه يكي از تماشاگرها رفته بود به مركز شكايت كرده بود كه در اين كار از الفاظ ركيك استفاده ميشود. در صورتي كه اصلا اينطور نبود و نميدانيم چرا اين اتفاق افتاد.
بايد از آدمي كه اين كار را ميكند، شكايت بشود. يك خانمي بعد از اجرا آمده بود سر بازيگر من داد ميزد حرفهاي بيربطي ميزد و ميپرسيد اصلا منظور شما از اين اجرا چه بوده. خب، اين چه رفتاري است؟ اين آدم حداقل شعور را به خرج نداد كه جيغ و داد نزند و خستگي را در تن بازيگر ما نگذارد! اين رفتارها عجيب است. كاش ياد بگيريم نقد كنيم و هر چه ميخواهيم در قالب نقد بگوييم نه با اين رفتارها. واقعا معني اين رفتارها را درك نميكنم. ما شش ماه تمرين كردهايم. دكور ساختهايم. خرج كردهايم و عمرمان را گذاشتهايم و بعد، آدمهايي ميآيند و معلوم نيست با چه انگيزهاي چنين رفتارهايي ميكنند.
نميتوانم انكار كنم كه وودي آلن در اين نمايشنامه كمونيستها را بدتر از امريكا نشان ميدهد. مثلا يك جايي هست كه ميگويد كشيشي از خود همان كشور كمونيستي هست كه از ترس كمونيستها خودش را در سفارت امريكا پنهان كرده و جالب اينجاست كه كشيش خودش را با كارهاي مسخرهاي مثل شعبدهبازي سرگرم ميكند و جرات ندارد خودش را به مردم نشان بدهد
تم همه كارهايي كه تابهحال كردهام، سياسي - اجتماعي است... جاهايي از كار را كه ارجاعي به سياستهاي جزيي دولتهاي امريكا و آن كشور كمونيستي دارد، ايراني كردم و با يكسري شوخيها با سياستهاي دولت خودمان جايگزينش كردم
من سال پيش قبل از ماجراهاي شهريور اين اجرا را آماده كرده بودم، بازبيني رفتم و مجوز گرفتم اما بهخاطر مسائلي كه پيش آمد اجرايش نكردم. امسال ارشاد سختگيرتر شده و براي همين كمي متن را تغيير دادم كه بتوانم اجرا بگيرم