• ۱۴۰۳ دوشنبه ۵ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5577 -
  • ۱۴۰۲ دوشنبه ۲۰ شهريور

عيسي كلانتري در گفت‌وگو با «اعتماد» از تبعات خطرناك اخراج اساتيد، پروژه نفوذ و كاسبان تحريم مي‌گويد

تندروها، نفوذي‌اند نه استادان دانشگاه

مشكل مراد طاهباز در جريان تبادل زندانيان با امريكا حل شده است

مهدي  بيك اوغلي

ايرانيان در شرايطي نيمه نخست سال 1402 را پشت‌سر مي‌گذارند كه همچنان ابهامات و پرسش‌هاي فراواني درخصوص چشم‌انداز آينده پيش روي كشور قرار دارد. موضوعاتي چون اخراج استادان دانشگاه، خروج نخبگان از كشور، قانون جديد انتخابات و... دورنماي متفاوتي از نگراني را پيش روي افكار عمومي ايرانيان گشوده است. در اين ميان تحليلگراني وجود دارند كه معتقدند جريان نفوذي در كشور در حال ضربه زدن به منافع ملي ايرانيان است. جرياني كه با اتخاذ رويكردهاي افراطي تلاش مي‌كند خود را به نهادهاي داراي نفوذ نزديك سازد و در عين حال زمينه اتلاف و خروج منابع انساني، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي را فراهم سازد. جرياني كه در زمان دولت روحاني از آنها ذيل عنوان «كاسبان تحريم» ياد شد و تصويري از نحوه فعاليت‌هاي آنها در بخش‌هاي مختلف ترسيم شد. عيسي كلانتري، فعال سياسي و يكي از دولتمردان كشور در برهه‌هاي مختلف ازجمله چهره‌هايي است كه معتقد است، برخلاف ادعاي طيف‌هاي راديكال، براي دنبال كردن پروژه نفوذ نبايد ردپاي آن را در ميان نخبگان دانشگاهي، افراد متخصص و پژوهشگران جست‌وجو كرد؛ بلكه كلوني‌هاي اصلي نفوذ در كشورمان افراد، جريانات و گروه‌هايي هستند كه به اشكال گوناگون برخلاف منافع ملي كشور رفتار مي‌كنند. هر جرياني كه در برابر رفع تحريم‌ها مقاومت از خود نشان بدهد، زمينه خروج استادان دانشگاهي و افراد متخصص از كشور و مهاجرت را فراهم سازد و در برابر توسعه مناسبات ارتباطي با جهان پيراموني مانع‌تراشي كند، دانسته يا ندانسته ذيل اهداف دشمنان بازي مي‌كند. «اعتماد» در ادامه گفت‌وگو با چهره‌هاي سياسي و دانشگاهي، اين بار سراغ عيسي كلانتري رفته تا درباره موضوعات مختلف كشور بحث و تبادل نظر كند. كلانتري گريزي هم به ماجراي زنداني شدن فعالان محيط‌زيست مي‌زند و از حل مشكل مراد طاهباز در جريان توافق بر سر تبادل زندانيان مي‌گويد.

 

وضعيت سياسي و اجتماعي كشور را در فاصله 5 ماه مانده به انتخابات مجلس دوازدهم چطور مي‌بينيد؛ آيا زمينه‌هاي لازم براي افزايش مشاركت فراهم است؟

كاملا مشخص است كه مردم نسبت به قانون جديد انتخابات و وضعيت سياسي، اقتصادي و اجتماعي كشور ناراضي هستند. برخي افراد و جريانات سياسي كه همواره در آوردگاه‌هاي انتخاباتي گذشته از مشاركت بالاي مردم در انتخابات شكست خورده‌اند، احساس مي‌كنند با انتخابات حداقلي است كه امكان استمرار حضور در نهادهاي قدرت را دارند. همين گروه‌ها هستند كه قانون جديد انتخابات را تصويب كرده و تلاش مي‌كنند از طريق مشاركت حداقلي حضور خود را تداوم بخشند.

اما عالي‌ترين مقام كشور بارها تاكيد داشتند كه انتخابات بايد مشاركتي، آزاد، سالم و رقابتي برگزار شود. رهبري در انتخابات 1400 هم در واكنش به ردصلاحيت علي لاريجاني و برخي ديگر از چهره‌هاي سياسي اصلاح‌طلب و ميانه‌رو خواسته بودند از اين افراد دلجويي شود.

فكر مي‌كنم برخي افراد و جريانات تنها به حضور در قدرت فكر مي‌كنند و آينده كشور براي‌شان فاقد اهميت است. اما نهايتا اين ملت هستند كه مسير را مشخص كرده و صداي خود را به گوش مسوولان و دولتي‌ها مي‌رسانند. پاسخ اين سوال شما را مردم پاي صندوق‌هاي راي مي‌دهند. اگر مشاركت بالايي در انتخابات ثبت شود، معناي خاص خود را دارد و اگر مشاركت حداقلي و اندك باشد، اين پيام را در خود دارد كه مردم از شرايط رضايت ندارند. البته همان‌طور كه قبلا اشاره كردم براي برخي افراد و جريانات موضوع مشاركت مردم در انتخابات اهميتي ندارد؛ حميد رسايي اخيرا از كمتر شدن ميزان مشاركت در انتخابات استقبال كرده و اين روند را به نفع جريان همسوي خود دانسته است. اين طيف تندرو موافق انتخابات حداكثري نيستند و همين افراد و دوستان‌شان هستند كه قوانين محدودساز را تصويب مي‌كنند. در واقع اين جريان فكري به دنبال انتخاب افراد همسو هستند و براي آنها شايسته سالاري و تخصص‌گرايي معنايي ندارد.

اخيرا واژه خالص‌سازي در فضاي سياسي كشورمان زياد استفاده مي‌شود. طيف‌هاي تندرو از طريق خالص‌سازي به دنبال تصفيه گسترده نيروها در حوزه‌هاي سياسي، اقتصادي، مدني و اخيرا هم حذف اساتيد دانشگاهي هستند. اين روند خالص‌سازي براي كشور چه تبعاتي دارد؟

اين روند هم روي ديگر سكه كاهش مشاركت در انتخابات است. در حوزه سياسي اين خالص سازي با ردصلاحيت‌ها نمايان مي‌شود. در حوزه آموزشي و تخصصي در قالب اخراج استادان برجسته. استادان سطح بالا و زبده به اجبار مجبور به ترك دانشگاه‌ها مي‌شوند و جايگزين‌هاي آنها هم افراد غيرمتعارفي هستند كه هيچ ربطي به دانشگاه ندارند. اين روند نوعي استحاله فرهنگي و دانشگاهي است. واژه خالص‌سازي كه براي نخستين‌بار توسط علي لاريجاني بيان شده، اشاره به همين تلاش‌هاست. اين روند محدودكننده برآمده از يك جهت‌گيري فكري افراطي است. گاهي اوقات در حوزه سياسي به شكل ردصلاحيت‌ها بروز مي‌كند. در حوزه رسانه‌اي به شكل توقيف رسانه‌ها، در حوزه‌هاي اجتماعي به شكل قوانين محدودكننده، در بخش ارتباطات با فيلترينگ و... و در بخش تخصصي در شكل و شمايل اخراج استادان دانشگاهي ظهور و بروز مي‌يابد. خروجي آن براي كشور هم خسارت‌بار است و ايران را از پيشرفت و رشد دور مي‌سازد.

مجلس دوازدهم در شرايطي قرار است تشكيل شود كه كشور با ابرچالش‌هاي بسياري روبه‌رو است. شما مهم‌ترين چالش‌هاي پيش روي كشور در شرايط فعلي را چه مواردي مي‌دانيد؟

به نظرم يكي از مهم‌ترين اقداماتي كه بايد در دستور كار مجلس آينده قرار بگيرد، كنار گذاشتن برنامه هفتم توسعه است. اين برنامه 5 ساله نه در راستاي نيازهاي مملكت و نه مبتني بر اولويت‌هاي كشور است. به نظرم اگر دولت عاقلي در كشور روي كار بيايد و اراده پيشرفت در حاكميت شكل بگيرد، ظرف 3 سال مي‌توان بر مشكلات جاري موجود در كشور مانند بيكاري، تورم، فقر و... فائق آمد، اما مشكلي كه نمي‌توان به راحتي از آن عبور كرد، از بين رفتن منابع پايه كشور است. وقتي خاك كشور فرسوده و شور شد، آب كشور دچار استهلاك شد، زمين‌ها در استان‌هاي مختلف دچار نشست و گسست شدند و... به اين راحتي نمي‌توان اين مشكلات را حل كرد. دهه‌ها و قرن‌ها بايد بگذرد تا برخي مشكلات اينچنيني رفع شوند. وقتي منابع آبي كشور بخار شد و به هوا رفت و منابع آب از 140 ميليارد مترمكعب 3 دهه قبل به حدود 90 ميليارد متر مكعب رسيد و روند اتلاف منابع همچنان ادامه دارد، ديگر تنها فرهنگ و تمدني باقي نمي‌ماند و كشور به يك سرزمين متروكه بدل مي‌شود. پس از اين مرحله روند مهاجرت‌هاي داخلي و خارجي شكل مي‌گيرد و قلمروي تاريخي ايران كه بيش از 7 هزار سال تمدن سازي و افتخار دارد، از ميان مي‌رود. بررسي كنيد، ببينيد طي 30 سال اخير با منابع كشور چه رفتاري شده است. پدر منابع درآمده و براي نسل‌هاي آينده چيزي باقي نمانده است. ببينيد با درياچه اروميه چه رفتاري شده، با تالاب‌ها، مراكز زيست محيطي و... اين روند تخريب با قانون برنامه هفتم توسعه تشديد مي‌شود. اميدوارم اين برنامه تصويب نشود، چراكه معتقدم اگر تصويب شود، چيزي از ايران به عنوان يك قلمروي فرهنگي و تمدني و تاريخي باقي نخواهد ماند.

شما به موضوع مهاجرت‌هاي گسترده داخلي و خارجي اشاره كرديد. براساس آمارها روند مهاجرت‌هاي داخلي و خارجي بسيار زياد شده است. متخصصان ايراني در حوزه‌هاي پزشكي، پرستاري، فناوري‌هاي نوين، برنامه‌نويسان، صاحبان استارت‌آپ‌ها، تكنسين‌ها و... در حال خروج از كشورند. ضمن اينكه به دليل مشكلات زيست‌محيطي مثل كمبود آب و... ايرانيان ساكن در مناطقي چون خاش، ايرانشهر و... راهي مناطق شمالي و شمال‌غربي كشور مي‌شوند. افزايش اين مهاجرت‌ها چه آورده‌اي براي آينده كشور دارد؟

وقتي نيروهاي متخصص داخلي در كشور جايگاهي ندارند. وقتي به دلايل مختلف براي نيروهاي كيفي جامعه پرونده‌سازي مي‌شود و استادان مرجع كنار زده مي‌شوند؛ طبيعي است كه انگيزه افراد براي مهاجرت بيشتر شود. برخي افراد و جريانات اساسا تصور مي‌كنند كشور به نيروهاي متخصص نيازي ندارد، چراكه اين طيف‌هاي تندرو به توسعه اعتقادي ندارند. وقتي اعتقاد به توسعه وجود نداشته باشد، طبيعي است كه تخصص هم معناي خود را از دست مي‌دهد. موضوع، يك، دو دوتا چهارتاي ساده است؛ يك نيروي PHD متخصص در دانشگاه‌هاي ايران با حقوق ماهانه 15 ميليون تومان (300 دلار) به كار گرفته مي‌شود، بعد براي اين نيرو مشكلات فراواني ايجاد شده، سبك زندگي موردنظر او به رسميت شناخته نمي‌شود و انگ‌هاي فراواني به او زده مي‌شود، بنابراين طبيعي است، تلاش براي مهاجرت ميان نيروهاي نخبه ايراني فزوني بگيرد. در ايران حقوق‌ها به ريال است و هزينه‌ها به دلار. نرخ مرغ، گوشت، ماهي و بسياري از اقلام مصرفي ديگر در ايران به دلار است اما حقوق‌ها به ريال پرداخت مي‌شود. بنابراين افراد نه از نظر اقتصادي و نه از منظر اجتماعي، ارتباطي و... انگيزه‌اي براي حضور در ايران ندارند و به محض باز شدن منفذي براي مهاجرت، از ايران خارج شده و تخصص خود را دراختيار ساير كشورها قرار مي‌دهند.

شما تجربه به كارگيري يكي از اين نيروهاي متخصص (كاوه مدني) ذيل مجموعه خود را داشتيد. مي‌فرماييد ازسوي طيف‌هاي تندرو پس از اين تصميم چه فشاري متوجه شما شد؟

كاوه مدني يكي از نيروهاي متخصص و وطن‌پرست ايراني بود كه تنها با هدف خدمت وارد ايران شد. اما گروه‌هاي تندرو كه تحمل استفاده از اين نيروها را نداشتند و احساس مي‌كردند با ورود اين نيروها مردم متوجه تفاوت در عملكردها و كيفيت‌ها مي‌شوند، هر تلاشي كردند تا براي حضور نيروهاي نخبه در كشور مانع‌تراشي كنند.

برخورد با اين چهره‌هاي نخبه و متخصص به بهانه نفوذ (يا جاسوسي) اين افراد در مراكز كليدي كشور صورت مي‌گيرد. با اين ديدگاه موافقيد؟

پروژه نفوذ، بسيار پيچيده است. برخلاف ادعاهايي كه مطرح مي‌شود، تجربه نشان مي‌دهد، برنامه دشمنان براي نفوذ از طريق مراكزي صورت مي‌گيرد كه بيشترين رفتارهاي افراطي را از خود نشان مي‌دهند. بزرگ‌ترين ضربه به ايران را افرادي مي‌زنند كه در برابر حضور و فعاليت افراد نخبه، متخصص و كارآمد در حوزه‌هاي مختلف مانع‌تراشي مي‌كنند. اتفاقا نفوذي‌ها كساني هستند كه اجازه نمي‌دهند ايران از همه ظرفيت‌هاي انساني، ارتباطي، اقليمي و... خود براي رشد و پيشرفت استفاده كند. اين موضوع فقط مختص ايران نيست؛ بيشترين تمركز كشورها براي تضعيف رقبا
در راستاي جذب دانشمندان، نخبگان و متخصصان آن جامعه است. اگر اين پيش‌فرض را درنظر بگيريم در آن صورت افرادي كه با تصميمات و اعمال خود باعث خروج نخبگان، استادان، فرهيختگان و متخصصان را از كشور فراهم مي‌كنند در زمين دشمن بازي مي‌كنند. اين عوامل هستند كه اجازه نمي‌دهند نيروي نخبه از ساير كشورها وارد كشور شوند و اجازه نمي‌دهند استادان و متخصصان ايراني در كشورشان بمانند.

در زمان انعقاد برجام، واژه «كاسبان تحريم» در ادبيات سياسي كشور رايج شد؛ ترجيع‌بندي كه تلاش مي‌كرد، رابطه ميان برخي افراد و جريانات با تحريم‌ها، اعمال محدوديت‌ها و فيلترينگ و... را تشريح كند. مي‌توان ارتباطي ميان اين نفوذي‌ها و كاسبان تحريم تصور كرد؟

حتما ارتباطاتي ميان كاسبان تحريم و محدوديت‌هاي اخير وجود دارد. وقتي تصميم‌گيري‌هاي كلان در راستاي منافع درازمدت كشور نباشد، طبيعي است كه عوامل نفوذ در آن نقش‌آفرين باشند.

در زمان شما گروهي از فعالان محيط‌زيستي دستگير شدند و هنوز از پرونده آنها گره‌گشايي نشده است. سرنوشت اين افراد را چطور ارزيابي مي‌كنيد؟

از ميان اين افراد، ظاهرا مشكل مراد طاهباز در جريان تبادل زندانيان با امريكا حل شده است. اما 7 نفر باقي مانده از ابتدا مشخص بود كه تقصيري ندارند. وزير اطلاعات دوران آقاي روحاني با صراحت اعلام كرد و گزارش داد كه اين افراد جاسوس نيستند؛ اما برخي افراد و گروه‌ها به اتهام جاسوسي اين افراد را بازداشت كرده‌اند. بندگان خدا، نزديك 6 سال است كه دستگير شده و در زندان هستند. حتي اگر حكم 7 سال زندان اين افراد را هم لحاظ مي‌كرديم با گذشته يك‌سوم يا دوسوم مدت محكوميت‌شان مي‌بايست آزاد مي‌شدند؛ اما من سر در نمي‌آورم چرا اين افراد هنوز زنداني‌اند. عجيب اينكه فردي مثل اكبر طبري با اين حجم از تخلفات آزادانه بيرون بود، اما اين افراد كه به جز خدمت به محيط‌زيست و كشور كاري ديگر نكرده بودند، هنوز زنداني‌اند. اميدوارم هرچه سريع‌تر درباره اين افراد اطلاع‌رساني شده و زمينه آزادي آنان فراهم شود.


     مشخص است که مردم نسبت به قانون جدید انتخابات و وضعیت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور ناراضی هستند
     اگر مشارکت بالایی در انتخابات ثبت شود، معنای خاص خود را دارد و اگر مشارکت حداقلی و اندک باشد، این پیام را در خود دارد که مردم از شرایط رضایت ندارند
     استادان  سطح بالا و زبده به اجبار مجبور به ترک دانشگاه‌ها می‌شوند و جایگزین‌های آنها هم افراد غیرمتعارفی هستند که هیچ ربطی به دانشگاه ندارند
     منابع آب کشور از 140میلیارد مترمکعب 3دهه قبل به حدود 90 میلیارد متر مکعب رسیده است
     در صورت ادامه این روند کشور به یک سرزمین متروکه بدل می‌شود و قلمروی تاریخی ایران که بیش از 7هزار سال تمدن‌سازی  و افتخار دارد، از میان می‌رود
     کاوه مدنی یکی از نیروهای متخصص و وطن‌پرست ایرانی بود که تنها با هدف خدمت وارد ایران شد، اما گروه‌های تندرو او را تحمل نکردند
     وقتی تصمیم‌گیری‌های کلان در راستای منافع درازمدت کشور نباشد، طبیعی است که عوامل نفوذ در آن نقش‌آفرین باشند
     فردی مثل اکبر طبری با این حجم از تخلفات آزادانه بیرون بود، اما  فعالان محیط‌زیست که به جز خدمت به محیط‌زیست و کشور کاری دیگر نکرده بودند، هنوز زندانی‌اند

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون