• ۱۴۰۳ دوشنبه ۵ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5577 -
  • ۱۴۰۲ دوشنبه ۲۰ شهريور

درباره نمايش «آوينيون» به نويسندگي و كارگرداني حسن معيني

اقتدارزدايي از مكبث بيچاره

محمدحسن خدايي

حال‌وهواي تجربي نمايش «آوينيون» بر مدار «تمرين-اجرا» مي‌چرخد. گروهي جوان تلاش دارند اقتباسي تازه‌ از نمايشنامه «مكبث» آماده كرده و در جشنواره آوينيون اجرا كنند. اين «تمرين-اجرا» كه تنش‌هاي پيدا و پنهان گروه اجرايي را آشكار مي‌كند، مكبثي است در كنار آب‌هاي گرم خليج فارس با همان زبان محلي و مناسبات آشنا. اجراگران با نام‌هاي واقعي خويش بر صحنه حاضر شده و مدام مجبور مي‌شوند گفتار تحكم‌آميز كارگردان كمابيش اقتدارگراي نمايش را تحمل كنند. اين كارگردان كه عبدالحميد گودرزي نام دارد مدام بر تفاوت اجراي خويش با نمايشنامه شكسپير تاكيد كرده و خودآيين بودن اثرش را گوشزد مي‌كند. گويي به شكل استعاري، «جبّاريت» نه در بازي امير جوشقاني يا همان مكبث نمايش كه بيشتر در اطوارهاي جناب كارگردان بروز مي‌يابد. منتقدان ادبي در باب نمايشنامه شكسپير نوشته‌اند كه چگونه در تراژدي مكبث، حسادت، شكاكيت، سوءظن و قدرت‌طلبي است كه اين جهان خونبار و ناعادلانه را ساخته است. پادشاهي كه مدام از طريق «خواهران جادو» از آينده هولناك خويش خبردار شده و در تمناي مديريت آن است. بنابراين بيش از آنكه به واقعيت جهان اعتماد كند به پيشگويي‌هاي عجيب و غريب خواهران جادو پناه مي‌برد. از ياد نبريم كه چگونه سرنوشت اسكاتلند با ذهنيت شكاك مكبث، گرفتار ترور و جنايت‌هاي وحشتناكي شد. في‌الواقع شكسپير در تراژدي مكبث روشن نمي‌كند كه آيا خواهران جادو واقعي هستند يا زاييده ذهن بيمار مكبث. اما مساله اينجاست كه افراد بي‌گناهي، از دل اين پيشگويي‌ها به قتل مي‌رسند و واقعي يا خيالي بودن خواهران جادو در سرنوشت تلخ آنان تاثيري ندارد.
نمايش آوينيون تلاش دارد مساله فرادستي و فرودستي، بين يك گروه تئاتري را عيان كند. رابطه‌اي سلسه‌مراتبي كه مبتني است بر اقتدارگرايي كارگردان و اقتدارطلبي بازيگران. اما اين ساختار معيوب نمي‌تواند تا انتها ادامه يابد و اين وضعيت نابرابر به هر حال تغيير خواهد كرد. اوج اين دگرگوني با رقص طولاني و نفسگير امير جوشقاني يا همان مكبث نمايش اتفاق مي‌افتد كه با اجراي مراسم آييني زار، شكلي از امكان رهايي و رستگاري را در مقابل دستورات كارگردان ممكن مي‌كند. اما پرسش اين است كه دليل شكل‌يابي اين ساختار معيوب چيست و چرا مي‌تواند اين مقدار تداوم ‌يابد. نمايش آوينيون تذكر مي‌دهد كه دليل اصلي اين ماجرا، تمايل بازيگران براي حضور در يك جشنواره معتبر بين‌المللي تئاتري است آن هم به هر قيمت و خفتي. به ديگر سخن، هر دو بازيگر مكبث و لدي‌ مكبث كه گويا عاشق يكديگر هستند، براي تضمين حضور خود در جشنواره آوينيون، تصميم مي‌گيرند از طريق نزديك شدن بازيگر ليدي مكبث يا همان مليحه بقايي به كارگردان و اغوا كردن او، موقعيت خويش را در اين سفر خارجي تثبيت كنند. اما در اين مسير دشوار، كارگردان بازي ديگري آغاز مي‌كند و بازيگر مكبث در آستانه حذف شدن قرار مي‌گيرد. پاسخ بازيگر مكبث به اين وضعيت، تروماتيك است و تا حدودي خلاقانه. به هر حال «آوينيون» اسم رمز موفقيت و كاميابي است براي اين دو نفر و مقدمه‌اي براي دل‌ كندن از وضعيت اينجا و اكنوني و همچنين امكان مهاجرت به سرزمين‌هاي دست‌نيافتني. 
 حسن معيني در مقام نويسنده و كارگردان، با رويكردي متا-تئاتري به فرآيند توليد يك تئاتر تجربي، تمناي نزديك شدن به تئاتر دانشگاهي را دارد. اما به تمامي نمي‌تواند راديكال بودن اثرش را تا نهايت منطقي‌اش ادامه دهد. اين مشكل از آنجا آغاز مي‌شود كه گروه اجرايي تصميم مي‌گيرد همه‌ چيز را در مقابل چشمان خيره تماشاگران، بيان كند تا امر نامكشوفي باقي نماند. في‌المثل قسمت‌هايي از اجراي بازيگران از صحنه خارج مي‌شوند و يك فضاي تهي را مي‌سازند، اما اجرا ترجيح مي‌دهد روايت كردن را همچنان از طريق دوربين‌هاي مداربسته براي تماشاگران ادامه دهد. اين افراط در نشان دادن همه ‌چيز، تماشاگران را منفعل مي‌كند و راه را بر تخيل‌ورزي آنان مي‌بندد. نتيجه اين استراتژي روايي، سهل‌الوصل شدن فرآيند دريافت و تفسير است. البته اين غايت اجرا نيست و گاهي روابط علت و معلولي كنار گذاشته مي‌شود و اجرا در ساحت آيين‌بودگي ادامه مي‌يابد. در اين لحظات است كه تجربه يك امر تماشايي ممكن مي‌شود. لحظاتي كه بدن‌ها تا حدودي از نظم نمادين رها شده و در همراهي با زبان و موسيقي محلي، يك آيين جمعي را مي‌سازد. در اين دقايق اميدبخش است كه جبّاريت مكبث، اقتدارگرايي كارگردان و صدالبته اقتدارطلبي بازيگران كنار رفته و تجربه‌اي از برابري، به ميانجي مشاركت در ساختن يك آيين امكان‌پذير مي‌شود. انتهاي نمايش را به ياد آوريم كه چگونه بازيگر نقش مكبث، بعد از كنار گذاشته شدن توسط كارگردان، در ميانه صحنه مي‌ايستد و بي‌وقفه مي‌رقصد و فضاي صحنه را تسخير كرده و تا حدودي استعلا مي‌بخشد. نمايش آوينيون در اين لحظات است كه به اجرايي تجربي و زيباشناسانه بدل مي‌شود. مشكل اما اينجاست كه اين دقايق لذت‌بخش، چندان روي تماشاگران گشوده نيست و آنها اين اجازه را نمي‌يابند كه در صورت تمايل، صندلي‌هاي خود را ترك كرده و در اين اجراي آييني، با حضور بدني خود مشاركت كنند. نمايش آوينيون از اين باب، گشوده به امكان حضور تماشاگران نيست.  به لحاظ اجرايي، نمايش آوينيون، لحظه تحقق خود را مدام به تعويق مي‌اندازد. اين قبيل اجراها كه از دل تئاتر دانشگاهي دهه هشتاد و نود بيرون آمد، مدت‌ها مورد استقبال گروه‌هاي پيشروي تئاتري بود، اما بيش از اندازه مصرف و مستعمل شد تا به امري محافظه‌كارانه بدل شود. اين روزهاي پرتنش از نظر اجتماعي و سياسي، فرم‌هاي تئاتري تازه‌اي را مي‌طلبد كه امر نو را فراخواند. فرم‌هايي خلاق و انتقادي در مواجهه با زمانه‌اي كه در آن زندگي مي‌كنيم و راه رهايي و رستگاري را نمي‌يابيم. نمايش آوينيون شكلي از توليد تئاتر را بازتاب مي‌دهد كه بر مدار نابرابري است و اولويتش حضور در جشنواره‌هاي بين‌المللي. تئاتري با اعتماد به نفس كاذب كه هر متن كلاسيك را دلبخواهانه ساخت‌شكني مي‌كند و از قضا با عدم اعتماد به نفس لازم در مقابل ديگري بزرگ يا همان جشنواره معتبر غربي، خود را مدام از نگاه غربي به تماشا مي‌نشيند. نمايش آوينيون دردنشان يك وضعيت بغرنج تاريخي است: سرگردان ميان ادغام و انزوا در نظم جهاني؛ اما نه به اندازه محلي بودن و نه به كفايت جهاني شدن. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون