• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۱ شهريور
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5582 -
  • ۱۴۰۲ سه شنبه ۲۸ شهريور

نگاهي به آثار هنري نها الراضي در كتاب «يادداشت‌هاي بغداد»

هنر در روزهاي جنگ

گروه هنر و ادبيات

ستون «هنرهاي تجسمي در آينه فرهنگ مكتوب» از اين پس هر هفته در صفحه هنرهاي تجسمي منتشر خواهد شد. در اين ستون مطالبي با موضوع بازتاب هنرهاي تجسمي در كتاب‌ها و به‌طور كلي فرهنگ مكتوب مي‌خوانيد. 

نسيم خليلي*

«يادداشت‌هاي بغداد» با عنوان فرعي «روزنوشته‌هاي زني در جنگ و تبعيد» يادداشت‌هاي داستانوار و خوش‌خوان يك هنرمند عراقي است در بحبوحه جنگ‌هايي كه حيات اجتماعي مردم عراق را دستخوش تغيير و فرسايش و اندوه كرده بود. يادداشت‌هاي هنرمندي آواره اما عاشق و شيفته زندگي، وطن و آفرينش در فاصله سال‌هاي 1991 تا 2003؛ نها الراضي سال‌ها در گستره هنر به آفرينش دل سپرد، «نمايشگاه‌هاي بسياري در لندن و گالري‌هاي خاورميانه برپا كرد و هنر سراميك را با كاشي‌هاي ديواري‌اش كه آينه و موجوداتي در آن تعبيه كرده بود، پرتره‌هاي سفالي از دوستانش، ظروف و زيربشقابي‌ها، به حد اعلايش رساند. سراميك‌هاي نها با آن رنگ‌هاي فوق‌العاده درخشان و اصيل، مزين به نقش‌مايه‌هاي فرهنگ عربي بودند به علاوه، در آنها ارجاعاتي هم به هنر تاريخي بين‌النهرين بود.» اما آثار هنري او در روزهاي جنگ در عراق، از جنگ اول خليج فارس تا حملات امريكا، يك ويژگي دلنشين و تامل‌برانگيزي دارد كه گالري هنري اين هنرمند جنگ‌زده را از ديگر گالري‌هاي مرسوم در جهان متمايز مي‌كند؛ او در تنگناي اقتصادي سال‌هاي جنگ و تحريم، به شكلي نمادين، مواد و متريال اثر هنري خودش را از ميان سنگ‌ها و نخاله‌ها و قطعات ماشين‌ها فراهم مي‌كند؛ «اسم اين نمايشگاه را «هنر تحريم» مي‌گذارم. همه مجسمه‌ها، همه خانواده‌هاي آدمك‌ها را از سنگ و قطعات ماشين (مانند اگزوزهاي خراب و صداگير اگزوز كه وقتي صداگير خودم را براي تعمير برده بودم جمع‌شان كردم) درست كرده‌ام كه خيلي بامزه شده. كله‌ها سنگ‌هاي رنگ‌آميزي‌شده است و بعضي‌هايشان به راحتي جدا مي‌شوند.» و در ادامه مي‌پرسد كه آيا اين آثار به اين شكل، تاييدي بر واقعيت كنوني عراق نيستند؟ او در جاي ديگر باز ضمن اشاره به روند ساخت آثار هنري‌اش مي‌نويسد: «كريشتف گفت ممكن است همه صداگيرهاي ماشين‌هاي سفارت را باز كند و به من بدهد، چون همه‌شان بايد عوض شوند. خوشم مي‌آيد ماشين‌ها را محض خاطر هنر اوراق كنم.» و در نهايت با همين خرت و پرت‌هاي بلامصرف است كه نها اثر هنري‌ درخشانش را مي‌آفريند، با مشقت فراوان و كار هرروزه: «مثل سگ دارم كار مي‌كنم، دست‌هايم در بدترين وضعيت ممكنند؛ با اين همه لوله‌هاي بزرگ و آهن‌پاره‌ها، آدم واقعا رنگي‌پنگي مي‌شود. سلاح كشتار جمعي من حاضر است و فردا برايش چشم مي‌گذارم. واقعا مرگبار شده. شايد اسمش را بگذارم «مخلوق كشتار جمعي» يا حتي خلاصه‌تر «ويرانگر».» ويرانگر در يك گالري به نمايش درمي‌آيد و پيشنهاد براي نمايش آن به خارجي‌ها هم هست: «غازي ديروز آمد و فكر كرد جالب مي‌شود اگر «ويرانگر» را به هتل رشيد بدهم تا خارجي‌ها و رولف اكئوس هم آن را ببينند. بهش گفتم اين مجسمه قطعات سوئدي هم دارد؛ پنج قطعه از ولوو امل!» رولف اكئوس كه سياستمدار سوئدي و رييس كميسيون ويژه سازمان ملل بود در خلع سلاح‌هاي كشتار جمعي عراق، اثر هنري نها را نمي‌بيند اما اين اثر هنري راه مي‌كشد به سمت واقعيت‌هاي تلخ تاريخ: «ويرانگر را به مزرعه سميرا برديم. وقتي به سها گفتم، گفت: «مي‌داني كجا برده‌ايش؟ درست كنار نيروگاه هسته‌اي كه سال‌ها پيش اسراييل بمبارانش كرد.» مضحك نيست؟ بدون نيت قبلي، رفته جايي كه دفاع كند.» و به اين ترتيب در يك كتاب كه روزنوشت‌هاي داستانوار جنگ است، از كوشش غريب و دل‌انگيز يك هنرمند آگاه مي‌شويم كه جنگ و تحريم نه تنها او را متوقف نكرده بلكه وي را به آفريدن آثار هنري بديعي برانگيخته است. نها الراضي در اوج روزهاي جنگ و تحريم اميدوارانه از نمايشگاه هنري‌اش حرف مي‌زند و به كرات در خاطراتش در اين كتاب از آن ياد مي‌كند، خاطراتي كه از ديگر سو آينه روحيات يك هنرمند در وانفساي جنگ و تحريم هم هست وقتي كه راوي در ميان همه رنج‌ها، گرسنگي‌ها و دلتنگي‌ها، زيبايي زيستن را هم مي‌بيند كه خودش بالاترين هنر انسان است و از همين روست كه او با حيوان و گياه در تعاملي شيرين است و با اينكه سرطان دارد و جسمش رنجور است، نمي‌گذارد اين همه بليه، او را عاصي و متوقف كند: پاسداشت زندگي در رنج و خشم و اندوه، اين روحيه نهاي مجسمه‌ساز است كه در اين كتاب بازتابي روشن دارد در حالي كه او از واقعيت‌هاي تلخ جامعه قحطي‌زده و رنجور سرزمينش هم مي‌نويسد: «فردا پنجاه ساله مي‌شوم. خيلي افسرده‌ام. در كثافتي غرق هستيم و همه‌چيز خيلي غمگين است. كلي آدم بايد بميرند، آن هم براي چه؟ نظم اجتماعي خيلي ضربه خورده. تورم، پول تقلبي، فقر و گرسنگي رواج دارد. در همه‌چيز كمبود داريم؛ دارو، غذا، لوازم يدكي، گرچه اغلب‌شان با قيمت گزاف پيدا مي‌شوند»، اما نمايشگاه هنري او و روحياتش در اين روزنوشت‌ها، حاكي از تلاش او براي شاد بودن در اوج اين وضعيت اسفبار است، شادي‌هايي كه گاهي دليلش خوابي است كه نها در آن يك درخت بزرگ حمل مي‌كرده با ميوه‌هايي كه قرص نان بوده براي بخشيدن به مردم گرسنه يا پنجره‌هاي خانه يك دوست با شيشه‌هاي رنگي كه آسمان جنگ را مثل يك كلايدسكوپ بازتاب مي‌دهد؛ گاهي هم نباتات و گياهان و باغباني است كه به او اميد و شادي مي‌دهد چنانچه در يادداشت‌هايي پراكنده در كتابش اين اميدبخشي را مي‌توان به كرات به تماشا نشست: «باغباني تنها مايه تسلي‌ام است. خاصيت درماني‌اش فوق‌العاده است. هيچ همنشيني آرامش‌بخش‌تر از گياهان نيست. وقت‌هايي كه خشمگينم سراغ گياهانم مي‌روم و هرس‌شان مي‌كنم و وقت‌هايي كه اميدوارم گياه مي‌كارم.»، «اولين شقايق‌هاي نعماني‌ام درآمده‌اند. سفيدند. يعني مي‌تواند نشانه صلح باشد؟» «با يك سينه‌سرخ دوست شده‌ام. در كتاب پرندگان گشتم كه ببينم واقعا همان سينه‌سرخ است يا نه، چون انتظار نداشتم اينجا سينه‌سرخ پيدا شود. خرما دوست دارد پس حتما يك سينه‌سرخ عراقي است. داخل گل‌كاغذي‌هاي كنار كارگاهم زندگي مي‌كند و بي‌وقفه مي‌خواند.» نها الراضي، هنرمند عراقي، در ژانويه 1941 در بغداد متولد شده و در سال 2004 به دليل سرطان خون و در بيروت جان سپرده است؛ او سفالگر و نقاش مشهوري در سرزمين خود بود و بعدها با آثار نوآورانه‌اش در جهان شناخته‌تر شد. كتاب يادداشت‌هاي بغداد او از جمله بهترين روزنوشت‌هاي جنگ به شمار مي‌رود كه چاپ اول آن با ترجمه مريم مومني و در 276 صفحه از سوي نشر چشمه به بازار كتاب آمده است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون