نگاهي به نمايشگاه كيومرث هارپا در گالري عصر
حيات، اوهامي مدام
سارا كريمان
چنانچه امر محال را وقوع قرينه ذهني از عينتي بيروني بدانيم، هر مصنوع هنري در بازه واقعيت تا انتزاع، گزارشي است از حواس و ادراك هنرمند. امر محال مأمني براي پناه بردن از حقيقت محض خواهد شد و هنر نمايهاي از انبوه دريافتهاي حسي كه رنگ و فرم ميپذيرد. در تعامل هنرمند و مخاطب گفتوگويي مدام از ترجمه و تفسير اتفاق ميافتد. حتي در وضعيتي كه قائل به اهميت فرم و تاثيرگذاري غريزي-حسي در آثار هنري باشيم. همانطور كه سوزان سانتاگ در كتاب عليه تفسير، تحليل آثار هنري را عملي تقليلدهنده در راستاي سبكشناسي و ردهبندي ميداند، باز هم در فرآيندي غيرارادي كه لزوما خوانش آكادميك يا نقادانه از هنر نيست و تنها مواجهه حسي با اثر است، ذهن به جستوجوي راهيابي گفتوگو برميخيزد. اگرچه با ضمایر ناموجود و ناممكن، هنر در جايگاه مصنوعي بيكلام، در حواس بيننده منتج به كلمه خواهد شد، چراكه انسان جز كلام هنوز راهي براي انتقال دريافت خود ندارد. فارغ از نقدهاي تخصصي پيرامون اثر هنري، در مورد يك اثر گفتوگو ميشود، زيرا به انديشه يا امر محالي ناشناخته در كنه وجود انسان شليك كرده است و ذهن را وادار به بازگويي تجربه خود ميكند. آثار اكسپرسيونيستي ذاتا به قصد بيانگري و عصيان عواطف هنرمند خلق ميشوند و به همان ميزان كه نمايشي از خروش احساسي هنرمند است عواطف بيننده را نيز تحت تاثير قرار ميدهد اگرچه بيش از يك قرن از پديداري اين مكتب هنري در جهان ميگذرد، هنوز يكي از گفتمانهاي غالب در نقاشي شناخته ميشود و ماهيت احساسي اين سبك امكان بروز سبكهاي شخصي متعدد را براي هنرمندان فراهم ميكند. از بدو پيدايش اين سبك همواره سرخوردگي و دردمندي انسان معاصر موضوع اصلي اين آثار بود كه در موج دو اكسپرسيونيسم انتزاعي به كاستن از فيگور و مضامين روايي و تاكيد بر فرم و رنگ گرايش يافت. كيومرث هارپا با بيان و سبكي تثبيت شده در نقاشي اينبار مجموعه خود را در نمايشگاهي با عنوان «خاطرات كشدار» به نمايش ميگذارد. اگرچه اين مجموعه امتداد واگويي هنرمند از جهان اوست و حتي پيكرهها و رنگها نيز در چارچوب اسلوب هنري او استوارند، اما غمي گرانمايهتر از بيانگري يك نقاش اكسپرسيو را بازنمايي ميكنند. هارپا در استيتمنت اين نمايشگاه نوشته است: «انگار هر روز به دنيا ميآيم. هر روز يك زندگي را تجربه ميكنم، يك كابوس، يك خيال، يك وهم. با خيالات و خاطراتم زندگي ميكنم و براي التيام زخمهايم، به رويا پناه ميبرم و درد و گناه را در قصهها گردن ديگري مياندازم. پاره پاره ميشوم و از ميان هزاران واقعيت و هزاران خاطره، تنها آنهايي كه كشدار ميشوند با من ميمانند و به گمانم كه زندگي همين است كه ميپندارم. فهرست سياهي از نامهايي كه پر كرده حافظهام را». همانطور كه تمامي آثار در بستري خاكستري خلق شدهاند، بيانيه اين نمايشگاه گواه دردِ مهلكي است كه جان هنرمند را ميفشرد. فارغ از امكان تحليل عميق روانشناختي كه ديدن آثار و همچنين بيانه پيوست به ما ميدهد. هنرمند بيواسطه و بيلكنت انتخاب كرده است تا تجربه تلخكاميهاي خود را در قاب بوم تصوير كند. او صريح اذعان ميكند كه خاطرات كشدار او نيز ارجاعي به زخمي عميق و ممتد است و او با تكثير و تكرار فرمها و فيگورها در اين مجموعه، حس كشدار بودن را با موفقيت القا ميكند. فيگورها مانند قاطبه آثار او نامتوازن، معيوب و رنجور تصوير شدهاند. در اين مجموعه از موقعيتهاي انساني تكرار شونده مانند بستر يا ميز تا مسيح مصلوب، كابوس و اوهامي كه با گرگهاي درنده آدمي را محاصره كردهاند، گنجانده شده است. كيومرث هارپا از دهه پنجاه و دوران نوجواني به نقاشي مشغول است و سالها در قامت مدرس در دانشگاه به تدريس پرداخته است. نمايشگاه «خاطرات كشدار» مجموعه اخير اين هنرمند، از 3 تا 31 شهريور در گالري عصر برگزار است.