معادله مونوريل و دوچرخه
پيروز حناچي
1) به نظر بنده نظام مديران اساسا نبايد به مردم اطلاعات غلط داده و خلاف واقع بگويد.
نبايد فراموش كرد كه روند ساختوسازها و رشد نهادهاي شهري از صفر كه شروع نشده؛ طي سالها و دهههاي متمادي، زحمايت بسياري كشيده شده، سنگ روي سنگ گذاشته شده و ايدهها و طرحها در حوزههاي مختلف يكي پس از ديگري اجرايي شدهاند تا نهايتا به نقطه امروز رسيدهايم. قبل از ما هم تلاشهاي بسياري صورت گرفته بود و بعد از ما هم تلاشهاي فراواني انجام خواهد شد. معتقدم از طريق اين استمرار روي طرحهاي كارشناسي و همافزاييهاست كه جوامع به سمت بهبود و رشد و بهتر شدن حركت ميكنند. ما هم در شهرداري تهران، تلاش خود را كرديم و پس از مدتي، مديريت را تحويل نفرات بعدي داديم تا كار را ادامه دهند. هيچكس هم شزم و هوخشتره نيست كه يك تنه، بتواند همه مشكلات را حل كند. اما متاسفانه مسوولان امروز مديريت شهري اطلاعات غلط ميدهند.
2) واقع امر آن است كه موضوع عقد قرارداد 630 واگن مترو كه رسانهاي شده، اساسا مرتبط با مديريت شهري فعلي شهر تهران نيست و به تلاشهاي مديريت قبلي بازميگردد، اما مديران فعلي انشاءالله آن را پيگيري نموده و پس از انتقال و مونتاژ در واگنسازي، دستاورد آن را برداشت ميكنند. ايرادي هم ندارد، مهم اين است كه قدمي برداشته شود و مردم از سايهسار خدمات بهرهمند شوند. اينكه به نام چه فرد يا جرياني تمام ميشود، فاقد اهميت بنيادين است؛ حقيقت سرانجام مسير خود را بهرغم همه موانع و دستاندازها پيدا ميكند. دليل اينكه پروژه 630 واگن تا به امروز كاملا اجرايي نشده، يكي به خاطر تحريمها و عدم همكاري طرف فروشنده و دوم هم به خاطر عدم واريز سهم 15درصدي پيشپرداخت است. اگر دولت اين مبلغ۱۵ درصد را پرداخت كند، پروژه نهايي ميشود.
3) موضوع مهم بعدي، قطار ملي است كه در دوره قبل، با همكاري جهاد دانشگاهي و معاون فناوري رياستجمهوري چارچوبهاي فني و اجرايي آن تهيه شد. براي نخستينبار، مهندسي، طراحي داخلي و ساخت موتورهاي الكتريكي واگنها، ترمز، گنگ وي، دربها و... در كشور ساخته شد و يك رام (هفت واگن) با حدود 80 درصد توليد داخلي پردهبرداري شد. و اين علاوه بر ۷۸ واگني بود كه در ابتداي دوره به ناوگان مترو تهران وارد و افزوده شده بود. آمار اتوبوسهاي داخل شهر هم موضوع ديگري است كه در خصوص آن اطلاعات خلاف واقع داده ميشود. گزارش خانم سليماني در شوراي شهر تهران منطبق بر واقعيت بود. نميتوان كتمان كرد كه اين شهر بحران دارد و سالها به اندازه نياز و وسعت شهر اتوبوس وارد نشده است. در زمان مديريت ما در شهرداري، قراردادي براي خريد 240 اتوبوس و مينيبوس با ايرانخودرو ديزل بسته شد كه اين تعداد به ناوگان حملونقل عمومي پيوستند. قراردادهاي ديگري هم بسته شد كه تحويلهاي آن به دوره ما نرسيد و مديران بعدي، ميوههاي آن را چيدند.
4) متاسفانه اخيرا برخي افراد و رسانهها، «تراموا» و «دوچرخه» را مقابل هم قرار دادهاند و تصور تقابلي در اين زمينه را بهصورتي غيركارشناسانه ترويج و تبليغ ميكنند. در حالي كه اين مقايسه از اساس اشتباه است. در مديريت قبلي، براي نخستينبار، طرح جامع حملونقل ريلي شهر تهران شامل ده خط مترو و دو خط LRT در شوراي عالي ترافيك تهران و كشور در بهمن ماه ۹۸ تصويب شد. اتفاقا اين طرح، مسيرهاي متفاوتي با برخي ادعاهاي فعلي دارد؛ اعتقاد ما اين بود كه در خيابان وليعصر از ميدان راهآهن تا تجريش اين پتانسيل وجود دارد كه از تراموا استفاده شود چرا كه خيابان وليعصر به ثبت ملي رسيده بود و مقدمات ثبت جهاني آن در TENTATIVE LIST ميراث جهاني به انجام رسيده و طرح آن در كميسيون ماده ۵ تصويب شد.
خيابان آزادي به اين دليل فاقد اين پتانسيل است كه در بخش عمدهاي از زير مسير آزادي، خط مترو وجود دارد، بنابراين از منظر فني در مسيري كه خط مترو وجود دارد، منوريل فاقد منطق كارشناسي و اجرايي است. اساسا مونوريل، يك انتخاب مختص قطار ريلي سبك است و معمولا در نقاطي به كار گرفته ميشود كه قصد افزايش كيفيت و آرامش، تقدم پياده بر سواره در آنها وجود داشته باشد. تراموا انبوهبر نيست. اما تراموا كيفيت فضا را بالا ميبرد. معمولا در مركز شهرهاي تاريخي يا مكانهايي كه امكان پيادهروي براي آنها وجود دارد اين ابزار به كار گرفته ميشود.
5) گزارههايي چون LRT و دوچرخه، مكمل هم هستند و مقابل هم نيستند. افراد و جرياناتي كه اين دو گزاره را مقابل هم قرار ميدهند، درك درستي از مديريت كيفي و بهروز در شهرها ندارند و موضوعات را بر مدار كارشناسي تعقيب نميكنند. اگر نگاه مديريتي مبتني بر هدف كاهش آلودگي هوا و بالا رفتن كيفيت زيست در شهرها باشد، هر گزارهاي را كه به كاهش انتشار سوخت فسيلي، آلودگي كمتر، خدمات بيشتر به شهروندان و.... منجر شود از آنها بايد استفاده كرد. براي اين اهداف از ابزارهايي چون مسيرهاي پياده و دوچرخه، اسكوتر برقي، تراموا و LRT تاكسيهاي برقي و... در جاي مناسب خود بايد استفاده كرد. هركدام از اين ابزارها، مانند پروژههايي هستند كه مكمل همند مثل قطعات پازل.
6) استفاده مناسب، اخلاقي و معقول از رسانه و ساير ابزارهاي قدرت، نشاندهنده فهم بالاي مديران و زيرمجموعههايشان است؛ اين بد است كه برخي افراد و جريانات از ابزارهاي در اختيار سوءاستفاده كرده و چهرههاي منتقد خود را با رفتارهاي سبك، مقابلات غيرعلمي و... نشان دهند. اين روشها، بيش از آنكه طرف منتقد را زير سوال ببرد، مديريت شهري را زير سوال خواهد برد. اينكه فردي از نظرات كارشناسي افراد در نقد خود خوشش نيايد و به خاطر نظر و ايده و ديدگاهي با او زاويه داشته باشد، برخورد سخيف نموده و جواب كارشناسي و معقول ندهد، نوعي ترويج بياخلاقي است. ضمن اينكه فرد هتاك اين پالس را به طرف مقابل ارسال ميكند كه من توانايي گفتوگو و استدلال در برابر تو را ندارم! اگر حرف و نظر و استدلالي در برابر ديدگاهها و نقدها وجود دارد، بايد از طريق بحث و تبادل نظر طرح شده و چند و چون آن كاويده شود. متاسفانه در حال حاضر يك چنين خرد و دورانديشي در ساختار مديريتي شهر وجود ندارد؛ تا بعد چه پيش آيد.