• ۱۴۰۳ سه شنبه ۲۹ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5586 -
  • ۱۴۰۲ دوشنبه ۳ مهر

وسواس رسانه‌اي مقامات

 دانشمندان و متفكران ما را ارجاع مي‌دهند به پديده‌هايي همچون حاد واقعيت (هايپر رياليتي) و همچنين آن دسته از نظريات و مفاهيم مثل سياليت و كلان‌روايت و بينامتنيت و نسبي‌گرايي و گفتمان‌سازي و جامعه نمايشي و جامعه شبكه‌اي و امثالهم كه بيشتر به نظريات دوران پس از مدرنيسم كلاسيك مربوطند. در بخش عمده اين نظريات رسانه جايگاهي برجسته دارد و واقعيت‌ها در رسانه با بازنمايي‌ها در رسانه ساخته مي‌شوند؛ واقعيتي كه از آنچه با گوشت و پوست و خون لمس مي‌كنيم و فضاي زندگي ما را اشغال كرده و بر گلوي ما پا گذاشته، مهم‌تر جلوه داده مي‌شود. منظور از رسانه در اين نظريات فقط مطبوعات و تلويزيون نيست، بلكه هر پلتفرمي است كه پيامي را به‌ گيرنده ارسال مي‌كند و مفهومي را به ذهن متبادر مي‌سازد. رواج اين سنخ نظريات را در ايران نيز مي‌شد خاصه در تب تند علاقه به پست‌مدرنيسم در دهه‌هاي هفتاد و هشتاد شمسي مشاهده كرد. اكنون نيز كم نيستند كساني كه در ايران نيز بر اساس نظريات علمي رسانه‌محور -و البته بسياري نيز بر حسب منافع خود - چنين برداشتي از رسانه پيدا كرده‌اند.
بنابراين از هر طريقي كه به زندگي امروز نگاه كنيم، مي‌بينيم بي‌شك رسانه در دنياي ما يكي از محورهاي كليدي نظري و اجتماعي به حساب مي‌آيد. اما به ‌نظر مي‌رسد موضوع رسانه در ايران به‌طور اغراق‌آميزي فهم شده، بيش از اندازه متورم شده، به بسياري از حوزه‌هاي ديگر هم وارد شده و بيش از حد از ظرفيت‌هايش برداشت شده است. درست است كه در دنياي كنوني رسانه‌ها نقش پررنگ و بي‌بديلي دارند، اما اينكه هر وظيفه‌اي را بر دوش نهاد رسانه بگذاريم و علت هر چيزي را در رسانه جست‌وجو كنيم، مي‌تواند در بلندمدت به توهم و فريبكاري و نيز به فرسايش و فرسودگي خود نهاد رسانه بدل شود، چنانكه همين حالا هم اين اتفاق به‌طور نسبي رخ داده است: همه، از مردم و حكومت گرفته تا كنشگران و مخالفان وضع موجود، از رسانه‌ها انتظاراتي دارند كه در واقع بايد از مدرسه، دانشگاه، حزب، تظاهرات، انتخابات، صنعت، هنر، بهزيستي يا بيمارستان داشته باشند. گويي همه‌چيز از اهميت تهي شده، نهادها همه از كار افتاده‌اند و يگانه نهادي كه مهم قلمداد مي‌شود و مي‌توان از آن كار كشيد، رسانه است. اوضاع طوري پيش رفته كه نهادهاي مختلف مدني و حاكميتي هريك رسانه‌اي، چه رسمي و چه جايگزين، براي خود درست كرده‌اند و كارهاي‌شان را آنجا پيش مي‌برند و تصور مي‌كنند دارند كار مهمي انجام مي‌دهند. انگار آنها بيش از همه نظريه‌پردازان حاد واقعيت را باور كرده‌اند و تصور مي‌كنند فقط به‌ كمك رسانه مي‌توانند مسائل را حل كنند، بدون اينكه تلاش ديگري بكنند و به پيش‌زمينه‌هاي سياسي و اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي يك مساله توجه كنند.
وقتي بحث گراني ارز و تورم دورقمي كه ميليون‌ها نفر را به زير خط فقر كشيده و كيفيت زندگي را به قهقرا برده پيش مي‌آيد، مي‌گويند چند كانال تلگرامي قيمت ارز را بالا مي‌برند. هنگامي كه مخالفت با حجاب اجباري مطرح مي‌شود، مي‌گويند در رسانه‌ها كمتر كار فرهنگي كرده‌ايم وگرنه اكثر جامعه با ما همراهند. تصور مي‌كنند اعتراضات سياسي را چند پست و استوري از جانب هنرپيشه‌ها و ورزشكارها به راه انداخته‌اند. در ريشه‌يابي جنبش «زن، زندگي، آزادي» علت اصلي را چند شبكه ماهواره‌اي خارجي يا هشتگ‌هاي رسانه‌هاي اجتماعي جلوه مي‌دهند. مقصر گرفتاري‌ها و مشكلات اجتماعي و اقتصادي را رسانه‌هاي نو مي‌دانند و به همين خاطر، شديدترين محدوديت‌ها را در دسترسي به اينترنت ايجاد كرده‌اند و تقريبا تمام شبكه‌هاي اجتماعي جهاني را مسدود كرده‌اند؛ همان كاري كه دو دهه پيش با مطبوعات كردند. وقتي ماجراي خشكي درياچه اروميه پيش مي‌آيد، به سرعت اطلاعاتي را به رسانه‌هاي رسمي سرازير مي‌كنند تا بگويند اوضاع درياچه‌ها در كشورهاي ديگر نيز همين است. سواد رسانه‌اي و مقابله با اخبار جعلي ورد زبان مقامات شده و مسوولاني كه حرف جنجالي مي‌زنند در نهايت تقصير جنجال را به گردن رسانه‌هايي مي‌اندازند كه حرف‌هاي شان را درست منعكس نكرده‌اند. دايما از مقامات رسمي مي‌شنويم كه دنياي امروز دنياي جنگ روايت‌هاست و بايد روايتي كه به ‌نفع ماست ساخته شود، گويي روايت را مي‌توان در آزمايشگاه و در خلأ درست كرد. مي‌گويند نظام حكمراني خدمات بسياري انجام داده و اگر ديده نمي‌شود، علتش اين است كه به اندازه كافي در رسانه‌ها منعكس و تبيين نشده است.
اين ذهنيت مقامات و سياستگذاران از رسانه مبتني بر واقعيت نيست. آنها با ذهنيتي پيشامدرن، فكر مي‌كنند رسانه عصاي موسي است و مي‌توانند آن را به دريا بزنند و رسانه براي‌شان معجزه كند و آب درياها را بشكافد. تصور مي‌كنند يك پروژه غيراصولي و از ابتدا شكست‌خورده اگر پيوست رسانه‌اي داشته باشد خودبه‌خود موفق مي‌شود. غافل از اينكه ابتدا بايد تعقلي در كار باشد و خدمتي واقعي و مفيد انجام شود و هر نهادي كارش را به‌ درستي انجام بدهد تا بعد به‌ فكر بازنمايي آن در رسانه باشد و از رسانه در نقش ابزاري كمكي و تسهيل‌گر بهره بگيرد وگرنه مگر ممكن است فقر را بتوان فقط با رسانه كاهش داد؟ مگر امكان دارد مشكل مشاركت نازل سياسي يا مهاجرت وسيع تحصيلكردگان را با شعارهاي تلويزيوني حل كرد؟ مگر مي‌توان معضل پيري و كاهش جمعيت يا كمبود شديد آب شرب و كشاورزي را با اكانت‌هاي شبكه‌هاي اجتماعي رفع كرد؟ از سوي ديگر، اين فكر به ذهن خطور مي‌كند كه شايد افرادي كه رسانه‌ها را جلو مي‌اندازند و باري بيش از حد رسانه‌ها بر دوش آنها مي‌گذارند، مي‌خواهند با تجاهل و تقليل‌دادن علت‌ها به رسانه‌ها از خود سلب مسووليت كنند و همزمان جلوي ريشه‌يابي علل اصلي مشكلات را بگيرند. بعيد نيست كه آنها بخواهند در هياهوها و جنجال‌هاي رسانه‌اي، رد خود را گم كنند و ماهي خود را از آب بگيرند.
اگر همچنان تمركز مقامات و سياستگذاران و مسوولان به‌ جاي وظايفي كه بر عهده‌شان هست بر رسانه باشد، وضعيت ايران از همين وضعيت فعلي هم بدتر خواهد شد. اين ذهنيت وسواس‌گونه به رسانه خصلتي ضدتوسعه‌اي است. اصرار بر اهميت‌دادن بيش از اندازه به رسانه باعث مي‌شود كشور از مسير رشد و پيشرفت خارج شود. تقريبا به مسوولان هر بخش كلاني از امور كشور كه مي‌نگري، آنها را درگير و مقهور رسانه مي‌بيني؛ كساني كه حضور و بازنمايي در رسانه براي‌شان به يك وسواس تبديل شده است و انرژي و تمركز فراواني برايش خرج مي‌كنند. كليت نظام حكمراني نيز بخش چشمگيري از تمركز و بودجه خود را بر بازنمايي‌اش در رسانه، خاصه در اخبار و تبليغات سياسي گذاشته است. اين صحيح نيست كه مقامات در انجام وظيفه خود اولين راه‌حلي كه به ذهن‌شان مي‌رسد، اين باشد كه دست به روايت‌سازي و كنش‌هاي رسانه‌اي و جلب‌توجه مخاطبان بزنند. آنها بايد در حوزه تخصصي‌شان زيرساخت‌ها را درست كنند، مشاركت و همراهي متخصصان را فراهم سازند، در خدمت منافع جمعي مردم حركت كنند، حاكميت قانون را برقرار كنند، در سياستگذاري‌ها عرف جامعه را در نظر بگيرند، فساد را كاهش دهند، نهادهاي اجرايي مربوط به خود را كارآمد كنند و سپس به فكر انعكاس اين اقدامات در رسانه‌ها باشند، نه اينكه كاري نكنند و با باد كردن حباب رسانه‌ها، از نهاد رسانه انتظار داشته باشند كم‌كاري‌هاي‌شان را جبران كند. توصيه‌اي كه مي‌توان به آنها كرد، اين است كه اينقدر به رسانه‌ها توجه نكنند، چرا كه در روز مبادا رسانه‌ها مقامات را نجات نمي‌دهند. وسواس كنوني رسانه‌اي مقامات صرفا توهم و اعتماد به نفس كاذب و احساس راحتي خيالي در آنها به وجود مي‌آورد كه سر بزنگاه‌ها آنها را به تصميمات اشتباه و دوري از واقعيت‌ها دچار خواهد كرد و وضع‌شان را به ‌مراتب بدتر خواهد ساخت.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون