• ۱۴۰۳ سه شنبه ۲۹ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5591 -
  • ۱۴۰۲ يکشنبه ۹ مهر

ماجراي حمل جسد همسر در چمدان از مشهد تا تهران چه بود؟

متهم: فكر مي‌كردم همسرم به من خيانت مي‌كند براي همين او را با دستانم خفه كردم

گروه حوادث| مردي كه در جنايتي هولناك همسرش را در مشهد به قتل رسانده و جسدش را تكه‌تكه كرده بود، تكه‌هاي جسد را در يك چمدان قرار داد و آن را هزار كيلومتر با خودش حمل كرد و به فرماندهي انتظامي در تهران آورد. اما انگيزه اين مرد از همسركشي چه بود و چرا همسرش را مثله كرد؟

بعدازظهر پنجشنبه، ششم مهر ماه مردي كه يك چمدان بزرگ مشكي با خودش حمل مي‌كرد، وارد ستاد فرماندهي فراجا در ميدان عطار شد و گفت مي‌خواهد حقايقي را فاش كند. او مي‌گفت كه براي افشاي حقيقت هزار كيلومتر از مشهد تا تهران را پيموده تا خودش را به ستاد فرماندهي فراجا برساند.

 

گزارش يك قتل

مرد جوان وقتي مقابل افسر تحقيق قرار گرفت، گفت: «من زنم را كشته‌ام و جسدش درون همين چمداني است كه در دست دارم! او در مقابل چشمان بهت زده افسر پليس ادامه داد كه اگر باور نمي‌كنيد، چمدان را باز كنيد تا متوجه شويد كه دروغ نمي‌گويم.»

افسر تحقيق چمدان را كه باز كرد، با جسد مثله شده زني كه درون نايلون‌هاي مشكي قرار داشت، مواجه شد و در تماس با بازپرس كشيك قتل تهران، ماجرا را گزارش كرد. به اين ترتيب با دستور قاضي وحيد ناصري، متهم به كلانتري ونك منتقل شد تا با انجام بازجويي‌هاي بيشتر، جزييات بيشتري از ابعاد اين حادثه هولناك فاش شود.

 

۲۴ ساعت همراه با جنازه

دقايقي از انتقال متهم به كلانتري مي‌گذشت كه بازپرس جنايي نيز در آنجا حاضر شد و به تحقيق از مرد جوان پرداخت. او گفت كه در شهر مشهد زندگي مي‌كند و مدت‌هاست كه با همسرش دچار اختلاف شده است. او مدعي شد كه بر سر همين اختلافات با همسرش درگير شده و در اقدامي هولناك او را به قتل رسانده و با مثله كردن جسدش، آن را درون چمدان بزرگي جاسازي كرده و راهي تهران شده است. او درحالي كه گريه مي‌كرد گفت كه پس از جنايت ۲۴ ساعت در كنار جسد همسرش در خانه عزاداري كرده و از جنايتي كه مرتكب شده نادم و پشيمان است. با اعترافات اين مرد، جسد مقتول به پزشكي قانوني منتقل و پرونده اين جنايت با صدور قرار عدم صلاحيت به دادسراي شهر مشهد فرستاده شد.

 

پشيماني از همسركشي

متهم ۳۱ ساله و كارمند آژانس هواپيمايي است. او از قتلي كه مرتكب شده به ‌شدت پشيمان است و مي‌گويد اگر زمان به عقب بازمي گشت هرگز دست به چنين جنايتي نمي‌زد و فرزندش را بي‌مادر نمي‌كرد. او از جزييات اين جنايت مي‌گويد.

 

انگيزه‌ات از قتل همسرت چه بود؟

همسرم به من اهميت نمي‌داد. احساس مي‌كردم كه ديگر علاقه‌اي به من و زندگي‌مان ندارد. اين بي‌توجهي‌هايش عذابم مي‌داد.

چرا اين ‌طور شده بود؟

علت دقيقش را نمي‌دانم اما خب هميشه با موبايلش سرگرم بود و با دوستانش چت مي‌كرد. هر وقت هم كه اعتراض مي‌كردم با تندي جوابم را مي‌داد. من به او شك كرده بودم و فكر مي‌كردم به من خيانت مي‌كند چون ديگر حواسش به زندگي‌مان نبود.

چند وقت از ازدواج‌تان مي‌گذشت؟

حدود ۷ يا ۸ سال. او از اقوامم بود و حاصل اين ازدواج يك فرزند ۵ ساله است كه با تصميم آني من، فرزندم حالا بي‌مادر شده است.

از روز حادثه بگو؛ چه شد كه جان همسرت را گرفتي؟

اختلافات ما برمي‌گشت به يك و سال و نيم قبل. همه‌چيز از همان زمان شروع شد. متوجه شده بودم كه همسرم به من توجهي نمي‌كند. مدام با گوشي موبايلش سرگرم بود و هرجا مي‌رفت گوشي‌اش را با خودش مي‌برد. حتي اجازه نمي‌داد گوشي‌اش را چك كنم و همه اينها آشوبي در ذهنم راه انداخته بود كه داشت ديوانه‌ام مي‌كرد. اين اختلافات ادامه داشت تا اينكه تصميم گرفتم به صورت جدي با همسرم صحبت كنم. به همين دليل روز سه‌شنبه چهارم مهر ماه، فرزندم را به خانه خواهرم بردم و به او گفتم كاري براي‌مان پيش آمده است. از خواهرم خواستم تا چند روزي از فرزندم مراقبت كند، سپس به خانه برگشتم و سر صحبت را با همسرم باز كردم. او اصلا زير بار نمي‌رفت كه رفتارش عوض شده و به زندگي‌اش اهميت نمي‌دهد. دعوا كه بالا گرفت در اوج عصبانيت با دستانم او را خفه كردم. وقتي به خودم آمدم او ديگر مرده بود و نفس نمي‌كشيد.

بعد از قتل چه كردي؟

ترسيده بودم؛اصلا باورم نمي‌شد كه آدم كشته‌ام، آن هم همسرم را. اما ديگر كار از كار گذشته بود و من بايد هرطور شده جسد را از خانه خارج مي‌كردم. راهي جز مثله كردن جسد به ذهنم نرسيد و درحالي كه اشك مي‌ريختم اين كار وحشتناك را انجام دادم.

چرا از مشهد به تهران سفر كردي؟

همسرم سفر به تهران را دوست داشت. هر وقت نقشه سفر مي‌كشيديم، پيشنهاد پايتخت را مي‌داد. از سوي ديگر بيشتر اقوام من در كرج ساكن هستند و با خودم گفتم كه اگر در تهران اعتراف كنم به زندان‌هاي اطراف منتقل مي‌شوم و خانواده‌ام به راحتي مي‌توانند به ملاقاتم بيايند. از طرف ديگر همسرم براي آخرين بار به تهران مي‌آمد و تصور مي‌كردم با اين كار مرا مي‌بخشد!

با اتوبوس به تهران سفر كردي؟

نه با ماشين‌هاي بين شهري. با چمداني كه همسرم داخلش بود سوار خطي‌هاي مشهد به تهران شدم. وقتي به حوالي مشيريه رسيدم، پياده شدم و درخواست خودروي اينترنتي كردم اما فكر مي‌كنم لوكيشن را اشتباه زدم، چون سرچ كردم پليس انتظامي كه ستاد فرماندهي ناجا در ميدان عطار را نشان داد و من هم آنجا را ثبت كردم.

ظاهرا در بازجويي‌ها عنوان كردي كه ٢٤ساعت با جسد بودي؟

درست است؛ من سه‌شنبه شب همسرم را به قتل رساندم و چهارشنبه شب بود كه تصميم گرفتم به تهران سفر كنم. راستش باورم نمي‌شد كه دست به جنايت زده‌ام. تا ۲۴ ساعت بعد از قتل هم نخوابيدم و بالاي جسد همسرم اشك ريختم. نمي‌دانيد چقدر پشيمانم و دلم مي‌خواست مي‌شد زمان به عقب برمي‌گشت، اما افسوس كه پشيماني و ندامت ديگر سودي ندارد و من بايد تا آخر عمرم با اين عذاب وجدان زندگي كنم، نمي‌دانم چطور به چشمان فرزندم نگاه كنم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون