زنان مظلوم، مردان مظلومتر
نيوشا طبيبي
از مظلوميت و ناديده گرفته شدن مردان كمتر سخن گفته شده است. حقيقتا نزديك شدن به اين موضوع و نوشتن درباره آن بيآنكه سوءتفاهمي درگيرد و افرادي از طرح اين موضوع رنجيده شوند، كار سخت و صعبي است. اما من اجازه ميخواهم در همين ستوني كه به لطف در اختيارم گذاشته شده، هر از گاهي صداي مظلوميت مردان هم باشم.
درباره حقوق زنان در ايران و جهان فراوان نوشتهاند و گفتهاند و كماكان ميگويند و مينويسند و روشن است كه اين روند ادامه خواهد داشت. در اين ميدان كه همگان كمر به استيفاي حقوق زنان بستهاند و هركس از منظر خود اين حقوق را طلب ميكند، مردان گم شدهاند. نه فقط گم شدهاند بلكه به گناه كرده و ناكرده مجرم رديف اول محسوب ميشوند. طي قرون متمادي جهان براساس خواست مردان شكل گرفته، بحثي نيست. در اين وادي بيشمار مظالم و مضايق بر زنان محترم تحميل شده است، بله چنين بوده. زنان با صبوري كجخلقيها و زورورزيهاي مردانه را تحمل كردهاند و زندگي ادامه پيدا كرده است. حاصل آن مضايق چند قرن گذشته و افراطهايي كه در اين موضوع شده، تفريطي است كه امروز شاهد آن هستيم.
مردان بيشماري در تنگناهاي معيشتي و براي تامين زندگي خانواده و فرزندانشان از ضروريترين احتياجات فردي مادي و معنوي خود گذشتهاند و عمري را به كار كردن گذراندهاند تا افراد خانواده در آسايش باشند. امروز و در اين شرايط بسياري از مردان ايراني چنين احوالي دارند. آنها كه از طبقات دستمزد بگير و زحمتكش هستند غالبا جان و جسمشان را فداي خانواده ميكنند تا بتوانند نان پاكيزه بر سر سفره بگذارند و خرج تحصيل فرزندانشان را بدهند. در اين راه اصلا خود را در مدار محاسبه نميآورند. پوشاك ارزانقيمت به بر ميكنند، خوراكهاي خياباني و كمهزينه ميخورند يا از صبح تا شام با كيك و شير، يا لقمهاي نان و پنير سر ميكنند تا شب با اعضاي خانوادهشان بر سر سفره بنشينند. به سلامتيشان بيتوجه هستند و از مراجعه به پزشك و بيمارستان اجتناب ميكنند تا هزينهاي به خانواده تحميل نشود.
اما همين مردان زحمتكش و به راستي از خود گذشته در نظر منتقدان وضع موجود و برخي از مدافعان حقوق زنان، جزيي از جامعه انحصار طلب مردانه شمرده ميشوند و محكوم به شنيدن انواع اتهامات و برچسب خوردنها هستند.
راهي كه كشورهاي اروپايي ميروند، راهي افراطي است كه به زودي منجر به تغييرات و پاسخهاي راديكالتري هم خواهد شد. موضوع تساوي حقوق زنان و مردان عملا به كناري گذاشته شده و كار از تساوي گذشته و تمامي نيروهاي سياسي كه خواهان جلب آراي زنان هستند، تلاش ميكنند تا كفه ترازوي حقوق انساني را به سود زنان سنگينتر كنند. يعني در بسياري از حوزهها ديگر فقط صحبت از تساوي حقوق و توزيع مناسب فرصتها نيست. قرار شده است كه از مردان بگيرند و در اختيار زنان بگذارند. كيفيت اين مصادره و در اختيار گذاشتن هم مهم نيست. مثل آمارهاي اقتصادي رژيمهاي كمونيستي، اعداد و ارقام بر نتيجه عيني كار و پيامدهايش رجحان دارند. مثلا دستور دادهاند كه تا فلان تاريخ «بايد» ميزان مشخصي مثلا «x» درصد از مناصب مديريتي به زنان اختصاص داده شود. در اينكه زنان از قابليتهاي كاملا مساوي با مردان در اداره سازمانهاي عظيم و مديريت كارها برخوردار هستند شكي نيست. اما آيا نبايد قوانين به صورت بنيادينتري تغيير يابند تا فرصتها نه براساس بخشنامههاي دستوري بلكه با در نظر گرفتن امكانات و كيفيت مناصب و تواناييهاي فردي فارغ از جنسيت توزيع شوند؟
همين افراطيگري در حوزههاي ديگر حقوق زنان هم اعمال ميشود. افراطيگريهايي بيتوجه به واقعيات جامعه و تواناييهاي فردي و اتفاقا نگاه قانونگذاراني كه چنين قواعدي را پايه ميگذارند، بهشدت جنسيتزده است.
در خانهها هم تبعيضهايي از اين دست روا ميشوند. مردان آلوده به گناه تاريخي و ازلي، با سوءظن نگريسته ميشوند. خود مردان هم به مردان ديگر به چشم ظالمان بالفطره نگاه ميكنند. روشن است كه مرد ظالم خشن كه عرصه را بر سر و همسر تنگ ميكند و آزارشان ميدهد كم نداريم. اما بيشتر از اين تعداد مردان ظالم، مردان زحمتكش شريف و خانواده دوستي داريم كه همواره زيرنظر هستند، كوچكترين انتقادشان برتابيده نميشود و هميشه متهم رديف اول در اختلافات خانگي ميمانند.
داستان مردان مظلوم و محترم و زحمتكش در همين مختصر نميگنجد، خواهش ميكنم در اين معني اندكي تامل كنيد. مردان اطراف خود را ببينيد، نيازهايشان را ببينيد. با لبخندي با كلامي كه نشاندهنده درك شما از ميزان فداكاري آنهاست، روح آنها را تازه كنيد.