• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5603 -
  • ۱۴۰۲ دوشنبه ۲۴ مهر

قتل مهرجويي و وظيفه پليس

احمد زيدآبادي

زنده‌ياد داريوش مهرجويي براي نسل ما سمبل سينماي عميقِ روشنفكري اصيل بود. فليم‌هاي گاو، پستچي، آقاي هالو، دايره مينا و... هركدام علاوه بر بازتاب زواياي دردناك و طنزآلود زندگي روزمره فرد ايراني، مفهومي فلسفي و روانشناسانه را نيز به مخاطب تفهيم مي‌كرد.
ذهن مهرجويي پر از دغدغه‌هاي مربوط به تلاطم زندگي در پهنه تراژيك تضاد سنت و تجدد بود و همين دغدغه‌ها ضمن آنكه آثار او را ژرف و فاخر مي‌كرد، حيرت و هيجاني هم به جان زندگي شخصي او مي‌انداخت.
خدايش بيامرزد كه مرگ به غايت تلخي در تقديرش بود و دلِ دوستدارانش را عميقا سوزاند.
قتل فجيع مهرجويي و همسرش، بار ديگر، ابعاد خطرناك ناامني اجتماعي در كشور ما را به نمايش مي‌گذارد. واقعيت اين است كه انواع و اقسام سرقت، زورگيري، ضرب و جرح، قتل و فساد در جامعه ما از حدود و ثغور عادي خود بسيار فراتر رفته و عملا به بحراني بزرگ تبديل شده است. اين بحران طبعا در مشكلات فزاينده اقتصادي و سياسي و گسست تار و پود اخلاقياتِ متكي بر ديانت در بخش بزرگي از جامعه ما ريشه دارد و به راحتي هم قابل حل نيست. نقش و كاركرد پليس هم در اين ميان بسيار 
قابل توجه است.
فرزند مرحوم مهرجويي همين كه با صحنه قتل پدر و مادر خود روبه‌رو شده، پيش از هر كاري با پليس تماس گرفته است. اين به معناي آن است كه در بدترين شرايط نيز پليس يك كشور وظيفه حفظ امنيت شهروندان و كشف و مقابله با عوامل ناامني جامعه را به عهده دارد و شهروندان معترض و مخالفِ نظام حاكم نيز در مواجهه با هرگونه ناامني ابتدا به پليس مراجعه مي‌كنند.
درست به همين دليل، پليس بايد حريم خود را حفظ كند و شهروندان نيز حريم او را پاس دارند. به عبارت روشن‌تر براي آنكه پليس به وظايف ذاتي خود عمل كند، بايد بين سازمان آن و مردم جامعه سطحي از اعتماد و احترام متقابل وجود داشته باشد وگرنه ناامني مانند خوره به جان تمام جامعه مي‌افتد.
متاسفانه در جامعه ما اين اعتماد متقابل خدشه‌دار شده است. پليس در ايران عملا وظايفي به دوشش گذاشته شده كه ربطي به وظيفه ذاتي آن ندارد و علاوه بر آن به بي‌اعتمادي بين آن و جامعه به‌شدت آسيب مي‌زند.
براي نمونه، به دنبال هر تجمع آرام صنفي در كشور از پليس خواسته مي‌شود كه براي كنترل وضعيت در محل حاضر شود. حضور پليس در جمع معترضان مسالمت‌جو، خود به خود تنش‌آفرين است، زيرا به پليس دستور داده مي‌شود كه مانع راهبندان يا حركت معترضان در خيابان شود. اين نيز به نوبه خود خشم معترضان را برمي‌انگيزد به‌طوري كه نوك حمله شعارهاي‌شان را از عوامل اصلي نارضايتي خود به سمت پليش نشانه مي‌روند.
راهِ پيشگيري از اين نوع تقابل‌ها، به رسميت شناختن اعتراض صلح‌آميز و معرفي سازوكار روشني براي آن است. اگر يك جمعيت معترض چه صنفي و چه سياسي، امكان اعتراض قانوني در يك محل مشخص را داشته باشند، سازمان‌دهندگان آن، خود وظيفه نظم آن را به عهده مي‌گيرند. بنابراين، به حضور گسترده پليس در محل تجمع و دخالت آن نيازي پيدا نمي‌شود و عملا هم تقابلي رخ نمي‌دهد.
مساله ديگر، درگير كردن پليس در امر «مقابله با بي‌حجابي» است كه به ‌طور روزانه، پرسنل اين نيرو را با بخش بزرگي از جامعه در شرايط تنش روحي و فيزيكي قرار مي‌دهد. اين نوع مشغوليت‌ها علاوه بر افزايش بدبيني مردم به پليس، باعث فرسايش توان آن و بازماندنش از ايفاي نقش ذاتي خود يعني حفاظت از شهروندان در برابر متجاوزان به جان و مال و امنيت آنان مي‌شود.
از اين رو، اگر قرار به كنترل روند فزاينده ناامني‌هاي اجتماعي در كشور باشد، درگام نخست سازمان پليس بايد به گونه‌اي اصلاح شود كه اولا كارهاي اضافي و مزاحمِ آسايش روحي مردم از روي دوش اين نيرو برداشته شود و ثانيا، پليس وراي منازعات سياسي به صورت نهادي اجماعي و مورد اعتماد عموم مردم در‌آيد. جز اين باشد، فجايعي مانند قتل دلخراش كارگردان و نويسنده نامي ايران، پشت سر هم تكرار خواهد شد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون