سنگي كه ديدمش
هستي ظهيري
مجموعه جديد شادي قديريان با عنوان «هفتسنگ» از تاريخ ۷ مهرماه ۱۴۰۲ در گالري «راه ابريشم» به نمايش در آمده است. اين مجموعه با فاصله دوازده سال از آخرين نمايشگاه انفرادي اين عكاس در ايران برگزار ميشود و شامل هفت عكس است كه به شيوه صحنهآراييشده عكاسي شدهاند. در تمامي عكسها به جز يكي از آنها، نمايي از فضاي داخلي خانههايي معمولي همراه فردي تنها ديده ميشود. آنچه اين هفت عكس را به هم متصل ميكند حضور سنگي بزرگ در تك تك آنهاست كه در ميانه يا گوشهاي از كادر جاي گرفته است. عكسها به لحاظ فني قوي هستند و نورپردازي دقيق آنها، آدمها و حضور سنگ را باورپذير كرده است.
در چهرهها حتي كودكي كه در عكس اول نمايشگاه حضور دارد، اثري از شادي نيست. فرم بدنها و شكل حضورشان در كادر هم وضعيت سنگيني دارد، گويي همگي در فكر فرو رفتهاند. از آنجا كه چهره هيچ يك از آدمها متعجب نيست، به نظر ميرسد همه آنها حضور سنگ - آنهم سنگي به آن بزرگي- را در زندگيشان پذيرفتهاند. از سوي ديگر سنگ در فضاي خانه هيچ آسيبي به آن وارد نكرده و اثري از ورود يكبارهاش نيست. گويي زمان زيادي از بودنش در اين مكانها ميگذرد. اصلا شايد سنگي كه در ابتدا يكپارچه و تغييرناپذير به نظر ميرسد در همين فضاها رشد كرده و حاصل خردهسنگهايي است كه به تدريج روي هم جمع شده و حالا اين حجم بزرگ يكي از اجزاست كه راهي براي خروج ندارد. بيشك عنوان نمايشگاه همه ما را به ياد بازي «هفتسنگ» مياندازد. بازياي پر هيجان كه با روي هم چيدن هفتسنگ كوچك و نسبتا صاف آغاز ميشود. در هفتسنگ قديريان اما انگار همه آن سنگهاي صاف روي هم كه شادي را به زندگي ميآوردند از هم جدا افتاده و بزرگ و ناصاف شدهاند و ديگر نميشود با آنها بازي كرد. براي من سنگهاي حاضر در عكسهاي نمايشگاه شبيه درون آدمها يا درگيريهاي آنهاست كه مرئي شده و پيش چشمشان نشسته است. براي همين است كه هرجا ميروند از آشپزخانه و اتاق نشيمن گرفته تا فضايي شخصيتر نظير اتاق خواب همراه آنها ميرود. سنگ خود يا شايد بخشي از خود آنهاست كه حجم سهمگينش را نمايان ساخته است. در اينجا عكاسي پا را فراتر گذاشته و اينبار نه تنها لايه رويي سوژهها، بلكه درون آنها را تصوير كرده است. نظير تفاوت هر انسان با انسان ديگر، هر يك از سنگهاي اين مجموعه هم با ديگري تفاوت دارد و برخورد آدمها هم با آن متفاوت است. برخي از آن فاصله گرفته و برخي ديگر در نزديكترين فاصله، با او پشت يك ميز نشستهاند. در عكسهاي اين مجموعه نشانههاي روشني از حضور ساير افراد ديده ميشود. مسلما كودك در عكس اول و دختر نوجوان در عكس ديگر، همراهاني دارند. تخت دو نفره اتاق خواب و بشقابها و ليوانهاي استفاده شده روي ميز. در عكسهاي ديگر هم نشان از حضور فرد يا افرادي ديگر دارند. اما انگار فارغ از بودن يا نبودن ديگران، هريك از ما بايد به تنهايي با سنگهايمان روبرو شويم. ديگر اينكه در عكسها، بهرغم حضور سنگ و آدمهاي در فكر، كورسوهاي نور و اميد از بين نرفتهاند. نور از درها و پنجرهها به درون راه يافته و در عكسي ديگر نشانههاي زندگي در فر و اجاق روشن ديده ميشود. همه اين نشانهها را شايد بتوان به عكس آخر مجموعه متصل كرد. در اين عكس، سنگي كه در عكس اول وارد فضاي خانه شده بود از فضاي داخلي بيرون آمده و پشت در ايستاده است. شايد كسي توانسته سنگ را با آن بزرگياش از خانه بيرون كند و شايد هم سنگ تازهاي پشت در خانهاي منتظر است تا يكي ديگر از ما را بر خودمان نمايان كند.