دينمداري و ديننداري
محمد مهاجري
اشتباه بعدي را متوليان رسمي دين و آموزش آن كردند. اين اشتباه ناشي از بيتوجهي به تغيير سريع جهان به خصوص در حوزه انديشه بود. اگر قبل از انقلاب، روحانيون مشهوري چون شهيد مطهري ميتوانستند با خيمه زدن بر موضوعات مهم فكري، نسل جوان و متدينين را تغذيه كنند، پس از انقلاب، همان كساني كه ميتوانستند راه مطهري را بروند احساس كردند جامعه از چنين فعاليتي بينياز است. حوزههاي علميه نيز بيشترين همت خود را بر فقه متمركز كردند و در برابر شبهات انديشهاي، كاري درخور و متناسب با حجم القائات غيرديني نكردند. بنابراين جوانها بعد از مدتي حس كردند پاسخ نيازهاي خود را نميتوانند در دين رسمي (و احكام مصلح فقهي) پيدا كنند. حتي تلاشهايي مانند فعاليتهاي آقاي قرائتي هم كه تا حدي مفيد بود، توسط ديگران ادامه نيافت و نسل جوان از جمله دانشآموزان و دانشجويان عملا بيپناه شدند. اين بيپناهي ربط مستقيمي به فلان رشته تحصيلي ندارد كه خانم علم الهدي اصرار دارد به آن مرتبطش كند. امروز فاصله دانشجوي مهندسي برق يا كارشناسي موسيقي از دين، تفاوت معناداري با دانشجوي الهيات و فلسفه ندارد. قصه برميگردد به بنيانهاي فكر ديني كه دچار پارادايم شيفت شده و ديگر با روشهاي سنتي قابل تبيين نيست. به اينها بيفزاييم، ترويج قشريگري در دين و افزودن مقولاتي چون خواب و رويا براي اثبات معارف دين كه عملا بازار خرافات را داغ ميكند. كوتاه سخن آنكه طرح موضوع دينداري دانشجويان توسط خانم علمالهدي بايد به عنوان يك پروژه فكري پژوهشي مورد توجه قرار گيرد و بيآنكه دچار ساده كردن مساله شود، در فضايي بدون هرگونه تعصب به بحث گذاشته شود. پيش از هر چيز بايد اين نكته را پذيرفت كه يافتههاي اين تحقيق ميتواند احتمالا بسيار تلخ باشد.