نگاهي به وضعيت بهداشت و سلامت بلوچستان
عبدالحكيم سالارزهي
زخمهاي كهنه، عميق و جانكاه در دل مردم بلوچستان ريشه دواندهاند و بسياري از ساكنان اين سرزمين را از پاي درآوردهاند. چهار دهه از عمر انقلاب ميگذرد اما هنوز نالههاي دردآلود بيماران بلوچستاني در گوشهاي دردمندان طنينانداز است. لمس مشكلات مردم بلوچستان احساسات پاك انسانهاي آزاده و بيدار را متاثر و متالم مينمايد. در تعريف زندگي سالم، بشر به تعليم و تربيت فرزندان، رفاه و آسايش خانواده و از همه مهمتر به بهداشت و درمان ميانديشيده است. بديهي است كه مردم سرزمين فراموششده بلوچستان از اين قاعده مستثني نيستند. با وجود تلاشهاي فراوان براي بهبود وضعيت بهداشت و درمان، تاكنون ساكنان خطه بلوچستان با ناكامي مواجه شدهاند چرا كه در طول دهههاي ماضي به آنان خروس قندي نشان دادهاند و سرمايههاي مادي و معنويشان را به باد فراموشي سپردهاند. در عصر مدرنيته و رشد و توسعه همهجانبه، مردم بلوچستان براي تشخيص و درمان بيماري بايد فرسنگها رنج سفر و تنگناهاي آن را به جان بخرند تا شايد درد عزيزشان را مرهمي بنهند. با عنايت اين مفهوم كه سلامت و بهداشت از جمله نيازهاي زيستي و امنيتي انسان به شمار ميرود بدون اغراق عرض ميكنم كه ۹۰ درصد مردم بلوچستان در پايينترين سطوح «زيستي (فيزيولوژيك) و امنيت» قرار دارند. وقتي عميقترين دغدغه مردم استان سلامت، بهداشت و فقط زنده ماندن باشد، آنها چگونه ميتوانند به سطوح (عشق/ تعلق خاطر، عزت نفس و خودشكوفايي) فكر كنند و به راس هرم برسند. انتظار ميرفت پس از انقلاب، كوتاهيهاي رژيمهاي سابق در حوزه سلامت جبران و فاصله شاخصهاي سلامت در بلوچستان با ميانگين كشوري كاهش يابد تا مردم از سر ناچاري براي درمان و دريافت خدمات بهداشتي آواره شهرها و كشورهاي همجوار نشوند. البته هرچند تلاشهايي در اين زمينه صورت گرفته اما اين تلاشها مبتني بر نيازهاي مردم منطقه نبوده است. تاكيد مىنمايم اكنون پس از گذشت ۴۴ سال از عمر انقلاب، هنوز شاهد عدم توازن سرمايه ملي بين شهروندان ايراني در تمام زمينهها به ويژه در حوزه بهداشت و سلامت هستيم.
در تعريف عدالت آمده است كه امكانات و سرمايهها بايد به نحوي در جامعه توزيع شود تا فاصله طبقاتي در تمام سطوح اعم از نيازهاي زيستي، امنيتي و ... به حداقل ممكن برسد.
عدالت با واژههايي مانند مساوات و برابري تعريف شده است در حالي كه عدالت جداي از برابري است. عدالت به معني احقاق حق است؛ يعني هر چيزي در جاي خودش به اندازه نياز و احتياج بشر در اختيارش قرار گيرد.
مردم بلوچستان انتظار دارند با رعايت عدالت در حوزه سلامت با ساير هموطنانشان از حقوق مساوي برخوردار باشند تا فاصله آنان با كساني كه از اعتبارات و سرمايه ملي بهره بيشتري بردهاند كمتر شود و رفاه اجتماعي در حوزه سلامت به سطح عدالت نزديك گردد. بررسي مقايسهاي آمارها نشان ميدهد كه استان سيستانوبلوچستان در جايگاه فاجعهباري همراه با خواري و خفت واقع شده است. در اين مقايسه، شاخصهاي مهمتر و موثرتر را مورد نقد و بررسي قرار دادهايم. سوالي ذهنم را آزار ميدهد كه آيا جز بلوچستان خطه ديگري از ايران با اين وضعيت وجود دارد؟ اگر وجود دارد پس بنده براي آنجا نيز اشك ماتم ميريزم. در بلوچستان به ازاي هر ۱۱۳۲۵۳ نفر يك بيمارستان وجود دارد، اين در حالي است كه در ميانگين كشوري به ازاي هر۸۳۳۳۴ نفر يك بيمارستان، خدماترساني ميكند؛ يعني تعداد بيمارستانهاي ميانگين كشوري ۱.۳۶ برابر بلوچستان است!
در بلوچستان براي هر دههزار نفر كمتر از ۱۲ تخت فعال وجود دارد در صورتي كه در ميانگين كشوري، براي هر دههزار نفر بيش از ۱۹ تخت فعال وجود دارد؛ يعني تعداد تختهاي ميانگين كشوري ۱.۵۸ برابر استان سيستان و بلوچستان است!! بلوچستان براي هر ۱۱۱۵۲ نفر يك داروخانه فعال دارد در حالي كه در ميانگين كشوري، براي هر ۶۵۱۲ نفر يك داروخانه فعاليت ميكند؛ يعني تعداد داروخانههاي ميانگين كشوري ۱.۷۱ برابر استان سيستانوبلوچستان است!! در بلوچستان به ازاي هر صدهزار نفر ۴۰ پزشك فعاليت ميكنند در حالي كه در ميانگين كشوري براي هر صدهزار نفر ۶۲ پزشك فعاليت دارد؛ يعني بيش از ۱.۵۵ برابر استان هستند.
بنابر گزارش خبرگزاري ايسنا تقريبا در ده استان براي هر صدهزار نفر بيش از ۱۳۱ نفر پزشك فعال وجود دارد.
در بلوچستان ميانگين بستري هر بيمار ۲.۶ روز است، اما ميانگين كشوري براي هر بيمار ۶.۵ روز است. اين شاخص بيانگر آنست كه به دليل كمبود تخت، بيمار قبل از بهبودي كامل ترخيص ميشود تا براي بيمار بعدي تخت خالي فراهم گردد.
اگر بررسي مقايسهاي را جزييتر در حوزه دانشگاههاي علوم پزشكي فعال در استان دنبال كنيم بيشتر متاسف و متعجب خواهيم شد. در اين مجال به مقايسه تعداد تختهاي فعال بسنده ميكنم مابقي تو خود بخوان از اين مجمل حديث مفصل!
- در حوزه علوم پزشكي شهرستان زابل به ازاي هر دههزار نفر ۲۴ تخت فعال وجود دارد.
- در حوزه علوم پزشكي زاهدان مركز استان به ازاي هر دههزار نفر ۱۳ تخت فعال وجود دارد.
- در حوزه علوم پزشكي ايرانشهر (جنوب بلوچستان) به ازاي هر دههزار نفر فقط ۶ تخت فعال وجود دارد.
- در حوزه زابل دو شهرستان، در حوزه زاهدان چهار شهرستان و در حوزه جنوب استان ده شهرستان فاقد بيمارستان هستند. با درنظرگرفتن پراكندگي استان سيستانوبلوچستان به سه برابر ميانگين پراكندگي كشور و ميانگين فاصله بين شهرها تقريبا به ۱۵۰ كيلومتر، دو طرفه بودن محورهاي مواصلاتي كه تردد در آنها خطرات فراواني را همراه دارد، مردم اين شهرها براي استفاده از حداقلهاي خدمات بيمارستاني انواع بلايا را به جان ميخرند تا اندكي از درد بيماري خود يا عزيزان خود را بكاهند.
از طرفي ديگر، بيمارستانهاي موجود در استان از تجهيزات كافي و پزشكان متخصص لازم برخوردار نيستند. مردم بلوچستان براي درمان بيماريها آواره استانهاي كرمان، يزد، فارس، خراسان رضوي يا تهران ميشوند كه علاوه بر هزينههاي درمان، هزينههاي سرسامآور سفر، (اياب و ذهاب)، اسكان و تغذيه را نيز متحمل ميشوند. چون تامين هزينههاي لازم از توان مردم خارج است، بسياري مجبورند ذرهذره آب شدن عزيزشان را به تماشا بنشينند و در نهايت استيصال وي را از دست دهند. وقتي از مسوولان پرسيده ميشود چرا چارهجويي نميكنند آنان براي فرار از پاسخگويي، همهچيز را به گردن رژيمهاي سابق مياندازند و ميگويند اين مشكلات ريشه در ظلم طاغوت دارد.
وقتي نتوانستهايم كوتاهيها را مرتفع سازيم، قطعا يا بيبرنامه بودهايم يا ارادهاي براي رسيدگي به مشكلات مردم اين خطه وجود ندارد. به عبارتي آيا مسوولان، مردم اين خطه را شهروند درجه چندم ميدانند؟