• ۱۴۰۳ دوشنبه ۲۸ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5608 -
  • ۱۴۰۲ يکشنبه ۳۰ مهر

آه ‌اي حلزون از كوه فوجي بالا برو

محمدرضا بياتي

بهت‌زدگي از قتل داريوش مهرجويي و همسرش وحيده محمدي‌فر، عمق و عظمت جايگاه بي‌مانند او را در جان فرهنگ و هنر معاصر ايران نشان مي‌دهد وقتي كه به ياد بياوريم در زمانه بهت‌هاي پي در پي از حوادث تلخ و كرختي و افسردگي ناگزير از حيرت‌هاي مكرر هستيم. همه از سلاخي و سربريده مهرجويي مي‌گويند؛ از مونولوگ‌ها و ديالوگ‌هاي شاهكارهاي ماندگارش درباره مرگ با گلوي بريده؛ از خصلت پيشگويانه خالقان اصيلِ آثار هنري درباره رخدادهاي جهان و انسان كه -گاهي- سرنوشت خود آنها را نيز پيش‌بيني كرده است؛ به ويژه كه مهرجويي، به باور نگارنده، برجسته‌ترين آموزگار تاويل فلسفي و نشانه‌شناختي در سينماي ايران بود كه از نمادگرايي‌هاي پيش پا افتاده و تاويل‌نما فراتر رفت.  هامون كه شمايل‌شناسانه‌ترين اثر در سينماي داريوش مهرجويي است سرشار از نشانه‌هاي سربريدگي است. داستان ابراهيم و اسماعيل براي هامون كه سالكي سرگردان است قابل فهم نبود؛ او از علي عابديني-راهنما و مراد سلوك‌ در سرگشتگي- مي‌پرسد چرا ابراهيم پدر ايمان است؟ چرا كسي كه فرزند عزيز را به قربانگاه مي‌برد بايد پدر ايمان و عشق و جنون الهي باشد؟ كجاي اين ايمان، عشق است؟ درونمايه به مسلخ رفتن و سربريدگي به پرسش هامون از علي عابديني يا واژه‌هاي او محدود نمي‌شود. درونمايه مسلخ ابراهيمي او به عنصري نشانه‌شناختي در مكان نيز تبديل مي‌شود. هامون به كاشان مي‌رود. به امامزاده‌اي معروف به شاهزاده ابراهيم؛ حتي بهره‌گيري مهرجويي از جايگاه امام علي در فرهنگ ايراني نيز در لايه‌اي كنايي و استعاري به ضربت‌ خوردن علي در محراب و مسلخ مسجد اشاره دارد؛ اما شايد مهم‌تر از همه، صحنه‌اي است كه هامون در يك حال خلسه‌وار، بين هوشياري و ناهوشياري، با يك سامورايي مواجه مي‌شود و اين‌بار درونمايه سربريدگي، صريح‌تر و آميخته با طنز، تجسم پيدا مي‌كند.  سامورايي‌ها -صرف‌نظر از هنرهاي رزمي- با آيين سپوكو seppuku يا هاراگيري شناخته مي‌شوند؛ يك خودكشي آييني با شمشير؛ سامورايي روي زمين مي‌نشيند و كاتانا katana، شمشير معروف ژاپني را در شكم خود فرو مي‌كند. بسياري با اين آيين آشنا هستند، اما كمتر شنيده‌ايم كه وقتي يك سامورايي براي انجام آيين خودكشي روي زمين مي‌نشست، يك سامورايي ديگر، پشت سرِ او مي‌ايستاد و پس از هاراگيري فرد، با ضربه‌اي سرِ او را جدا مي‌كرد تا رنج كمتري بكشد و مرگ راحت‌تري را تجربه كند.  داريوش مهرجويي از قبيله سياست و قدرت نبود؛ از اهالي انسان بود، آزادي و آزادگي فرهنگ و هنر را مي‌خواست؛ هاموني مي‌خواست با سلوكي حلزون‌وار با افق كوه فوجي؛ مثل بسياري از اهالي علم و فرهنگ و هنر؛ آه‌ اي حلزون/از كوه فوجي بالا برو/ولي/آرام آرام. فيلمنامه‌نويس و فيلمساز

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون