محمدجواد حقشناس سناريوهاي محتمل در فلسطين را پس از عمليات توفان الاقصي بررسي ميكند
راهكار رفراندوم
گروه سياسي
در شرايطي كه دامنههاي بحران در منطقه پس از وقوع عمليات توفان الاقصي هر روز در حال زبانه كشيدن است، محمدجواد حقشناس دورنماي آينده اين منطقه را با حضور فلسطينيان، يهوديان و مسيحيان ترسيم ميكند. آيندهاي كه در آن با استفاده از نظرات همه طرفها، نقشه راهي به سمت زندگي بهتر و دوري از خشونت محقق ميشود. حقشناس به نقش طيفهاي افراطي در دو سوي اين معادله اشاره ميكند و تحركات اين طيفهاي افراطي را زمينهساز عميقتر شدن بحران ميداند. تندروهايي كه از مرگ و نابودي يك طرف و رستگاري طرف ديگر سخن ميگويند. اما به اعتقاد اين فعال سياسي اصلاحطلب، مسير صلاح از ميانه ميگذرد. ميانهاي كه در آن حق حيات و زيست انساني هم براي يهوديان و هم براي مسلمانان و آوارگان فلسطيني فراهم شده باشد. براي دستيابي به اين راهحل ميانه حقشناس معتقد است كه افراد مصلح و ميانهرو بايد امور را به دست بگيرند و زمينه را براي يك همهپرسي با مشاركت همه طرفها فراهم كنند.
معمولا در آغاز بحث فلسطين بايد از ريشهها و زمينهها، همچنين چرايي وقوع رخدادها سخن گفت، شما درباره اين ريشهها و زمينهها چه نظري داريد؟
همه بايد بدانيم كه وجود بحران در اين منطقه يك رخداد امروزي نيست، بلكه ريشه در گذشتههاي دور و دوران كهن دارد. از دورههاي پيشاتاريخي تا دوران مهاجرت قوم يهود از صحراي سينا، حمله بختالنصر و... تا بحث جنگهاي صليبي در دوران قرون وسطي كه بيش از 100 سال به دراز كشيده بود. همچنين رخدادهاي برآمده از جنگ جهاني اول، فروپاشي عثماني و جنگ جهاني دوم و مشكلات يهوديان در اروپا و... از جمله اين مناقشات ريشهاي است. پس از جنگ جهاني دوم بود كه غرب به اين نتيجه رسيد كه يهوديان از اروپا به سمت سرزمين فلسطين منتقل شوند. همه اين رخدادها نشان ميدهد كه معادلات مرتبط با اين سرزمين، موضوعي امروزي نيست و ريشه در گذشتههاي دور دارد. بنابراين براي تحليل اين مناقشه بايد نگاهي تاريخي به رخدادهاي منطقهاي و جهاني داشت. راهبردهاي ارايه شده هم نيازمند تحليلي عميق و چند سويه است.
اما آيا انسان امروز بايد مبتني بر راهحلهاي قديمي و كهن راهبرد ارائه كند يا به دانستههاي امروزين خود در احترام به صلح، دفاع از انسانيت، پرهيز از خشونت و نژادپرستي و... تأسي جويد؟
مساله اين است كه تا چه زماني ميتوان بر اساس مشكلات كهن و بيتوجه به مشكلات آينده شاهد تداوم خونريزي، تداوم خشونت و كشتار غيرنظاميان به خصوص زنان و كودكان بود؟ تا چه زماني بايد اين فجايع بزرگ را تحمل كرد و دم برنياورد. چه رخدادهايي كه بر اثر خشونت ارتش اشغالگر قدس عليه زنان و مردان و كودكان و بيماران فلسطيني رخ داده و چه برخي رفتارهايي كه بر اثر حمله حماس به مناطقي از اسراييل تصويرسازي شده است. به نظر ميرسد برخي انگارهها و ذهنيتهاي تاريخي وجود دارند كه در دو طرف باعث ريشهدار شدن بحران در ميان نسلهاي مختلف شده است. نفرت و كينهاي كه سينه به سينه منتقل ميشود. هزاران نفر از هر دو طرف كشته شدهاند و اعمال خشونت افسار گسيخته از سوي هر طرف بايد محكوم شود. ما به عنوان اجتماع انساني، ناظر و مشاهدهگر وقتي به اين مناقشه نگاه ميكنيم در كدام سوي تاريخ بايد بايستيم. آيا از خشونت و نژادپرستي و حذف طرف مقابل دفاع ميكنيم يا تلاش ميكنيم صلح و دوستي، مدارا و تفاهم را ترويج كنيم. آيا نبايد به سمت پايان جنگ و مناقشه و كشتار حركت كنيم يا به سوي صلح و رفراندوم و تفاهم؟ بدون ترديد اكثريت انسانها در جهان معتقد به صلح و پايان جنگ هستند. اما در ادامه بايد ديد آيا با عبور از حرف آيا در عمل هم تلاشي براي پايان دادن به خشونت انجام شده است؟
ايران سالهاست كه تلاش ميكند راهحلي براي پايان دادن به مناقشه ارائه كند. به نظر شما اين راهحلها منتج به نتيجه ميشود؟
جمهوري اسلامي سالهاست كه ايده دفاع از مظلوم را مطرح كرده و در فضاي راهبردي هم مساله رفراندوم را براي حل مناقشه ارايه ميكند. در دولت اصلاحات بود كه براي نخستين بار اين راهحل مطرح شد و رهبر انقلاب هم آن را تاييد كردند. اين رويكرد به نظرم بهترين شاخص براي حل هر نوع مشكلي است. دولت بايد ديپلماسي خود را با محوريت اين ايده دنبال كند، همه احزاب، گروهها و طرفها بايد آن را قبول كرده و هر برنامه ديگري جز اين راهبرد را كنار بگذارند. ايران عليالقاعده نميتواند بحث مظلوميت مردم فلسطين را مطرح كند، اما به موضوع چند ميليون يهودي ساكن در سرزمينهاي اشغالي بيتوجهي كند. اين يهوديان در اين سرزمين زاييده شدهاند و متعلق به اين سرزمين هستند. راهحل ارائه شده توسط ايران بايد همه گروهها، قوميتها، مذاهب و... را دربر بگيرد و اجازه ندهد خشونتطلبي عليه يهوديان هم رواج پيدا كند. موضوع رفراندوم و حركت به سمتي كه در آن هم فلسطينيان و هم يهوديان حضور دارند، به سمت وسوي آشتي و صلح سوق ميدهند و قبل از اين در پيمان اسلو تلاش شد تا ايده دو كشوري اجرايي شود كه نهايتا اسراييل و خشونتطلبي اين رژيم اين ايده را عقيم ساخت. همه بايد تلاش كنيم نقطه پاياني بر 70 سال خشونت، جنگ و دوري گذاشته شود و منطقه زمينه در آغوش كشيدن صلح را پيدا كند. طي اين 70 سال از جنگهاي اعراب با صهيونيستها، جنگهاي 33 روزه حزبالله، نبرد 22 روزه فلسطين و... شكل گرفته است. نتيجه اين چرخه پايانناپذير خشونت، ميليونها آواره، صدها هزاران كشته، ميليونهاي زخمي و دريايي از آرزوهاي بر باد رفته بوده است.
وقتي سناريوهاي محتمل در خصوص اين مناقشه را در ذهنتان مرور ميكنيد، چه مواردي را در نظر داريد؟
يك طرف بخشي از سناريوها، بر نابودي حماس تاكيد دارد؛ گزارهاي كه نتانياهو به عنوان راستگراترين نخستوزير از آن سخن ميگويد و بر طبل خشونت ميكوبد. از سوي ديگر برخي جريانات ثالث از نابودي اسراييل، ريختن يهوديان بر دريا و... صحبت ميكنند. به اعتقادم دو طرف اين ايدهها نه شدني است و نه با واقعيتهاي امروز جهان همخواني دارد. بايد راهي ميانه و برد - برد تعريف و اجرايي كرد تا حقوق مردم فلسطين به رسميت شناخته شود، موضوع آوارگان فلسطيني تعيين تكليف شود و از سوي ديگر بايد تحديد حيات اسراييليها و يهوديان هم پايان داده شود و راهحلي ميانه را ارائه كرد. جهان امروز جهان حذف و طرد و فراموش نيست، بلكه بايد به سمت همگرايي تعامل و مدارا حركت كرد. در اين بين يك طرف بيتوجه به قطعنامههاي شوراي امنيت سازمان ملل و ساير نهادهاي حقوقي بر طبل خشونت ميكوبيده كه اين روند بايد تغيير كند. بسياري از كشورهاي مسلمان و عربي حاضرند سرمايهگذاريهاي لازم براي آبادي فلسطين را تامين كنند تا آينده فلسطينيها تامين شود. اين ظرفيتي است كه بايد از آن بهره برد و زمينههاي تحقق آن را فراهم كرد. بنابراين معتقدم همافزايي ظرفيتهاي كشورهاي غربي حامي اسراييل در كنار به كارگيري ظرفيتهاي كشورهاي مسلمان حامي فلسطين ميتواند اين منطقه را به سمت پايان درگيريها و صلح افزونتر هدايت كند. ايران هم بايد تلاش كند زمينه تحقق اين امر را فراهم سازد.