رويه متفاوت در مسابقه پاداش گرفتن
دادكان: من هرگز حواله قبول نميكنم
علي ولياللهي
اين روزها بحث گرفتن پاداش و مخصوصا حواله حسابي بين اهالي ورزش داغ است. در شرايطي كه مردم تحت فشار شديد اقتصادي قرار دارند، دعواي برخي ورزشكاران اين شده كه تو بيشتر از من پاداش گرفتي يا چرا پاداش ما كم بوده است. بحث سر حواله خودرو است. بحث سر پاداشهاي هزار دلاري است. از همان پاداشهاي 20 هزار دلاري كه هيات رييسه فدراسيون فوتبال گرفت و يك نفرشان روي آنتن زنده گفت اين حق ما بوده است.
آنچه بيشتر از هر چيزي قديميهاي ورزش را ناراحت كرده، اين است كه در گذشته شرايط به اين شكل نبود. فاصله بين كشتيگير و فوتباليست به اين اندازه نميرسيد و از همه مهمتر ما مديراني داشتيم كه خيلي مراقب بودند چه چيزي را قبول و از كنار چه چيزهايي عبور كنند. نمونهاش محمد دادكان است كه در زمان صعود تيم ملي به جام جهاني از قبول حواله خودداري كرد.
اين ماجرا براي نخستينبار است كه مطرح ميشود؛ از زبان كسي كه در متن ماجرا حضور داشته است: زماني كه تيم ملي ايران به جام جهاني 2006 آلمان صعود كرد، يكي از مقامات دولت وقت كه در هيات رييسه فدراسيون فوتبال هم حضور داشت، در اولين روز كاري بعد از صعود به دفتر محمد دادكان رفت و بعد از گپ و گفت دوستانه پاكتي را مقابل رييس وقت فدراسيون فوتبال گذاشت. وقتي محمد دادكان پاكت را باز ميكند، متوجه ميشود كه داخل آن «حواله واردات برنج» است. دادكان از آن شخص سوال ميكند: اين چيست؟ و آن فرد پاسخ ميدهد: حواله برنج است! ما در دولت از اين حوالهها به عنوان پاداش استفاده ميكنيم. كاملا هم قانوني است و خيالت راحت باشد. بعد از محمد دادكان سوال ميكند: آيا كارت بازرگاني داري؟ دادكان جواب ميدهد: دارم ولي نميخواهم استفاده كنم. بعد هم پاكت را ميبندد و ميگذارد مقابل طرف به اين معني كه چنين چيزي را قبول نميكنم. آن شخص به دادكان ميگويد: قبول اين حواله مشكلي ندارد. نيازي هم نيست خودت وارد كني. يك نفر حواله را از شما ميخرد و با آن برنج وارد ميكند. اين پاداش شما براي صعود به جام جهاني فوتبال است.
با اين حال هر چه آن فرد اصرار ميكند دادكان از قبول حواله سرباز ميزند و ميگويد: خدا به من همه چيز داده است. از همه مهمتر آبرو به من داده است.
آن فرد متعجب سوال ميكند: مگر اين بيآبرويي است؟ اصلا كار خلافي نيست. صد نفر بيشتر حواله گرفتند و رفتند از تايلند و هند و پاكستان برنج وارد كردهاند. دادكان جواب ميدهد: ممنونت هستم ولي من نميكنم اين كار را. آن شخص ميپرسد: چرا؟ دادكان جواب ميدهد: يك روز من از اين فوتبال ميروم و آن وقت مينويسند دادكان هم حواله برنج گرفت. ديگر طرف با خودش نميگويد اين كارت بازرگاني داشته يا پاداش صعود به جام جهاني بوده يا همه از اين حوالهها ميگرفتند. ميگويد دادكان هم گرفته! از همين ماجرا ميشود فهميد داستان اهداي حواله به ورزشكاران و مديران از قديم الايام در كشور رواج داشته است. دليلش هم ميتواند شرايط خاص اقتصادي تجاري ايران باشد كه چنين رانتهايي را تبديل به پاداش ميكند وگرنه در كشوري كه واردات و صادرات آن بر اساس نظام اقتصادي پذيرفته شده بينالمللي باشد حواله وارد كردن برنج و خودرو هيچ سودي براي كسي به ارمغان نميآورد.
نكته دوم اينكه دليل قبول نكردن حواله واردات برنج توسط دادكان بسيار قابل توجه است. او ميداند قبول چنين پاداشهايي چه تبعاتي دارد. او ميداند كه در چه كشوري زندگي ميكند و مردم در مواجهه با چنين اخباري چه واكنشهايي نشان ميدهند.
حال اين رويه را مقايسه كنيد با مسابقه «چطور پاداش بيشتري بگيرم» برخي اهالي فوتبال و عصبانيت برخي ورزشكاران ساير رشتهها. انگار نه انگار اين پولهايي كه برايش ميدوند بيتالمال است و از جيب همين مردم قرار است، پرداخت شود. يك نفر به راحتي ميگويد ماشين وارد كردهام و قيمتش 100 ميليارد است! آنهم در شرايطي كه حقوق يكسال كارگر ايراني به 100 ميليون تومان نميرسد. يك نفر هم طبق گفته مجري برنامه فوتبال برتر در صداوسيما برميدارد عنوان پاداش جام جهاني را از «صعود» به جام جهاني به «حضور» در جام جهاني تغيير ميدهد تا افراد ديگري بتوانند پاداش بگيرند و ماشين وارد كنند و ميلياردر شوند.
البته نبايد فراموش كرد بخشي از اين شرايط امروز به خاطر وضعيت اقتصادي حاكم بر جامعه است. ورزشكاران هم مانند ساير اقشار جامعه سعي ميكنند خودشان را از لحاظ مالي بيمه كنند، چون آينده را مبهم ميبينند. آنها ميدانند ممكن است مثل خيلي از پيشكسوتان ساير رشتهها بعد از رسيدن دوران بازنشستگي با وضعيت سخت اقتصادي مواجه شوند پس تلاش ميكنند تا توان در بدن دارند زندگيشان را بسازند.